تحولات منطقه

۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۴۱
کد خبر: ۷۹۷۴۵۳

نگاهی گذرا به آثار فکری تولید شده در حوزه اندیشه سیاسی اهل تسنن نشان از ماهیت تراژیک این بخش از اندیشه سیاسی اسلامی در دوران پس از الغای تقریباً اجباری نهاد دیرپای خلافت در امپراطوری عثمانی دارد.

وهابیت و معمای بغرنج خلافت
زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه

این مسئله چنان شوک بزرگی به جهان اسلام وارد ساخت که پس مدتی موجب ایجاد موجی قوی از گرایش اهل سنت به سلفی‌گری شد. اما این گرایش در سالهای بعد همانند یک شمشیر دو دم موجب ظهور و بروز جریانهای افراطی و زایش یکی از خطرناک‌ترین تفکرات با رنگ و لعاب اسلامی و شعارهای تند و تیز با نام وهابیت شد. این تفکر همچون یک غده سرطانی بسیاری از نقاط حساس جهان اسلام را به خاک و خون کشیده و در آتش تفرقه و آشوب سوزانده است. در این پرونده سعی داریم بر پایه مطالعات علمی و آکادمیک و به وسیله گفتگو با کارشناسان برجسته حوزه وهابی پژوهی  علل و عوامل شکل گیری، نضج و تداوم این جریان سلفی- تکفیری ساخته دست استعمار را واکاوی کنیم. در ادامه طی گفتگویی با حجت ااسلام والمسلمین سید علی طبسی حائری  به دنبال آن هستیم تا طی یک گفتگوی مستند و مستدل نسبت فرقه ضاله وهابیت با نهاد خلافت را که در دوران معاصر  هم زمان با بحران فقدان خلافت در سرزمینهای اسلامی شکل یک معمای لاینحل را به خود گرفته مشخص شود.

قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم در شماره نخست پرونده«جهل مقدس» با موضوع وهابیت و خلافت خدمت حجت الاسلام و المسلمین سید علی طبسی حائری متخصص تاریخ خلافت و مدرس هستیم. خیلی ممنونم که به ما فرصت دادید تا مزاحم شما شویم. ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات جناب عالی در ماه مبارک رمضان   و تبریک عید سعید فطر به عنوان اولین سؤال می‌خواستم نگاه وهابیت به بحث خلافت را به صورت اجمالی برای ما شرح دهید؟

طبسی حائری: بسم الله الرحمن الرحیم بنده هم با عرض سلام خدمت حضرت عالی و تمامی جویندگان حق و حقیقت در خصوص این سؤال شما باید گفت: همان طور که مستحضر هستید وهابیت به مسئله خلافت با نگاه امری از فروع دین می‌نگرد نه به عنوان بخشی از اصول دین یعنی از منظر وهابیت خلافت جزئی از اصول دین نیست. به این جهت که نظر وهابیان بر این است که مسئله خلافت به مردم واگذار شده است و با خدای متعال نیست لذا چون این مسئله به مردم واگذار شده و مردم خودشان بایستی خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) را انتخاب کنند بنابراین امری از فروع دین تلقی شده است گرچه این مسئله با عملکرد جریان وهابیت در تناقض است زیرا اگر بنگریم خواهیم دانست که وهابیان در مسئله خلافت بیشترین دغدغه را دارند. به گفته شهرستانی در ملل و نحل:« بیشترین خونها در راه خلافت و امامت ریخته شده است و این اصل دینی مسئله‌ای است که موجب افتراق مذاهب اسلامی گشته است.» ولی وهابیان برای این که نسبت به نظریه خودشان مبنی بر لزوم انتخاب امام توسط مردم پافشاری کنند خلافت و نصب خلیفه را جزو فروع دین تلقی می‌کنند نه جزئی از اصول دین.

