دومین سفر رئیسجمهور مشروع و قانونی سوریه به ایران پس از شکست دادن منظومه گروههای تروریستی، در حالی انجام شد که با توجه به تحولات منطقه و دست برتر مقاومت، پیامهای روشنی از این رهگذر به غرب و رژیم صهیونیستی ارسالشده است.
نخستین پیام این است که اگر جمهوری اسلامی بخواهد با اتکا به نیروی ملتها و عزم دولتها، کشوری را موردحمایت قاطع قرار دهد، تلاش ائتلافهای بهاصطلاح بینالمللی و جهانی در تغییر راهبرد ایران بیفایده خواهد بود و راه بهجایی نمیبرد. در سالهای اول جنگ، «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهور ترکیه، مسئولان وقت قطری و سعودی، اماراتی و جمعی از کشورهای غربی به رهبری آمریکا، بیت الغزل «اسد باید برود» را تکرار میکردند و امیدوار بودند که در اسرع وقت، این اتفاق بیفتد.
فراتر از این، آمریکا در مقطعی با بهانهای که مزدوران کلاهسفیدش به دست کاخ سفید دادند، رسماً وارد جنگ شد و اقدام به تأسیس چندین پایگاه نظامی و حمایت مستقیم از تروریستها کرد. این در حالی است که در خاطرات بعضی از مسئولان آمریکایی آمده است که ترامپ حتی قصد داشت «بشار اسد» را ترور کند! در چنین شرایطی که تخیلات برخی سران متوهم جهان اعم از احیای تفکر نوعثمانیگری، ترویج سلفیگری و وهابیت، دموکراسی غربی و ... موج میزد، قدرت مقاومت فراتر از همه آنها ظاهر شد.
دومین پیام، مخصوص رژیم صهیونیستی بود چراکه اصل و اساس حمله به سوریه، بر مبنای امتناع دمشق از پر کردن پازل اشغالگران قرار داشت. نباید از یاد برد که حمله به سوریه در امتداد طرح بلندمدت آمریکا برای قلعوقمع فرهنگ و اندیشه مقاومت، طراحی و عملیاتی شد. شکست سنگین اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه، صهیونیستها را مجبور کرد در سناریوی مشترک خود با آمریکا بهمنظور اجرایی کردن طرح «خاورمیانه جدید»، تجدیدنظر کنند و سوریه را هدف حملات گسترده خود قرار دهند. به این دلیل که سوریه در پیروزی لبنان در نبرد «تموز»، نقشی کلیدی ایفا کرد و وظیفه تأمین تسلیحات حزبالله لبنان را بر عهده داشت. یکی از ارزیابیهای صورت گرفته در چرایی شکست رژیم صهیونیستی علیرغم برخورداری از برتری هوایی و سلاحهای راهبردی، ایستادن سوریه در کنار رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان بود؛ با این حساب، جنگ سراسری علیه سوریه به این امید کلید خورد که از طریق توحش تروریستهای تکفیری، سرنوشت نبرد در کمتر از ۶ ماه یکسره شود.
این در حالی است که محاسبات رژیم صهیونیستی کاملاً معکوس از کار در آمد و امروز یکی از قدرتمندترین شبکههای مقاومت، در سوریه و در مجاورت سرزمینهای اشغالی، مهندسی و معماری شده است. تا پیش از جنگ، حضور مستشاری ایران و دیگر عناصر مقاومت در سوریه بهمانند امروز، مستحکم و بنیادی نبود و غلط اضافه محور عبری، عربی، غربی سبب شد تا زمینههای تحکیم زیرساختهای ضدصهیونیستی در همسایگی صهیونیستها، فراهم شود.
علاوه بر این، رژیم جعلی و اشغالگر قدس مدعی است حملات متعددی به اهداف ایرانی در سوریه انجام داده و فکر میکند این حملات، دلیلی بر اقتدار نیروهای نظامی اسرائیل به شمار میآید؛ درحالیکه قادر نیست در دفاع تمامقد ایران از نظام مقتدر و مردمپایه سوریه خللی ایجاد کند و تهدیدی که از این ناحیه متوجه اشغالگران شده، قابل قیاس با هیچیک از خطراتی نیست که تلآویو در گذشته با آنها روبهرو بود.
موضوع سوم به بلندنظری ایران در مورد راهحل بحران سوریه بازمیگردد. جمهوری اسلامی از ابتدا برای حل مناقشه مصنوعی ایجادشده در سوریه راهکار سیاسی ارائه کرد و حالا که بیش از یک دهه از هجمه غرب، ارتجاع منطقه و رژیم صهیونیستی میگذرد، محور غربی – عربی به این جمعبندی ۱۱ سال پیش ایران رسیده است! در این ارزیابی نهایی، باید شکستهای مکرر در جبهههای مختلف را نیز محاسبه کرد چراکه آل سعود همین شیوه را اتخاذ کرده و بهمجرد مغلوبه شدن نبرد به نفع یمنیها، ژست صلحطلبی و پیگیری راهحل دیپلماتیک گرفته!! نتیجه اما فرقی نمیکند، خواه با عقل سلیم و خواه با ضرب شست مقاومت سوریه، مهم این است که همان اسپانسرهای بربریت، امروز در اعزام سفرای خود به سوریه و گپ و گفت و با مقامات دمشق از یکدیگر سبقت میگیرند تا از یکسو، وجهه خود را در عرصه بینالمللی بازیابند و از سوی دیگر، در بازار بزرگ این کشور سهمی داشته باشند.
