یکی از افرادی که در این مسیر خدمات شایانی انجام داد، منوچهرخان بیگلربیگی است.البته منوچهرخان صرف نظر از مهارت در امور جنگ و دلاوری در معرکه نبرد، دانشمند و عالمی لایق و شایسته بود و بسیاری او را از نظر توانایی و دانشی که داشت، جمع اضداد میدانستند.
ترکیب دانش، هنر و نظامیگری
درباره زندگی منوچهرخان بیگلربیگی پیش از حکومت بر مشهد، اطلاعات دقیقی نداریم. میدانیم که پسر یکی از سرداران و غلامان گُرجی و مسلمان شاه عباس یکم به نام «قرچغایخان» بوده است. منوچهرخان پس از مرگ پدرش و به پاس خدمات او، در حدود سال ۱۰۰۷ خورشیدی به حکومت مشهد منصوب شد. البته طبع هنرمندانه و علاقهاش به علوم مختلف، در این انتخاب بیتأثیر نبود. از آنجا که فرمانروای صفوی به توسعه معماری مشهد و به ویژه حرم رضوی علاقه نشان میداد، حضور منوچهرخان که اهل هنر نیز بود، در گسترش و تکمیل بنای اماکن متبرکه تأثیر مثبت داشت. به همت او بسیاری از تزئینات ناتمام صحن عتیق تکمیل شد و ارائه خدمات به زائران، ترتیب و نظم خوبی پیدا کرد. افزون بر اینها، منوچهرخان به علوم اسلامی هم علاقه و تمایل فراوان داشت. آقابزرگ تهرانی در کتاب «اعلام شیعه»، منوچهرخان را در زمره علما و فضلای قرن یازدهم هجری میآورد و مینویسد: «منوچهرخان حاکم مشهد و متولی آستان قدس از علما و فضلا بود و از مجلسی اول محمدتقی بن مقصودعلی اجازه داشت و این اجازه در سال ۱۰۶۰ق (۱۰۲۸ ش) در آخر من لایحضره الفقیه به خط مجلسی نوشته شده و او را به عنوان عالم، فاضل و صالح یاد کرده است». منوچهرخان اهتمام فراوانی به حفظ میراث فرهنگی به ویژه کتاب داشت. در دوران او، مرمت کتاب در آستان قدس رونق گرفت. به دستور وی و با هنرمندی محمدباقر حافظ، تصویرساز برجسته آن دوره، کتاب بسیار مهم «الحشایش» درباره گیاهشناسی و جانورشناسی که از روی یک نسخه قدیمی یونانی ترجمه و به مرور زمان تکمیل شده بود، بازآفرینی شد و آن را با تصاویر آموزشی بسیار عالی تزئین کردند. امروزه نسخه اصلی این کتاب بسیار ارزشمند در کاخموزه گلستان نگهداری میشود.
مدافع زائران
اما پس از این مقدمه برگردیم به ماجرای هجوم ازبکان به خراسان و اقدامهای منوچهرخان در این زمینه. دوران حکومت وی بر مشهد و خراسان همزمان با مرگ شاهعباس یکم بود؛ این اتفاق در ۳۰ دی ماه سال ۱۰۰۷ رقم خورد و در پی آن، شورش و هرج و مرج بر بخشهایی از ایران حاکم شد. ازبکان که منتظر چنین اتفاقی بودند، دوباره به داخل خراسان ریختند و دست به غارت شهرها و روستاها زدند. این غارتگران به فرماندهی عبدالعزیزخان ازبک، از سرخس عبور کردند و امنیت منطقه را به کلی از بین بردند. خبر این اتفاق توسط باقیمانده کاروان زائران که از سوی ازبکان مورد حمله قرار گرفته بودند به مشهد رسید، آن هم درست هنگامی که منوچهرخان برای زیارت به حرم مطهر مشرف شده بود. ظاهراً این نخستین بار بود که وی در دوران حکومتش با این مشکل روبهرو میشد و مردم از این نگران بودند که منوچهرخان نتواند از پسِ دفاع و حفظ امنیت زائران و مجاوران برآید. اما او پس از شنیدن خبر، بلافاصله به دارالحکومه رفت و لباس رزم پوشید، آن گاه به میان زائران و مجاوران حاضر در صحن عتیق آمد و با سخنرانی شورانگیز خود، اطمینان و اعتماد آنها را جلب کرد. حتی گروهی از مشهدیها اعلام کردند با سپاه او برای شکست دادن غارتگران همراه میشوند. به این ترتیب، سپاهی متشکل از نیروهای قزلباش حاضر در مشهد و زائران و مجاوران از مشهد خارج شد. ولیقلیخان شاملو در کتاب «قصص خاقانی» آورده است: «به امداد ائمه معصومین صلواتالله علیهم اجمعین شکست بر سپاه مخالف افتاد و جمع کثیری از بهادران و دلاوران سپاه ازبک، طعمه شمشیر الماس نظیرِ غازیان (جنگاوران) شیرگیر گردیدند و بقیهالسیف اموال و اسباب را به جا گذاشته و به معاونت یابوهای قرقزی به حصار بلخ گمنامی شتافتند». پیروزی منوچهرخان بر مهاجمان ازبک، آن هم در شرایطی که آنها با لشکری ۳۰ هزار نفری قصد اشغال مشهد را داشتند، چنان دشمن را از میدان به در کرد که به قول رضاقلیخان هدایت در «روضه الصفا» ظرف چند ماه، امنیت کامل دوباره در خراسان برقرار شد و زائران و مجاوران از بلای بزرگ هجوم ازبکان و راهزنان نجات پیدا کردند.
نظر شما