به واقع اگر بخواهیم سرچشمههای شعر متعهد و شعر پایداری در زبان فارسی را سراغ بگیریم، یکی از روشنترینهایشان شعر ناصرخسرو است.
بزرگان شعر فارسی هر کدام از جهتی یا جهاتی ممکن است یگانه باشند ولی در این مورد به باور من در شعر فارسی تاکنون چنین شاعری ظهور نکرده است. او از زمان تحول روحی خویش تا پایان عمر، شعر و زندگیاش را وقف بیان اعتقادات و مبارزه برای این عقیده میکند.
البته در اینجا تنها شعرهای پندآمیز و ستایشهای او نسبت به بزرگان دین مورد نظرم نیست، که از این جنس در شعر بسیاری از شاعران زبان فارسی یافت میشود. حتی در آثار شاعران درباری ما نیز شعرهای بسیاری در زهد و قناعت یا در ستایش بزرگان دین میشود یافت ولی در عین حال مدح خود را هم دارند و خوشباشی و عشرتطلبی را هم دارند.
زهد و قناعتشان نیز کمتر با دستگاههای حکومتی برخورد دارد. ولی ناصرخسرو برای اعتقاداتش در برابر جهانی میایستد.
او بزرگ اسماعیلیان خراسان است و همه نظامهای حکومتی خراسان و اطراف آن، این گروه را میکوبند و میکشند و بند و تبعید میکنند. شاعر نیز از این دشواریها رهایی ندارد.
چند دهه تعقیب و گریز و در نهایت پناه بردن به کوهستانهای سختگذر بدخشان و سرانجام درگذشت در آن تبعیدجای، مزدی است که ناصرخسرو از این زمانه میگیرد و البته آثاری به جای میگذارد که تاکنون برای ما سرمشق تعهد و پایداری است.
نظر شما