نکته چهارم در خصوص سفر بشار اسد به ایران را باید در فشل بودن تحریمهای غربی و آمریکایی علیه دو ملت جستجو کرد. سوریه هدف تحریمهای موسوم به «سزار» بهمنظور ممنوع کردن سرمایهگذاری و همکاری اقتصادی با دمشق قرارگرفته و کشورهای همکار سوریه، شامل تحریمهای این قانون آمریکایی قرار میگیرند. ایران نیز همچنان تحتتحریم است و این وجه اشتراک، میتواند بنبستهای اقتصادی را همچون تهدیدات نظامی در هم بشکند. به تعبیر خبرگزاری رسمی سوریه (سانا)؛ «روابط دو کشور برادر بر پایههای محکم سیاسی و اقتصادی بناشده است که نمیتوان آن را ترک کرد، بلکه هر زمان که شرایط سختتر میشود و قیمتهای بینالمللی افزایش و منابع انرژی کاهش مییابد، ریشهدارتر و پایدارتر میشود تا ایران بار دیگر ایستادگی خود را در کنار سوریه از طریق حمایت مستمر اقتصادی، سیاسی و نظامی ثابت کند.»
از سوی دیگر، درحالیکه برخی کشورهای بیطرف نیز به همکاری اقتصادی با دمشق رغبت نشان دادهاند، بشار اسد صراحتاً اعلام کرده است کشورهایی میتوانند در بازسازی سوریه حضورداشته باشند که در طول بحران نیز در کنار دمشق بودند. علاوه بر این، همکاریهای اقتصادی ایران و سوریه، صرفاً به حیطه تجاری محدود نیست و به افزایش برد فرهنگی، اعتقادی و انقلابی جمهوری اسلامی در شامات منتهی میشود.
و بالاخره اینکه به گفته رهبر حکیم انقلاب، «مقاومت و ایستادگی ملت و نظام سوریه» به «پیروزی در یک جنگ بینالمللی» ختم گردید و ثابت شد که اراده ملتها بر معادلات سلطهگران و برنامهریزیهای چندین ساله آنها تفوق و برتری همیشگی دارد.
نخستین پیام این است که اگر جمهوری اسلامی بخواهد با اتکا به نیروی ملتها و عزم دولتها، کشوری را موردحمایت قاطع قرار دهد، تلاش ائتلافهای بهاصطلاح بینالمللی و جهانی در تغییر راهبرد ایران بیفایده خواهد بود و راه بهجایی نمیبرد. در سالهای اول جنگ، «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهور ترکیه، مسئولان وقت قطری و سعودی، اماراتی و جمعی از کشورهای غربی به رهبری آمریکا، بیت الغزل «اسد باید برود» را تکرار میکردند و امیدوار بودند که در اسرع وقت، این اتفاق بیفتد.
فراتر از این، آمریکا در مقطعی با بهانهای که مزدوران کلاهسفیدش به دست کاخ سفید دادند، رسماً وارد جنگ شد و اقدام به تأسیس چندین پایگاه نظامی و حمایت مستقیم از تروریستها کرد. این در حالی است که در خاطرات بعضی از مسئولان آمریکایی آمده است که ترامپ حتی قصد داشت «بشار اسد» را ترور کند! در چنین شرایطی که تخیلات برخی سران متوهم جهان اعم از احیای تفکر نوعثمانیگری، ترویج سلفیگری و وهابیت، دموکراسی غربی و ... موج میزد، قدرت مقاومت فراتر از همه آنها ظاهر شد.
دومین پیام، مخصوص رژیم صهیونیستی بود چراکه اصل و اساس حمله به سوریه، بر مبنای امتناع دمشق از پر کردن پازل اشغالگران قرار داشت. نباید از یاد برد که حمله به سوریه در امتداد طرح بلندمدت آمریکا برای قلعوقمع فرهنگ و اندیشه مقاومت، طراحی و عملیاتی شد. شکست سنگین اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه، صهیونیستها را مجبور کرد در سناریوی مشترک خود با آمریکا بهمنظور اجرایی کردن طرح «خاورمیانه جدید»، تجدیدنظر کنند و سوریه را هدف حملات گسترده خود قرار دهند. به این دلیل که سوریه در پیروزی لبنان در نبرد «تموز»، نقشی کلیدی ایفا کرد و وظیفه تأمین تسلیحات حزبالله لبنان را بر عهده داشت. یکی از ارزیابیهای صورت گرفته در چرایی شکست رژیم صهیونیستی علیرغم برخورداری از برتری هوایی و سلاحهای راهبردی، ایستادن سوریه در کنار رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان بود؛ با این حساب، جنگ سراسری علیه سوریه به این امید کلید خورد که از طریق توحش تروریستهای تکفیری، سرنوشت نبرد در کمتر از ۶ ماه یکسره شود.
