به گزارش قدس آنلاین، پرویز شیخ طادی کارگردان سینماست که فیلمهایی چون «شکارچی شنبه» و «روزهای زندگی» را در کارنامه خود دارد. او به همراه حجتالاسلام محمد قمی دو عضو شورای پروانه نمایش بودند که هفته گذشته خبر از جدایی آنها و جایگزینی دو عضو دیگر منتشر شد؛ تغییری که کمتر از یک سال اتفاق افتاد.
محمد خزاعی در حالی حجتالاسلام علی سرلک و احمد مرادپور کارگردان سینما را جایگزین این دو عضو از شورای کلیدی پروانه نمایش کرد که عملکرد این شورا همچنان با انتقادات و ابهاماتی از سوی جامعه سینمایی مواجه است.
با پرویز شیخ طادی درباره دلایل جداییاش از این ترکیب به گفتگو نشستیم اما او فراتر از اعضای فعلی به ترکیب سنتی شورای پروانه نمایش و اصل حضور سینماگران در این شورا انتقاداتی جدی دارد و یکی از دلایل جداییاش را هم همین اصرار به حفظ ترکیب سابق میداند.
مشروح این گفتگو را با پرویز شیخطادی درباره عملکرد شورای پروانه نمایش در دوره اخیر را در ادامه میخوانید؛
گفتگو را با ماجرای جدایی شما از شورای پروانه نمایش آغاز کنیم؛ آیا این جدایی به دلیل مشغله و انصراف خود شما بود یا باید آن را نوعی برکناری بدانیم؟
به نظر بنده شورای صدور پروانه نمایش، آخرین سنگر مخاطب است. ویترین همه جشنوارهها و همه ابزارهای نظارتی در اختیار این شوراست و به همین دلیل معتقدم این شورا نباید در اختیار سینماگران باشد. متخصصان علوم اجتماعی در این شورا باید حضور داشته باشند و به تعبیر دقیقتر نمایندگانی متخصص از سوی مردم باید در این شورا باشند؛ از روانشناس تا مردمشناس. افرادی که برخاسته از بدنه مردم باشند و هیچ مناسباتی با چرخه تولید و توزیع در سینما هم نداشته باشند. این افراد باید بهصورت مستقیم منافع مصرفکننده یا همان مخاطب را مدنظر قرار دهند و بدون هیچ ملاحظهای همه مصلحتهای او را در نظر بگیرند. این اعتقاد من است که شورای پروانه نمایش بههیچعنوان نباید دولتی باشد. از نماینده مجلس تا من کارگردان در این شورا نباید حضور داشته باشیم. ما خودمان در بدنه تولید سینما حضور داریم، چگونه میتوانیم بر محصول خودمان نظارت داشته باشیم؟ این غلط است.
اگر چنین دیدگاهی دارید، چرا حضور در شورای پروانه نمایش را پذیرفتند؟
قرار بود چنین ترکیبی از متخصصان در شورا حضور داشته باشند که در عمل این اتفاق نیفتاد و با نظر آقای خزاعی ترکیب به این صورت معرفی شد...
یعنی قرار بر این بود که در کنار سینماگران، متخصصان علوم اجتماعی هم حضور داشته باشند؟
نه در کنار سینماگران. اساساً سینماگران نباید در این شورا باشند. نهایت حضور یک فیلمساز که بتواند به لحاظ فنی درباره برخی مسائل بحث کند، در این شورا کفایت میکند. شورای پروانه نمایش یعنی شورای نظارت بر خروجی؛ یعنی هر آنچه اهالی هنر با کمک وزارت ارشاد و دیگر دستگاهها و سرمایهگذاران انجام دادهاند، در این مرحله باید درباره رسیدن آن به دست مخاطب و نمایشش برای مردم، تصمیمگیری شود. اثر از این مرحله قرار است وارد روح و روان جامعه شود. پس از این مرحله به بعد باید کسان دیگری تصمیمگیری کرده و کار ما را ارزیابی کنند.
