به گزارش قدس آنلاین، وحید حجازی فر برای نخستینبار است در فیلمیحرفهای مقابل دوربین رفته اما بازی متناسب و درخور توجهی دارد. وحید حجازیفر یکروز بهاری، مهمان ما در تحریریه جامجم بود و نکاتی شنیدنی از چگونگی حضورش در موقعیت مهدی و جریان دشوار ساخت این فیلم را مطرح کرد. ضمن اینکه خبرداد نسخه مینیسریال این پروژه هم با نام «عاشورا» به کارگردانی هادی حجازیفر و تهیهکنندگی ابوالفضل صفری در حال تدوین است که به فرازهایی از سرگذشت لشکر ۳۱ عاشورا در دفاعمقدس با نگاهی ویژه به زندگی شهیدان مهدی و حمید باکری میپردازد.
اولین سوالی که بدون رودربایستی از حجازیفر پرسیدیم، این بود که صرفا به واسطه برادرشان بود برای بازی در این نقش انتخاب شده یا دلایل دیگری مانند تسلط به زبان آذری، شباهت به شهید حمید باکری در این خصوص تأثیرگذار بودهاست؟
او پاسخ داد: «در انتخاب من برای بازی در این نقش، ترکیبی از تمام نکاتی که ذکر کردید دخیل بود و همچنین نبود. بازی در نقش شهید حمید باکری به قدری اتفاقی برایم پیش آمد که میگویم تقدیرم بود.» و در ادامه توضیح داد که برای بازی در این نقش، شخص دیگری مدنظر بود که چند تست هم از او گرفتهبودند اما یک روز که برای دیدار برادرش به دفتر او رفتهاست، دوستی که در آنجا بوده، به هادی گفتهاست: «وحید شبیه آقا حمید است. میخوای یه تست بزنیم.» بعد از تست گریم هم شهرام خلج، چهرهپرداز فیلم گفتهاست: خودش است! حجازیفر که از نوجوانی، تحت تأثیر روایتهای جاری در خانواده، در توصیف برادران شهید باکری بودهاست، پس از انتخاب به عنوان بازیگر متوجه میشود درباره شهید حمید باکری اطلاعات بسیار کم است. این مسأله کار او را سختتر میکند اما با تمام وجود میکوشد غبار غربت و مظلومیت را از چهره شهیدحمید باکری بزداید. مظلومیتی که به قول وحید حجازیفر «وقتی در میدان عمل قرار میگیرد تبدیل به صلابتی مثالزدنی میشد.»
فقط حمایت زبانی هست
از او درباره خالی بودن سینمای ایران از قهرمان ملی ـ میهنی پرسیدیم و او گفت: «ما در تاریخ معاصرمان هم قهرمانانی اسطورهای داشتیم. قهرمانانی که جزئیات زندگیشان حیرتآور است. محمدحسین مهدویان را خیلی دوست دارم و به نظرم در سالهای اخیر با فیلم «ایستاده در غبار» غوغایی در حوزه سینمای دفاعمقدس به پا کرد.
او شمایلی زمینی از احمد متوسلیان نشان میدهد که برای مردم قابل باور است. این راه درست باید به دست کسانیکه دغدغهاش را دارند ادامه پیدا کند؛ نه اینکه در اواخر فیلمبرداری پروژه شهدای باکری، هادی به جایی برسد که بگوید من دیگر در حوزه دفاع مقدس کارگردانی نمیکنم! چرا؟ و این در حالی است که بعضیها فکر میکنند فلانی با ساخت یک فیلم در این حوزه، دیگر به قول معروف بار خودش را بسته. در صورتیکه خدا شاهد است اینطور نیست. ما سر تک تک گلولههایی که برای سکانسهای جنگی لازم بود، مشکل داشتیم. حمایت زبانی البته تا دلتان بخواهد هست اما وقتی نزدیک به این ماجرا میشوید، حمایتی وجود ندارد. نه اینکه نخواهند از ساخت آثار دفاع مقدسی حمایت کنند، بلکه پروتکلهای دریافت تجهیزات، ابزار و ادوات جنگی پیچیدهاست. »
از کسانی حرف شنیدیم که انتظار نداشتیم
فیلم «موقعیت مهدی» وسط قرار گرفتهبود و از هر دو قطب ما را میزدند. البته اینجا هم تیرها به سمت هادی و نهایتا تهیهکننده پرتاب میشد. کلا نقد اگر غیرمغرضانه و اصولی باشد، نه تنها بد نیست بلکه چراغ راهی برای کارهای آینده نیز هست اما زمان اکران جشنوارهای فیلم و حتی اکران عمومی، اظهارنظرهایی از سوی اشخاصی مطرح شد که اصلا انتظارش را نداشتیم. بالاخره امروز و بعد از سالها برای شهدای باکری حرکتی انجام شد که مقبول عموم مردم هم قرار گرفت اما بعضا اظهارنظرهای ناحقی شنیدیم که اگر جواب میدادیم، ماجرا بدتر میشد. اگر هم جواب نمیدادیم، از آنطرف میگفتند چون سکوت کرده یعنی خودش هم موافق است. من به عنوان بازیگر، صرفا نقشم را بازی کردم اما هادی درگیر این قضیه بود تا اینکه رهبر انقلاب فیلم را دیدند و آن را تایید کردند و ما نجات پیدا کردیم. چرا که پس از آن، هر نقدی هم بود، ناحق نبود. ما در دو ساعت زمان فیلم مگر چقدر میتوانستیم به جزئیات تمام عمر آقامهدی بپردازیم؟
انتهای خبر/
نظر شما