این در حالی است که محاسبات رژیم صهیونیستی کاملاً معکوس از کار در آمد و امروز یکی از قدرتمندترین شبکههای مقاومت، در سوریه و در مجاورت سرزمینهای اشغالی، مهندسی و معماری شده است. تا پیش از جنگ، حضور مستشاری ایران و دیگر عناصر مقاومت در سوریه بهمانند امروز، مستحکم و بنیادی نبود و غلط اضافه محور عبری، عربی، غربی سبب شد تا زمینههای تحکیم زیرساختهای ضدصهیونیستی در همسایگی صهیونیستها، فراهم شود.
علاوه بر این، رژیم جعلی و اشغالگر قدس مدعی است حملات متعددی به اهداف ایرانی در سوریه انجام داده و فکر میکند این حملات، دلیلی بر اقتدار نیروهای نظامی اسرائیل به شمار میآید؛ درحالیکه قادر نیست در دفاع تمامقد ایران از نظام مقتدر و مردمپایه سوریه خللی ایجاد کند و تهدیدی که از این ناحیه متوجه اشغالگران شده، قابل قیاس با هیچیک از خطراتی نیست که تلآویو در گذشته با آنها روبهرو بود.
موضوع سوم به بلندنظری ایران در مورد راهحل بحران سوریه بازمیگردد. جمهوری اسلامی از ابتدا برای حل مناقشه مصنوعی ایجادشده در سوریه راهکار سیاسی ارائه کرد و حالا که بیش از یک دهه از هجمه غرب، ارتجاع منطقه و رژیم صهیونیستی میگذرد، محور غربی – عربی به این جمعبندی ۱۱ سال پیش ایران رسیده است! در این ارزیابی نهایی، باید شکستهای مکرر در جبهههای مختلف را نیز محاسبه کرد چراکه آل سعود همین شیوه را اتخاذ کرده و بهمجرد مغلوبه شدن نبرد به نفع یمنیها، ژست صلحطلبی و پیگیری راهحل دیپلماتیک گرفته!! نتیجه اما فرقی نمیکند، خواه با عقل سلیم و خواه با ضرب شست مقاومت سوریه، مهم این است که همان اسپانسرهای بربریت، امروز در اعزام سفرای خود به سوریه و گپ و گفت و با مقامات دمشق از یکدیگر سبقت میگیرند تا از یکسو، وجهه خود را در عرصه بینالمللی بازیابند و از سوی دیگر، در بازار بزرگ این کشور سهمی داشته باشند.
نکته چهارم در خصوص سفر بشار اسد به ایران را باید در فشل بودن تحریمهای غربی و آمریکایی علیه دو ملت جستجو کرد. سوریه هدف تحریمهای موسوم به «سزار» بهمنظور ممنوع کردن سرمایهگذاری و همکاری اقتصادی با دمشق قرارگرفته و کشورهای همکار سوریه، شامل تحریمهای این قانون آمریکایی قرار میگیرند. ایران نیز همچنان تحتتحریم است و این وجه اشتراک، میتواند بنبستهای اقتصادی را همچون تهدیدات نظامی در هم بشکند. به تعبیر خبرگزاری رسمی سوریه (سانا)؛ «روابط دو کشور برادر بر پایههای محکم سیاسی و اقتصادی بناشده است که نمیتوان آن را ترک کرد، بلکه هر زمان که شرایط سختتر میشود و قیمتهای بینالمللی افزایش و منابع انرژی کاهش مییابد، ریشهدارتر و پایدارتر میشود تا ایران بار دیگر ایستادگی خود را در کنار سوریه از طریق حمایت مستمر اقتصادی، سیاسی و نظامی ثابت کند.»
از سوی دیگر، درحالیکه برخی کشورهای بیطرف نیز به همکاری اقتصادی با دمشق رغبت نشان دادهاند، بشار اسد صراحتاً اعلام کرده است کشورهایی میتوانند در بازسازی سوریه حضورداشته باشند که در طول بحران نیز در کنار دمشق بودند. علاوه بر این، همکاریهای اقتصادی ایران و سوریه، صرفاً به حیطه تجاری محدود نیست و به افزایش برد فرهنگی، اعتقادی و انقلابی جمهوری اسلامی در شامات منتهی میشود.
و بالاخره اینکه به گفته رهبر حکیم انقلاب، «مقاومت و ایستادگی ملت و نظام سوریه» به «پیروزی در یک جنگ بینالمللی» ختم گردید و ثابت شد که اراده ملتها بر معادلات سلطهگران و برنامهریزیهای چندین ساله آنها تفوق و برتری همیشگی دارد.
منبع: حمایت
نظر شما