پس اصولاً ساختار فعلی و سنتی شورای پروانه نمایش را قبول ندارید!
بله. کاملاً آن را اشتباه میدانم. یک محصول نمایشی قرار است از دستگاه خصوصی فیلمسازی خارج شده و تبدیل به یک محصول عمومی شود. وقتی این اثر میخواهد عمومی شود، دیگر یک اثر شخصی نیست و یک نسخه اجتماعی میشود. به همین دلیل کسی باید درباره آن نظر بدهد که متخصص این حوزه باشد. او باید تشخیص دهد که یک فیلم با روح و روان جامعه چه میکند؟ آیا منی که خودم از این چرخه ذینفع هستم باید در این زمینه نظر بدهم؟ این جایگاه متعلق به کسی است که بتواند بر اساس دانش اجتماعی روز درباره یک محصول نظر دهد و عوارض تربیتی و تأثیر آن بر فرآیند رفتارسازی را تبیین کند.
دلایل آقای خزاعی برای قبول نکردن این ترکیب از متخصصان چه بود؟
آقای خزاعی این ترکیب را قبول داشت و حتی گفتند که میخواهیم هیأت منصفهای متشکل از متخصصان علوم اجتماعی اعم از مشاور خانواده، آسیبشناس اجتماعی، جرمشناس و غیره داشته باشیم اما کار آنقدر سفت و سخت میشود که فیلمسازان تحت فشار قرار میگیرند و نمیتوانند این شرایط را تحمل کنند. آقای خزاعی خود به چنین ترکیبی اعتقاد داشت اما در عین حال معتقد بود که جامعه هنرمندان و سینماگران هنوز ظرفیت پذیرش این نظارت را ندارند. از آنجایی که سینماگران ما به این علوم مسلح نیستند، ناگهان در این شورا با یک سد مواجه میشوند که نمیتوانند به راحتی از آن عبور کنند. من معتقد بودم که باید جایی ایستاد و این سد را درست کرد تا هر کسی نتواند هر چیزی بسازد.
با این توضیحات میتوان به این جمعبندی رسید که شما با خواست خودتان از شورا خارج شدید؟
بله، کاملاً با خواست خودم بود. آقای خزاعی خیلی اصرار داشتند که همچنان در شورا بمانم اما از او خواستم صندلی من را به یک آدم متخصص در زمینه علوم اجتماعی واگذار کند. اینگونه یک گفتمان تخصصی دانشمحور آغاز میشود، نه اینکه براساس سلیقه تولیدکنندگان و ذینفعان بخواهیم عمل کنیم.
در همین مدتی که عضو شورای پروانه نمایش بودید، عملکرد آن را چگونه ارزیابی میکنید؟ بهخصوص که برخی از سینماگران نسبت به عملکرد این شورا گلههایی را مطرح کردهاند.
مشکل اصلی اینجاست که هیچکس هیچ کاری نمیتواند انجام دهد. تا زمانی که وضعیت دفاتر سینمایی و وضعیت تولید متن و محتوا در کشور ما دانشمحور نیست و بهصورت سلیقهمحور و یا خبرمحور پیش میرود، وضعیت همین است. وضعیت اینگونه است که یک نفر یک خبر را در روزنامه درباره یک طلاق و یا یک معضل اجتماعی میخواند و بدون آنکه تحقیق و پژوهشی درباره آن داشته باشد، آن را تبدیل به یک محصول و فیلم میکند! بعد هم میخواهد آن را در اختیار جامعه قرار دهد. فیلمساز یک معضل اجتماعی را بدون هیچ دانشی از فیلتر ذهن خود عبور میدهد و در بهترین حالت آن را از نظر فنی، دراماتیزه میکند. چنین فیلمسازی متوجه نیست که اثرش چه تأثیری بر جامعه دارد.
