حجتالاسلام مجتبی الهی خراسانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم فرهنگی اسلامی در شروع نشست، با برشمردن وجه اشتراکات بین مردم ایران و افغانستان گفت: در بررسیهای اخیری که انجام دادهام، تأکید روی مفاهیم دولتمحور میتواند به عنوان بخشی از گفتوگو و نقشآفرینی مشترک باشد. ازاینرو نیاز است تا با خلق مفاهیم دیگر، ادبیات وحدتبخش بین ایران و افغانستان را به ادبیات وسیعتر و دارای قاعده مشترک تبدیل کنیم.
وی افزود: به لحاظ جغرافیایی نیز بین ایران و افغانستان مناطق مشترک وسیعی مانند خراسان بزرگ، ماوراءالنهر، جاده ابریشم و جاده ولایت وجود دارد که میتواند به عنوان مفاهیم مهم تکریم دادوستدها، نقلوانتقالها و به تجربههای مشترک تاریخی کمک کند.
الهی خراسانی اظهار کرد: انتظارات از یک جامعه مهاجرپذیر میتواند به چند زاویه تقسیم شود؛ یکی از آنها که معمولاً در بسیاری از کشورهای اروپایی مورد توجه قرار میگیرد، نگاه به مهاجران از جنس منابع انسانی برای توسعه است به این معنا که سیاستهای مهاجرتی آنها تابع الگوهای توسعه و پیشرفت کشورشان است. از نگاه دوم کشورهایی مانند عربستان، هند و فیلیپین، مهاجران را به مثابه بخشی از جغرافیای انسانی، فرهنگی و سیاسی میبینند. نوع سوم نگاه، جهانوطنی است که کشورهای بسیار معدودی را شامل میشود و از نظر بنده ایران یکی از آن کشورهاست البته میزان وفادار بودن به این سیاست نیز جای بحث دارد.
وی در پایان گفت: برخی اشتراکات میان افغانستان و پاکستان دروازه توسعه فرهنگ مشترک میان ایران و شبه قاره افغانستان است. همچنین وجود زبان اردو میان پاکستان و ایران ثابت میکند افغانستان دروازه مناسبتری است تا پاکستان.
محمدجواد استادی، فعال فرهنگی در ادامه همین نشست گفت: من یک نقد به عنوان این بحث دارم (نقش مهاجرین افغانستانی با تمرکز به محله گلشهر در آینده فرهنگی تمدنی شهر) کنار هم قرار دادن واژگانی که احتمالاً هر کدام آنها یک بار تئوریک و معنای جدی دارند خیلی راحت نیست، پرسش من این است که تصور و برداشت ما از تمدن چیست، آیا ما تصور درستی از تمدن اسلامی داریم، آیا به یک تعریف عملیاتی رسیدیم و همه ما یک ذهنیت مشترک درباره تمدن داریم که حالا داریم در مورد نقش مهاجران در مسئله تمدن صحبت میکنیم؟ مشهد در تمدن نوین اسلامی چه جایگاهی دارد؟ این پرسش نه به این معناست که نقشی ندارد بلکه منظور این است ابتدا باید این نقشها روشن، معرفی و شناخته شود، سپس از مشارکت مهاجران در این مورد مهم صحبت شود. من یکی از منتقدان شعار شما به عنوان جهانشهر هستم زیرا از لحاظ مفهومشناسی یک ایده شکست خورده در ادبیات نظری دنیا و مرتبط با علوم سیاسی است، شعاری که دوستان مطرح میکنند بحث تئوریک و نظریندارد ما باید یک مصداق داشته باشیم یک شهر یا یک کشور مثال بزنید که توانسته است این الگو را پیاده کند.«جهانشهر» صرفاً یک شعار است که میخواهد به موضوع فرهنگی و زیارت پیوند دهد البته در این اندازه این موضوع بد نیست، ولی اگر بخواهیم کار نظری انجام دهیم باید جدی به پشتوانه آن فکر کنیم. اساساً اگر مهاجرت منجر به یک تحول شود میتواند تمدن ایجاد کند.
وی در ادامه اظهار کرد: ایده خراسان بزرگ یک نظریه شکست خورده است به دلیل اینکه وقتی بحث خراسان بزرگ را مطرح میکنید مباحثی در حوزه بینالملل و علوم سیاسی در کشورها وجود دارد که عناصر فرهنگی و مؤلفههای آن را تضعیف میکند. اگر بنا باشد چنین شعارهایی مطرح شود شاید به طور طبیعی ارتباط میان فرهنگی بتواند بهتر نتیجه دهد اما چه در عرصه فرهنگ و چه سیاست نمیشود مسئله سیاستگذاری را نادیده گرفت.
استادی در ادامه افزود: مهاجرت برادران افغانستانی به ایران هیچ کمکی به تمدنسازی نمیکند زیرا تحولی ایجاد نمیشود و بین ما عملاً تفاوت بنیادی وجود ندارد. در پایان پیشنهاد من این است اگر میخواهیم گلشهر تأثیری در آینده مشهد داشته باشد دیدگاهمان باید تغییر کند و به فکر ارتقای کیفیت زندگی شهری باشیم.
در ادامه این نشست غلامرضا جلالی، عضو گروه بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی نیز اظهار کرد: امروز در جهان اسلام خوشههای فرهنگی مختلفی وجود دارد و هر یک درون خودشان، باهم تعاملاتی دارند. این خوشهها اگر درست جهتدهی شوند میتوانند پایهگذار شکلگیری تمدن نوین اسلامی باشند. اساتید دانشگاهی از جمله آقای چنگیز پهلوان پیشنهاد میکند خوشه فرهنگی بین ایران و افغانستان، با نام فرهنگ ایرانی معرفی شود، زیرا زبان مشترک این خوشه فرهنگی فارسی است، پیشینه مشترک تاریخی دارند و همچنین آثار مشترکی مانند معماری واحد و راه ابریشم را خلق کردهاند.
وی خاطرنشان کرد: شهر مشهد بزرگترین شهری است که در کل مسیر جاده ابریشم قرار دارد، حتی ۷۲ ملت را با لباس و زبانهای مختلف در مشهد شناسایی کردهاند.
نظر شما