قدس آنلاین: با توجه به این که قریب به اتفاق گروههای تکفیری و تروریستی حاضر در منطقه و جهان اسلام برای برپایی خلافت مورد ادعایی خود از نظریه تغلب بالقوه استفاده می‌کنند به عنوان کسی که سالها بر روی متون سیاسی-مذهبی اهل تسنن کار کرده‌اید لطفاً کاستی‌های نگاه و نظریه تغلب که مورد استفاده گروههای تکفیری-تروریستی است را تبیین کنید؟

طبسی حائری:اهل تسنن و به ویژه وهابیان نسبت به تعیین خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) چند نظریه دارند که ما می‌توانیم درپنج مورد آنها را جمع بندی کنیم اول وجود نص از جانب رسول خدا(ص) است اگر نصی از جانب ایشان برای فرد به خصوصی در این زمینه صادر شده باشد آن فرد خلیفه است. دوم اجماع امت اسلامی است. سوم بیعت اهل حل و عقد و چهارم شورا است که شامل نظر شورای منتخب اهل حل و عقد است و پنجم شامل قهر و غلبه و استیلا است. از بین این پنج نظریه که در مورد شیوه تعیین خلیفه وجود دارد. از منظر وهابیان نظریه اول که نصب است محقق نشده البته شیعه در اینجا قائل به نصب و به امامت امیرالمؤمنین(ع) پس از رسول الله(ص) قائل است و ادله روایی و آیات قرآن کریم را در این زمینه برمی‌شمارد ولی ما چون در اینجا چون در خصوص نظریات وهابیان صحبت می‌کنیم فعلاً آن موارد را مورد بحث قرار نمی‌دهیم. دومین نظریه  اجماع است که در مورد آن و این که اساساً ما اجماعی داریم یا نه هم محل اختلاف است. عده‌ای گفته‌اند که درباره خلیفه اول پس از رسول خدا(ص) اجماع رخ داده و عده دیگر مخالف وقوع اجماع در این برهه زمانی هستند. به جهت این که انصار و عده‌ای از مهاجرین آن را نپذیرفتند و این مسئله محل اختلاف است. پس اجماع هم مورد اشکال قرار گرفته است. مورد سوم بیعت اهل حل و عقد است که شامل بیعت وجوه جامعه با یک نفر است که گفته می‌‍شود در خصوص خلافت خلیفه اول این مورد محقق شده است. مورد چهارم هم که شامل شورا است گفته می‌شود که نمونه تاریخی آن شورای شش نفره است که خلیفه دوم پس از خلافت خودش برای جانشینی خلیفه بعدی مقرر کرد که منجر به خلافت خلیفه سوم شد. پنجمین مورد نیز قهر و غلبه و استیلا است از جمله مواردی که وهابیت نظر به آن دارد و یک خلیفه می‌تواند  به وسیله آن به خلافت برسد و زمام امور جامعه اسلامی را به دست بگیرد قهر و غلبه و استیلا است. ملاحظه می‌فرمایید که در بین تمام نظریات اهل تسنن این مورد بیش از همه شایع بوده است چون هر فردی که توانسته از این طریق خلافت و حاکمیت جامعه را در دست بگیرد در واقع خلیفه مسلمین هم شناخته شده است. فارغ از جهات دیگر قهر و غلبه و استیلا شایع ترین نظریه الهیاتی-سیاسی در بین وهابیان بوده است. اما از اشکالاتی که نظریه قهر و غلبه دارد این است که فردی که الان در حال نبرد برای رسیدن به خلافت است به جهت این که با خلیفه قبلی در حال نبرد است الان فردی طاغی و یاغی محسوب شده و از دایره مؤمنین خارج است. اما همین فرد طاغی و یاغی اگر بر خلیفه فعلی غلبه پیدا کند می‌شود خلیفه المسلمین در واقع در این مرحله عنوان عوض شده و شرایط کاملاً برعکس می‌شود ما می‌توانیم این مطالب را در شرح مقاصد تفتازانی جلد پنجم صحفه ۳۰ تا ۳۳ و صفحات ۲۵۳ تا ۲۴۴ ببینیم. در شرح مواقف جرجانی نیز می‌توان در جلد هشتم صحفه ۳۵۱ تا ۳۵۳ این مباحث را دید. مورد دیگری که می‌تواند در مورد نظریه قهر و غلبه اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار دهد توجه به نظریه عزل امام است.