چنین محصولی که با کمترین دانش، تولید شده است، به شورای پروانه نمایش میرسد. این شورا قرار است درباره محصولی نظر بدهد که هیچ پشتوانه علمیای ندارد. از آنجایی که مشاورهای صورت نمیگیرد، وقتی محصول نهایی به شورای پروانه نمایش میرسد، این شورا گرفتار میشود. اگر قرار باشد این شورا کارشناسانه برخورد کند، همه این آثار باید رد بشود! نصف بیشتر محصولات سینمای ما از نظر کارشناسی، محصولاتی مردود هستند. کارها را از ریشه سامان ندادهایم و نمیخواهیم هم از جایی به بعد جلوی آن را بگیریم. صاحبان منافع، هم در شورای پروانه ساخت حضور دارند و هم در شورای پروانه نمایش. جایگاه مصرفکننده و حق و حقوق آن کجاست؟
یعنی از پروانههای نمایشی که در همین دوره صادر کردهاید هم دفاع نمیکنید؟
همه آنها با اغماض بوده است. من در هیچیک از جلسات شورا شرکت نکردهام چرا که مخالف این ترکیب بودم. هر چه هم به آقای خزاعی اصرار کردم، فایدهای نداشت. من معتقدم این ترکیب فعلی شورای پروانه نمایش، اجحاف و بیانصافی در حق مخاطب است. به همین دلیل هم در هیچیک از جلسات شرکت نکردم.
خبر دارید آقای خزاعی خودشان فراتر از تصمیمات اعضای شورا، اعمال نظری درباره آثاری داشتند یا خیر؟ به تعبیر دیگر تعامل رئیس سازمان سینمایی با اعضای شورای پروانه نمایش را چگونه توصیف میکنید؟
من اعمال نظری از سوی آقای خزاعی ندیدم. ایشان اعضای شورای پروانه نمایش را با نگاه کاملاً مستقل انتخاب کردند و تا جایی هم که من اطلاع دارم، مطلقاً هیچ دخالتی در کار شورا نداشتند. اساساً چه نیازی به چنین اعمال نظری وجود دارد؟ وقتی همه عوامل سازمان سینمایی یکدست است، نیازی به چنین اعمال نظرهایی نیست. مشکل من همین است. من به لحاظ اعتقادی کاملاً همسو هستم با آقای خزاعی. من با آقای لشگریپور و خیلی دیگر از اعضای شورا هم در یک گروه هستیم. مشکل من اتفاقاً همین همسویی همه اعضاست.
یعنی شما هم مانند برخی سینماگران نسبت به یکدست بودن ترکیب شورا معترض هستید؟
حرف اصلی من این است که در این موارد دستهبندیهای جناحی اساساً غلط است. موضوعی که درباره آن صحبت میکنم یک مسئله فراجناحی است. ما باید از دستهبندیهای جناحی در این حوزه فرار کنیم. قرار نیست محصولات فرهنگی ما در یک دوره چهارساله و توسط یک جناح به گونهای بررسی شود و بعد از چهار سال که ما رفتیم، یک جناح دیگر بیاید و به گونهای دیگر آثار را بررسی کند. موضوع این است که «سلیقه»، «دانش» نیست. سلیقه تولیدکنندگان و ذینفعان، چه چپ باشند و چه راست، نباید ملاک باشد. اصلاً فرض کنید ترکیبی از سلایق دو جناح در شورا حضور داشته باشند، بازهم برآیند نظر آنها به نفع مخاطب نیست. من با این مسئله مشکل دارم. شورای پروانه نمایش باید متعلق به نمایندگان مردم باشد؛ متشکل از افرادی که تنها نفع و مصلحت جامعه را مدنظر قرار میدهند و نگاه به سابقه و پیشکسوتی فلان کارگردان و پیشکسوت نمیکنند، گرفتار رفاقت نمیشوند... د.
یعنی در حال حاضر این رفاقتها و ملاحظات در صدور پروانه نمایش فیلمها موثر است؟
از ابتدای شکلگیری وزارت ارشاد این مسئله بوده است! مگر میشود نباشد. تصور کنید یک کارگردان سالخورده فیلمی میسازد که مشکلات اجتماعی و جامعهشناختی دارد، چه کسی میخواهد جلوی او بایستد. معلوم است که اگر افراد شورای پروانه نمایش از بدنه همین سینما باشند، رعایت حال او را میکنند. این رویکرد غلط است. نمایندگان مردم دیگر مراعات این مسئله را نمیکنند که من نوعی چقدر سابقه در فیلمسازی دارم. تلاش میکنند من را هم قانع کنند.
