چند هفته پیش خبر سفر خانواده رئیس مجلس به ترکیه به موضوع اصلی فضای رسانهای کشور بدل شد و تحلیلهای مختلفی را در پی داشت و دوقطبی رسانهای پدید آورد. ارائه تحلیل منطقی از موضوع در روزهای اول به سبب فضای هیجانی و دوقطبی موجود بر سر آن کمتر میسر بود و از طرفی هم زوایای پنهانی در این ماجرا بود که آشکار شدن آن نیازمند گذر زمان بود. اینک و پس از گذشت چندین روز و فروکش کردن نسبی فضای هیجانی و آشکار شدن بسیاری از زوایای پنهان میتوان گفت در خبر سفر خارجی فرزند و همسر آقای قالیباف نکات و عبرتهای بسیاری است که برخی از آنها را در فضای نسبتاً منطقیتر اکنون میتوان بازگو کرد:
نخست آنکه این سفر ضعف آشکاری را در سبک زندگی خانواده برخی مسئولان نشان داد. در زمانهای که جمعیت قابل توجهی از هموطنان ما در تهیه قوت غالب خود با دشواریهایی مواجهند، سفر تفریحی فرزند و همسر یک رئیس قوه به کشور خارجی به هیچ روی توجیه پذیر نیست. البته رئیس محترم مجلس گفتهاند که با این سفر مخالف بوده اند، اما چه خوب بود که خانواده ایشان بیشتر متوجه جایگاه حساس خود میشدند و رئیس محترم مجلس نیز با جدیت بیشتری مانع از این سفر شده یا حداقل مانع از سفر همسر خود میشدند. ممکن است گفته شود که حساب مسئولان از فرزندانشان جدا است، حال آنکه چنین نیست و بهترین الگو در این زمینه برای ما شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی است که معظمله نسبت به اهل بیتشان حساسیت خاصی دارند و همین امر هم سبب شده خانواده ایشان نمونه ترازی از خانواده یک حکمران اسلامی باشند. واضح است که سفر تفریحی به خارج از کشور نه جرم است و نه خلاف شرع، اما از آنجا که «حسنات الابرار، سیئات المقربین» مسئولان تراز اول و خانواده آنها باید بین ردای مسئولیت و برخی لذات حلال، اما تجملی، یکی را برگزینند! به نظر میرسد مدیران و مسئولان بیش از گذشته نسبت به وضعیت خانواده خود و سبک زندگی آنان حساس باشند و خود را در این زمینه مسئول بدانند.
دوم آنکه روشن شد جریانی که این خبر را در بوق و کرنا کرد نیز نیت صالحانهای نداشت. دسترسی به اطلاعاتی که مطمئناً با روشهای معمول نمیتوان به آنها دست یافت از یک سو و از سوی دیگر بازی رسانهای با تهدید افشای اطلاعات بیشتر نشان داد که پروژهای از جنس عملیات روانی در حال اجرا است. وجود چنین پروژهای البته موجب تطهیر کار غلط (سفر تفریحی به خارج از کشور) نیست، اما در هیاهوی امواج رسانهای نباید در بازی دشمن افتاد. حرکت در مسیر تقویت پروژهای که برای اعتمادزدایی از مسئولان و نظام به راه میافتد و از کاه، کوه میسازد زیبنده نیروهای انقلابی نیست. اگر موج مطالبهگری نیروهای انقلابی چنان بی بنیاد باشد که با وزش هر بادی جهت آن تغییر کند، دشمن اصلی را از یاد ببرد و برای دستمالی، قیصریه را به آتش بکشد، پس بصیرت به چه کار آید؟ علاوه براین باید توجه کرد که میزان اهتمام ما به یک موضوع بایستی در حد اهمیت واقعی آن موضوع و لزوماً موجسازیهای رسانهای باشد.
سوم آنکه در ماجراهایی از این دست باید مراقب دشمنی که به دنبال ماهیگیری از آب گل آلود است، نیز بود. در بحبوحه عصبانیت افکار عمومی، ناگهان اتهامافکنی به قوای دیگر و جریانات گوناگون بستری را برای سوءاستفاده دشمن فراهم میآورد. هرگونه اتهام افکنی به افراد مختلف و ادعای انتساب این پروژه تخریبی به ایشان، تکمیل کردن پازل دشمن در جهت تشدید شکافهای ملی است. در این حیص و بیص نباید بی دلیل افراد و جریانات را متهم کرد و به تشنج ذهنی موجود دامن زد. جریان افشاگر این خبر شناخته شده و دارای سابقه مشخصی از تقابل با نهادهای مختلف کشور است و اصلاً نباید از بازی آنها در این پروژه تعجب کرد، آنچه محل تعجب بود، همراهی برخی انقلابیون دلسوز و تلاش برخی برای انتساب این پروژه به نهادها و جریانات سیاسی رسمی کشور است! اینجا البته نمیتوان انکار کرد که اگر همان روزهای نخست به افکار عمومی توجه کافی صورت میگرفت و واقعیتها تبیین میشد، بسیاری از بدبینیها و اتهام افکنیها بلاوجه میشد.
به طور کلی ماجرای سفر ترکیه دو نقطه ضعف جدی ما را آشکار ساخت؛ نخست برخی غفلتها در مقابل رسوخ سبک زندگی تجملگرایانه به خانواده برخی مسئولان و مدیران و دوم ضعف جدی در سواد رسانه و هوشیاری سیاسی برخی نیروهای دلسوز که عملاً و ناخواسته پازل دشمن را تکمیل کرده و مطالبه به حق آنها به دلیل عدم هوشیاری لازم با پروژه دشمن «مخرج مشترک» مییابد. برای این دو ضعف مهم باید چاره جست.
نظر شما