به گزارش قدس آنلاین، پس از پایان ماه رمضان، قرار بود شبکه سه ادامـه پخش «برف بیصدا میبارد» ساخته پوریا آذربایجانی را از سر بگیرد، اما سریال پلیسی «حکم رشد» کاری از حسن لفافیان جای آن را گرفت. «حکم رشد» به دلیل اختلاف مهدی آذرپندار مدیر گروه سابق فیلم و سریال شبکه سه با سعید نعمتالله کارگردان اولیه آن، بر سر کیفیت این مجموعه با حاشیههایی مواجه شد و در نهایت گروه سازنده آن تغییر کرد. هر چند که سعید نعمتالله از «حکم رشد» جدا شد و نام او به عنوان فیلمنامهنویس در تیتراژ نیامده اما شیوه ساخت سعید نعمتالله به قدری تکراریست که اگر فقط تیزر سریال را ببینید از طرز حرف زدن و فضای داستان متوجه میشوید سریال، نوشته سعید نعمتالله است.
این سریال تکمیلکننده سهگانه اختلافهای خانوادگی میان برادرهاست که از سریال «جراحت» آغاز شده و در «برادر جان» ادامه پیدا کرده است.
در «حکم رشد» ذبیح و هاشم که برادر نانتی هستند در مقابل یکدیگر قرار دارند و مامان توران با بازی ثریا قاسمی همچون سریال «جراحت» میان این دو برادر برای برقراری صلح، خود را به آب و آتش میزند و اینگونه مخاطب شاهد نبردی اعصاب خردکن و پراسترس بین خیر و شر در جدال دو برادر؛ یکی پلیس و دیگری مجرم است.
«حکم رشد» مانند تمامی آثار نعمتالله سرشار از تنش، دعوا و پرخاش میان شخصیتهای اصلی است. تنش و حاضرجوابی همه کاراکترهای داستان آنقدر زیاد، تکرارشونده و سریع است که مخاطب را پس میزند و اینگونه مخاطبی که خسته از کار روزانه میخواهد ساعتی استراحت کند و در کنار اعضای َخانواده شامی میل کند، قید تماشای چنین سریال استرسزایی را میزند. اصلاً این حجم تلخی، خشونت و فریاد آدمها بر سر هم چه دلیلی دارد؟! آیا این همه تشنج از شأن، جایگاه انسانی و شخصیتی آدمها نمیکاهد و در ابعادی وسیعتر، بر خانواده و جامعه اثرگذار نیست؟
در "حکم رشد" همانند" مادرانه"،" زیر هشت" و... فرم ثابتی از طرز دیالوگنویسی را میبینیم؛ از کودک دو ساله گرفته تا یک مرد ۷۰ – ۸۰ ساله، از دزد گرفته تا دکتر، از بیسواد تا تحصیلکرده، همه و همه یک لحن خاص دارند، که به اصطلاح آهنگین است اما نامفهوم و پرطمطراق که طوطیوار از زبان شخصیتها بیان میشود! از ذبیح گرفته تا غلام، از زهره و محبوبه و مامان توران تا افشین کافر همه با لحن خاصی و الفاظی قلمبه سلمبه و با ادبیاتی شبیه به ۵۰ سال پیش صحبت میکنند که اصلاً برای مخاطب قابل درک نیست و نمیتواند با شخصیتهای داستان ارتباط برقرار کند؛ شخصیتهایی که همچون دیگر آثار این نویسنده که سابقه کارگردانی سریال کشدار و خستهکننده "زمین گرم" را در کارنامه خود دارد؛ همه از زمین و زمان طلبکارند و به دنبال انتقام و خونخواهی هستند. یادمان بیاید چگونه محبوبه بعد از مرگ هاشم ناگهان از یک زن شاد و ساده به یک عفریته پرکینه تبدیل میشود.
حرکات و رفتار لاتهای داستان نیز چون غلام، هاشم، افشین کافر و... امروزی و باورپذیر نیستند و مخاطب با دیدن آنها یاد لاتهای فیلمفارسی به خصوص شخصیتهای فیلمهای مسعود کیمیایی میافتد که همچنان در جغرافیای خاص خود در ۵۰ سال پیش گیر کردهاند. در زندگی روزمره کمتر پیش میآید دو نفر شبیه به هم حرف بزنند، هر آدمی واژگان و ادبیات خود را دارد، راننده تاکسی به گونهای حرف میزند، مغازهدار به گونهای دیگر، پزشک واژگان خاص خود را دارد و استاد دانشگاه هم همینطور، ادبیات استاد دانشگاه با ادبیات دانشجو و ادبیات پلیس متفاوت است. در واقع ادبیات هر کس جهان آن شخص است، به قول فیلسوفی که گفته بود «مرزهای زبان من مرزهای جهان من هستند». به زبانی دیگر وقتی همه کاراکترها به یک شکل حرف بزنند ما با شخصیتهایی بدون جهان، گذشته و خاطره روبرو هستیم. یک فیلمساز خوب کسی است که بتواند لحن، زبان و گفتار هر شخصیت را به درستی بازنمایی کند تا بتواند به اثرش و شخصیتهایش وسعت ببخشد. در تحلیل نهایی وقتی همه ما یک جور حرف میزنیم یعنی هیچکدام حرف نمیزنیم.
در پایان باید گفت وقتی سریال هایی چون "زیرپای مادر"، "برادر جان"، "عقیق" و "زمین گرم" در زمان پخش با انتقادات جدی مواجه شدهاند، انتظار میرود تلویزیون همکاری با سازندگان این سریالها را تا عوض شدن شیوه کاری و تفکر آنها به حالت تعلیق درآورد نه اینکه در این برهوت سریالسازی و کمشدن بینندگان تلویزیون به دلیل کیفیت پایین برنامههای آن، باز هم در دایرهای بسته به سراغ چنین افرادی برود و سریالهایی پخش کند که در این شرایط نابسامان اقتصادی و فرهنگی به جای تزریق روحیه امید و نشاطبخشی به جامعه، با اعصاب و روان مخاطبان خود بازی میکند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
نظر شما