تحولات لبنان و فلسطین

با کمک خانواده و همراهی خادمان، تکیه زده بر قامت عصا و یا روی ویلچر به حرم مطهر امام رئوف مشرف شده‌اند. جمعی از خانواده بزرگ جانبازان هستند که از گوشه گوشه کشورمان به عشق پابوسی امام ثامن الحجج(ع)، با همه رنج‌های ناشی از جراحات جسمی در کنار خانواده‌ خدمت رسیده‌اند تا یک‌بار دیگر به امام و ولی‌نعمت خود عرض ارادت کنند.

عرض ارادت به امام رئوف، از پشت خاکریز تا روی ویلچر

به گزارش قدس آنلاین، کاروان جانبازان کانادین(قطع کامل پا) چند روزی است که در قالب اردوی زیارتی و سلامت محور از استان‌های مختلف کشور مهمان صحن و سرای ملکوتی حضرت انیس النفوس شده‌اند.  

توسل به امام هشتم زیر آتش دشمن
روزی که می‌رفتند، جوان بودند. پرشور و با نیت شهادت به جبهه‌ها رفتند. با اینکه فکرش را هم نمی‌کردند، برگشتند اما بدون یک یا چند عضو از بدن و مفتخر شدند به مقام جانبازی. با تن مجروح برگشتند و هنوز آرزوی شهادت و بغض فراق همرزمان، از لابه‌لای خاطرات و عمق نگاهشان پیداست ولی آرمان و باورهایشان از میان آن‌همه تیر و فشنگ و حادثه، کمترین جراحتی برنداشته است؛ همچنان راسخ و باورمند به امید و آرزو برای کشور و جوانان این سرزمین. 
اما شاید کمتر کسی از میان ما به خصوص جوان‌ترها، اطلاعی از جانبازان کانادین و شرایط ویژه جسمی و دشواری‌های زندگی این عزیزان داشته باشد. گروهی از جانبازان که بالای ۷۰ درصد مجروحیت دارند و یک پای آنان از ناحیه لگن قطع شده، به همین واسطه مشکلات عدیده‌ای را تحمل می‌کنند. تا جایی که حتی برای امورات زندگی جاری هم با دردسرهای عدیده‌ای مواجه هستند، چه رسد به ترتیب دادن یک سفر زیارتی خانوادگی به مشهدالرضا(ع). 
در میان زائران این کاروان، تعدادی از جانبازان دو عصای خود را کنار صندلی گذاشته و مشغول راز و نیاز با حضرت رضا(ع) هستند. عبدالرحمن بهمنی از شهر بختگان استان فارس مهمان حرم و بارگاه رضوی شده. بعد از معرفی خود، انگار بخشی از مشخصات شناسنامه‌ای خود را معرفی کند، می‌گوید: سال ۶۶ در عملیات والفجر ۱۰ به افتخار جانبازی نائل شدم. مثل نوجوانان هم سن و سالم با رضایت گرفتن از پدر و به خصوص مادر زدیم به دل جبهه، اما با وجود ماه‌ها حضور در خط، شهادت روزی ما نبود. قسمت بود زنده بمانیم، إن شاء الله با حرف و خاطره و سخنی از آن روزهای دشوار ولی مقدس و مبارک برای نسل‌های بعد، به نوعی در حفظ ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی نقش آفرین باشیم. 
او از تشرف دوباره پس از چند سال به حرم رضوی بسیار مشعوف است. نقلی از خاطرات و توسل‌های روزهای جبهه و جنگ که با مهر و کرم امام رئوف پیوند دارد، برایمان تعریف می‌کند: من معنی مهر و رأفت امام رضا(ع) را بارها در عمرم درک کردم. سال ۶۲ در فشار سال‌های نخست جنگ، جایی در منطقه عملیاتی زبیداد، هر روز به عنوان دیده‌بان همراه چند همرزم دیگرم نزدیک خط آتش‌بار دشمن کمین می‌کردیم. وقتی می‌دیدم کار دشوار شده، سلامی عرض می‌کردم و توسلی به نام مبارک امام هشتم می‌زدم و به نزدیک خاکریزشان می‌رفتیم، طوری آقا کمک می‌کردند که چندین بار وارد خاکریزها ‌شدیم و اطلاعات محرمانه‌شان را ‌گرفتیم. حتی یکی، دو بار طوری غافلگیرشان کردیم که تعدادی را دست بسته گرفتیم و به خط خودمان برگشتیم.  