قدس آنلاین: امکان دارد کمی بیشتر راجع به این قضیه توضیح دهید؟

طبسی حائری: این نظریه در مورد شرایط عزل یک خلیفه از جایگاه خلافت خودش است. ما یک عزل داریم یعنی فردی تا الان خلیفه بوده اما از این به بعد او را دیگران عزل می‌کنند یعنی گفته می‎شود این فرد دیگر شایستگی خلافت را ندارد. مطلب دیگر انعزال خلیفه است. یعنی فردی خلیفه بوده ولی شرایطی رخ می‌دهد که خود به خود منعزل می‌شود. پس تفاوت انعزال و عزل این است که در عزل کسی یا کسانی باید خلیفه را عزل کنند ولی در انعزال خلیفه خود به خود منعزل می‌شود. اگر به این نکته دقت کنید و به بحث انعزال امام توجه نمایید موارد بسیاری برای ما روشن و واضح می‌شود. اگر کتاب احکام السلطانیه ماوردی و همچنین احکام السلطانیه ابن فراء را ملاحظه کنید در آنجا می ‌توانید موارد عزل یک خلیفه را مشاهده ‌کنید. اما اگر بخواهم به طور خلاصه مطالب را بیان کنم باید بگویم در میان آن بخشی از علمای اهل تسنن که وهابیان به آنها متمایل هستند. ابن فراء نظرش بر این است که کسی که الان خلیفه است فقط در صورت وجود مشکلات جسمی عزل خواهد شد مواردی مانند نابینا شدن، زمینگیر شدن و  عدم توانایی جسمی برای در دست گرفتن امور مسلمین شامل این مسئله می‌شود اما نظر تفتازانی این است که اگر فسقی در رفتار خلیفه رخ داد  یا خدشه‌ای بر عدالت او وارد شد بایستی شورای اهل حل و عقد جلسه تشکیل دهد و موضوع را بررسی کند تا اگر دیدند که این فرد دیگر شایستگی خلافت را ندارد او را عزل کنند. ولی ابوالحسن ماوردی مقداری عاقلانه‌تر نظر داده و می‌گوید وقتی خلیفه‌ای خود به خود شرایط خلافت از او سلب شد و فسقی در او رخ داد منعزل می‌شود و  دیگر نباید از او تبعیت کرد. این نظریه بخشی از علمای اهل تسنن است که وهابیان به آنها متمایل هستند. اما در مورد این که اینها چرا این گونه نظر داده‌اند و حتی نسبت به فسق یک خلیفه هم چشم پوشی کرده‌اند باید گفت: این نوع نظریه پردازی به این جهت است که قصد دارند عملکرد خلفای جور و خلفایی را که در طول تاریخ اشکالاتی از آنها سر زده از این طریق توجیه کنند و اجازه ندهند که دیگران به این خلفا ولو این که در طول سالیان متمادی ظلمها کرده و به دیگران جفا کرده‌اند اعتراض کنند از این جهت این نظریات را داده‌اند. البته باید گفت: این نظریات نمی‌تواند پاسخگوی جایگاه نهاد خلافت حتی از نظر خود وهابیان یا اهل تسنن باشد. چون در تعریف امامت و خلافت از منظر شیعه و سنی خلافت شامل نیابت از جانب نبی(ص) است در صورتی که یک فرد حداقل‌ها را دارا باشد تا بتواند این جایگاه را حفظ کند ولی متأسفانه در نظریه قهر و غلبه و عزل خلیفه آن نیابتی که در درون مفهوم خلافت و امامت وجود دارد را نمی‌بینیم.  بنابراین تعریف، جایگاه خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) جایگاه سستی خواهد بود.