یکی از حواشی مرتبط با نظارت بر فیلمها در دوره اخیر، شکلگیری شورایی سهنفره به موازات شورای پروانه نمایش بود؛ ماجرای این کمیته سه نفره چه بود؟
ممکن است چنین شورایی هم وجود داشته باشد. من به این مصداق کاری ندارم اما معتقدم وقتی ترکیبها دانشمحور نیستند و رابطه و پیشکسوتی و رفاقت جای دانش را میگیرد، مجبور میشویم عدهای را مأمور کنیم تا ملاحظهکاری کنند! ببینید که چقدر اشتباه دارد صورت میگیرد. مجبور میشویم کمیتهای تشکیل دهیم که تشخیص دهد فلان فیلم به دلیل کسوت فیلمسازش، باید مردود شود! اگر یک شورای سه نفره بگذاریم، کنارش یک شورای هفت نفره و حتی بالاتر از آن یک شورای ۱۵ نفره هم تشکیل دهیم، باز هم منافع مخاطب را درنظر نگرفتهایم. فقط متوجه ملاحظات سیاسی و صنفی هستیم و کسی هم نیست که از مخاطب دفاع کند.
ماجرای آن فهرست ۳۰ فیلم مسئلهداری که آقای نوباوه درباره آن صحبت کرده بودند چه بود؟
در جریان آن فهرست هم نیستم. این فیلمها را هم ندیدهام. کلاً خیلی وارد جزییاتی از این دست نمیشدم چراکه با کلیت این ساختار مشکل داشتم.
در همین دوره صدور پروانه نمایش برای فیلمهایی مانند «چپ، راست» و یا «مسیح پسر مریم» با حاشیههایی در فضای رسانهای همراه شد. ماجرای این فیلمها چه بود و مشکل در کجاست؟
مسئلهای که من همواره درباره شورای پروانه نمایش بر آن تأکید داشته و دارم این بوده است که این شورا باید بهطور کامل در یک اتاق شیشهای برگزار شود. درگاهی برای ارائه کلیه توضیحات باید وجود داشته باشد و هیچ نکتهای نباید پنهان بماند. درباره همه مسائل بهصورت دانشمحور باید توضیح ارائه شود تا صاحبان آثار مانند همین آثاری که به آنها اشاره کردید، مرجعی برای رسیدگی خود داشته باشند. اصحاب رسانه هم باید به این موارد دسترسی داشته باشند تا بدانند فلان فیلم بابت کدام دلایل کارشناسی و فنی رد شده است. مسئله اصلی من با یک شورای صنفی و دولتی همین است. دلایل هم باید کاملاً اقناعکننده باشد نه از جنس سلیقههای سیاسی. حتی اگر یک فیلم مسئله سیاسی دارد هم باید بهصراحت دلیل آن در رسانهها اعلام شود. در دورههایی برخی فیلمها مجوزشان رد شد و بعد در دروهای دیگر مجوز گرفتند و هیچکدام هم درباره تصمیمات خود توضیح ندادند.
شما اعلام میکنید در جلسات شورای پروانه نمایش حضور نداشتید. پیشتر هم مطلع شدیم آقای نوباوه هم در این جلسات حضور نداشتند. درباره باقی اعضا شرایط چگونه بود و بالاخره آثار با حضور چه کسانی در شورا بررسی میشد؟
همه قرارها توسط حبیب ایلبیگی بهعنوان معاون ارزشیابی و نظارت تنظیم میشد و اعضایی که میتوانستند حضور داشته باشند، همان ابتدا اعلام حضور میکردند. تا زمانی هم که تعداد اعضا به حد نصاب نمیرسید، فیلمی نمایش داده نمیشد. از این بابت شورای پروانه نمایش هیچ مشکلی ندارد اما مسئله اصلی من از ابتدای تشکیل این شورا تا به امروز، غیرتخصصی بودن و ترکیب سیاسی و صنفی آن است. آثار همواره در پوشش یک استتار مورد بررسی قرار میگرفته و هیچ نکتهای هم از آن اعلام نمیشد و این اتفاق بد است. اگر این شورا از وزارت ارشاد بیرون برود و یک هیأت منصفه اجتماعی عهدهدار آن شود، درگاههای آن هم باز میشود و دیگر هیچ چیز پنهان نمیماند.