 

سعادت دست‌نیافتنی
۲۲۰ جانباز در انجمن جانبازان کانادین کشور عضویت دارند که فقط ۸ نفرشان خانم با ۷۰ درصد جانبازی هستند. ۲ جانباز اهل کردستان، ۲ جانباز از خوزستان، ۲ جانباز از البرز و ۲ جانباز نیز اهل استان‌های اصفهان و ایلام هستند. ناهید زهیری یکی از معدود بانوان جانبازان کانادین خوزستانی است که در همان روزهای آغازین جنگ تحمیلی در منزل خود مورد اصابت موشک قرار گرفت. حدود ۴۰ سال است که آسیب‌های روحی و جسمی ناشی از جنگ را به دوش می‌کشد و از سختی‌هایی که پیش از تشکیل خانواده و پس از آن تحمل کرده می‌گوید.
او در ادامه بیان می‌کند: علیرغم اینکه ما مثل آقایان خط مقدم نرفتیم ولی درد و مجروحیت ما فرق خاصی ندارد، فقط دشواری‌های یک خانم جانباز چه از نظر جسمی و چه در نقش‌های مختلف خانوادگی بسیار بیشتر و فراتر از مسئولیت‌های مردانه است. او دو بار تکرار می‌کند: در کنار دردهای شبانه‌روزی، شرایط فوق‌العاده سخت و رنج‌آوری را تحمل می‌کنیم. ولی خب ما خانم‎ها، صبر و شکیبایی بیشتری به خرج می‌دهیم که شاید کمتر این همه درد و فشار به چشم دیگران بیاید. 
به سراغ شیرینی‌های این سفر زیارتی می‌رویم. حال و هوای درونی‌اش را اینگونه بیان می‌کند: جانبازان کانادین به خاطر شرایط ویژه جسمی و محدودیت‌های حرکتی مشکلات دوچندانی به نسبت سایر جانبازان برای حضور اجتماعی دارند از همین‌رو کمتر هم امکان سفر پیدا می‌کنند. این سفر به مشهد و حرم مطهر امام رضا(ع) فرصتی طلایی برای ماست و سعادتی دست نیافتنی که از همه دست اندرکاران برگزاری این اردوی زیارتی کمال قدردانی را دارم.      

 

تو را من چشم در راهم
ویلچرش را کناری گذاشته و ساده و خاکی مثل همان روزهای زندگی بسیجیان در جبهه، روی زمین نشسته. آرامش خاصی در چهره‌اش موج می‌زند، گویی فقط جسمش اینجا حضور دارد. سیدحسن سجادی اهل شهر اراک است و کلامش را با یک بیت عارفانه شروع می‌کند: رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست... می‌کشد هر جا که خاطرخواه اوست. ۲۰ ماه افتخار حضور و خدمت در خط مقدم جنگ را دارم ولی در بمباران نیروهای دشمن در شهر خودمان از ناحیه دو پا دچار قطع عضو شدم. هر چه حکمت حضرت حق باشد، راضی هستیم و گردن می‌نهیم. 
لبریز است از طعم زیارت در جوار بارگاه امام هشتم. با این حال خوشی که دارد، از او درباره حال زیارت در سال‌های جوانی و جنگ می‌پرسم که به یاد خاطره‌ای افتاد و اینگونه برایمان شرح داد: گاهی پیش می‌آمد که بعد از یک عملیات سنگین، باقیمانده گردان را که شهید و مجروح نمی‌شدند برای تجدید نیرو و تقویت روحیه به زیارت حضرت رضا(ع) می‌آوردند. بیشتر از دو روز مشهد نبودیم ولی حال و هوای زیارت، ما را می‌ساخت و زنده می‌کرد. یادم هست که خیلی برای آینده انقلاب در کشورمان و نابودی صدام و نیروهای بعث دعا می‌کردیم. شاید آن روزها، باور نمی‌کردیم که بمانیم و نابودی و خفت‌بار دشمنان و اقتدار اسلام و انقلاب را با چشم خودمان ببینیم. من خیلی دعا می‌کنم، این بار هم برای تعجیل در ظهور ولی امر(عج) دعا کردم و از خدا خواستم که به زودی شاهد و از سربازان انقلاب مهدوی باشم. 

 

چه توفیقی از این بالاتر؟
بعد از برگزاری مراسم ویژه مهمانان و زیارت، برگه‌های مهمانسرای حضرت رضا(ع) بین جانبازان و خانواده‌هایشان توزیع می‌شود. یکی از آنها، برگه را تحویل گرفته و مشغول نگاه کردن به برگه است. از او می‌پرسم چه حس و حالی دارد که امروز از خوان کریمانه امام رئوف بهره‌مند می‎شوید؟ در جواب‌مان می‌گوید: هنوز توی بهت هستم. باورم نمی‌شود پس از سال‌ها باز هم زائر حرم‌شان شده‌ام. چه توفیقی از این بالاتر؟ حالا هم که آقا ما را شرمنده‌ فرموده و بی صبرانه مشتاقم در کنار خانواده بر سفره کرم‌شان، مهمان شویم.  

انتهای پیام

منبع: آستان نیوز

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.