قدس آنلاین: با توجه به سخنان جناب عالی باید بگویم اگر اشتباه نکنم از سال ۱۹۲۲-۱۹۲۳م ما شاهد بحرانی در درون قلمرو سرزمینهای اسلامی هستیم که به بحران الغای خلافت عثمانی مشهور گشت. پس از این مسئله ما با بحران فقدان خلافت در جهان اسلام روبه‌رو هستیم. در اینجا نظریه پردازانی مانند عبدالله عزام که یک مفتی سلفی فلسظینی الاصل است. و یا نظریه‌پردازان دیگر  در این خصوص به ابراز نظر و تولید فکر پرداخته‌اند می‌خواهم بدانم این فقدان خلافت روی جریان وهابیت چه اثری گذاشت و آیا می‌توان تندروی‌های جریان وهابیت را نتیجه منطقی این فقدان خلافت دانست نظر شما در این خصوص چیست؟

طبسی حائری: ببینید همان طور که اشاره فرمودید خلافت اسلامی از دوران پس از رسول خدا(ص) و روی کار آمدن خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس و پس از دوران خلافت عثمانی شاهد فراز و فرودهایی بوده و ما در جامعه اهل تسنن و به خصوص در میان فرقه ضاله وهابیت که مدعی پیروی از یکی از مکاتب اهل تسنن است شاهد نوعی خلل، توقف و انشقاق هستیم که علت آن عدم اجماع اهل تسنن بر روی یک فرد واحد برای برپایی دوباره نهاد خلافت است. این سؤال وجود داشت که آیا باید از آل سعود خلیفه تعیین کرد یا غیر از آن در اینجا اختلافی رخ داد که منجر به عدم اتفاق نظر مسلمین در خصوص مسئله خلافت شد. بنابراین هر کدام از جریانهای سیاسی یا مذهبی جهان اسلام برای خودشان خلیفه‌ای را در نظر گرفتند. همین مسئله منجر به بروز اختراعاتی در خصوص نهاد خلافت در جهان معاصر شد. همان طور که الان مشاهده می‌کنید گروههای مختلف سلفی هر کدام  قائل به خلافت خلیفه‌ای متفاوت هستند. و هر کدام یک شیوه‌ای اختراع کرده‌اند که البته این شیوه بر اساس همان قهر و غلبه است. چون یکی از نظریات مطرح در بین اهل تسنن انعقاد خلافت به وسیله قهر و غلبه است لذا سلفی‌ها هم به همین طریق دست به برپایی خلافت می‌زنند. مثلاً داعشی‌ها هم به خلافت یک نفر قائل هستند القاعده به خلافت فرد دیگر طالبان به عنوان یک گروه سنی-دیوبندی به خلافت فرد دیگری باور دارند. حکومتی مانند آل سعود به خلافت شخص دیگری معتقد است. بنابراین وهابیان نتوانسته‌اند بر روی خلافت فردی واحد اجماع کنند. به جهت این که نظریاتی که پشتوانه خلافت بود چندان محکم نبود. قهر و غلبه هرگز نمی‌تواند خلیفه را تعیین کند فردی که در یک زمانی طاغی و یاغی است اگر غلبه پیدا کند و بخواهد خلیفه شود. اساس منصب خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) را زیر سؤال می‌برد و نمی‌توان چنین خلیفه‌ای را به عنوان جانشین رسول خدا(ص) معرفی نمود.

قدس آنلاین: با توجه به جمله اخیر جناب عالی یک سؤال پیش می آید و آن این است که آیا نظریه قهر و غلبه از منظر کلامی  و فلسفی مفهوم عدالت را در مقایسه با سایر نظریه های انعقاد خلافت اسلامی زیر سؤال می‌برد یا نه  نگاه شما به این قضیه چیست؟