من بهطور کامل مخالف پنهانکاری در این حوزه هستم. این یک حوزه عمومی است. همین الان در شورای مربوط به پروانه نمایش آثار شبکه نمایش خانگی، با ترکیبی از متخصصان مواجهیم که بهصورت کارشناسی محتوای آثار را بررسی میکنند و هیچ سینماگر و تهیهکنندهای هم درآن حضور ندارد. تمامشان کارشناس علوم اجتماعی هستند و درباره محتوا تنها آنها نظر میدهند. آنقدر هم نظرات درست و کارشناسی میدهند که ما اساساً نمیتوانیم درباره آنها تشکیک کنیم. شورای پروانه نمایش آثار سینمایی اما چنین پشتوانه علمیای ندارد. حتی شورای پروانه ساخت ما هم چنین پشتوانهای ندارد. پیشتر از آن در دفاتر تولید ما هم خبری از این پشتوانه علمی نیست و ببینید چقدر سینمای ما بیدروپیکر است! یک محصول اجتماعی در حال تولید برای مصرف عمومی است اما هیچکس در فرآیند تولید آن سراغ آمار و پژوهش نمیرود. منظور از پژوهش هم مطالعه عمیق است نه یک سرچ ساده در اخبار فضای مجازی.
فیلم «برادران لیلا» به کارگردانی سعید روستایی هم اخیراً بدون پروانه نمایش در جشنواره فیلم کن حاضر شده است، در جریان تقاضای این فیلم برای بازبینی و نظر اعضای شورا درباره آن هم نیستید؟
اینها مسائلی است که روابط عمومی سازمان سینمایی باید درباره آن اطلاعرسانی کند. مگر این اتفاق رخ نمیدهد؟
خیر، مسئولان سازمان سینمایی در این زمینه پاسخگوی ابهامات نیستند!
این بسیار بد است. این یعنی فرار از شفافیت که من با آن مسئله دارم. همه اطلاعات درباره همه آثار باید در یک سایت درج شود و در اختیار همه قرار داشته باشد. باید مشخص شود چرا یک فیلم بدون پروانه نمایش راهی جشنواره کن شده است.
شما تأکید بسیاری بر شفافیت عملکرد شورای پروانه نمایش دارید، چرا این اتفاق در همین دوره رخ نداد، مگر آقای خزاعی و همکارانشان با این شفافیت مخالف هستند؟
موضوع این است که این دوستان خیلی از مسائل را تجربه نکردهاند و بابت هر عوارضی نگران میشوند. این دوستان فضای باز اطلاعرسانی را هنوز تجربه نکردهاند. فیلمسازان ما هم یک اشکال دارند و آن اینکه غالباً اهل هیاهو و جنجال هستند. واقعاً سینماگران ما دانشگریز هستند. چرا؟ چون دانش، مچ ما را میگیرد! من در تمام این سالها با دوستان بسیاری در شوراهای مختلف سینما و تلویزیون رفت و آمد داشتهام. هر چه نگاه میکنم، همه آنها از دانش فرار میکنند. اگر قرار باشد براساس دانش عمل کنیم باید سراغ مشورت برویم و بیشتر برای کارهایمان هزینه کنیم. به همین دلیل هم فیلمسازان ما نسخههایی برای جامعه میپیچند که هیچ پشتوانهای ندارند.
منبع: مهر
انتهای خبر/
نظر شما