طبسی حائری: ببینید آن دسته از علمای اهل تسنن که وهابیت به مرجعیت آنها قائل هستند مثل تفتازانی، ماوردی، جرجانی و دیگران عدالت را شرط خلافت می‌دانند ولی در عمل می‌گویند اگر عدالت خدشه‌دار شد اشکالی ندارد. اگر عدالت خدشه دار شد و این فردی که الان ما به عنوان خلیفه می‌شناسیم عدالتش زیر سؤال رفت ما حق اعتراض به این فرد را نداریم. عرض کردم در مسئله عدل نگاه عالمان سنی مورد قبول وهابیت این چنین است. تنها کسی که این موضع گیری را غلط دانسته ماوردی است. او می‌گوید اگر عدالت خدشه دار شود خلیفه منعزل می شود ولی سایرین چنین نظری ندارند. می‌گویند فسق خلیفه و خدشه‌دار شدن عدالت وی اشکالی ندارد و سایر مسلمین موظف هستند از وی پیروی کنند. علت طرح چنین نظریاتی  این است که این نظریه ها قبل از ریخته شدن در قالب تئوریک بر اساس واقعیتهایی است که در جهان خارج و در طول تاریخ رخ داده است و بعد آمده‌اند این نظریات را تعمیم داده‌اند یعنی این گونه نبوده که ابتدا یک نظریه از قرآن، روایات و احادیث رسول خدا(ص) گرفته شود و بعد خلیفه را بر اساس این آیات و روایات تعیین کنند. بلکه کاملاً برعکس است یعنی ما یک رخ داد خارجی داریم که بر اساس ان شرایط خلیفه را تعیین می‌کنیم. در اینجا یک تناقض رخ می‌دهد. همین مسئله سبب شده که قهر و غلبه این چنین در دنیای معاصر امروز نظریه اول در تعیین خلیفه باشد.

قدس آنلاین: حضرت عالی به عنوان کارشناس مسائل مربوط به فرقه ضاله وهابیت آینده تئوریک و سیاسی این جریان منحرف را با توجه به گسترش نظریه غلبه بین پیروان وهابیت چگونه می‌بینید؟

 طبسی حائری: همان طور که قابل پیش بینی است و هر کسی که با نظریات و روحیات اینها آشنا باشد می‌تواند آن را پیش بینی کند. با عنایت به سیطره نظریه قهر و غلبه و این که الن گروههای مختلف وهابی و سلفی بر همین نظریه پافشاری دارند. واضح است که روز به روز اختلاف در بین گروههای سلفی و وهابی بیشتر خواهد شد و این سبب می‌شود خودشان با همدیگر به اختلاف بربخورند و خودشان هم همدیگر را تکفیر کنند. تا الان شیعیان و حتی برخی از اهل تسنن را هم تکفیر می‌کردند ولی اگر این سیر ادامه پیدا کند گروههای مختلف وهابی-سلفی همدیگر را هم تکفیر خواهد کرد چون بر اساس نظریه قهر و غلبه خلفای متعددی خواهد داشت و طبیعتاً نظرات و عملکردهای مختلفی پیدا می‌کنند وهمین سبب می‌شود که  همدیگر را هم تکفیر کنند.

قدس آنلاین: به عنوان سخن آخر مطلب دیگری در مورد وهابیت و نگاه این فرقه ضاله به بحث خلافت ندارید؟

طبسی حائری: اگر بخواهیم به جویندگان حق مطلبی بگوییم بایستی آن را به اولیات عقل ارجاع بدهیم. زیرا قبل از هر نظریه ای بایستی به قرآن و روایات مراجعه کرد. ما اصلاً در قرآن و روایات چیزی که مؤید نظریه قهر و غلبه باشد نداریم که بگوییم در فلان آیه شریفه یا حدیث نبوی مطلبی در خصوص تأیید قهر و غلبه آمده است. آنچه در قرآن آمده نص خدای متعال است و سیره رسول خدا(ص) هم این چنین است. رسول الله(ص) وقتی قصد داشتند مدینه را برای یک سفر کوتاه ترک کنند کسی را برای اقامه نماز به عنوان جانشین خود معرفی می‌کردند. بماند که پس از فوت خودشان و تا قیامت بایستی مسیر را معین کنند که البته چنین کاری را انجام داده‌اند. لذا ما جویندگان حقیقت را به دقت در آیات قرآن کریم و احادیث رسول خدا(ص) و پرهیز از اختلاف، جنگ و نزاع با سایر مسلمین و خودشان دعوت می‌کنیم. امیدواریم که خدای متعال به همه ما توفیق تبعیت از آیات قرآن کریم و احادیث رسول خدا(ص) را  عنایت بفرماید.

انتهای پیام

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.