این سؤال یک پاسخ سه وجهی دارد یا به بیان دیگر باید برای پاسخ به آن به سه سؤال زیر پاسخ داد:
سؤال اول آنکه عملکرد دولت روحانی و مدل مواجهه او با مردم و مسائل کشور چگونه بود؟ سؤال دیگر عملکرد آیتالله رئیسی در دستگاه قضا و مدل مواجهه او با مردم و مسائل مربوط به حوزه قضا چگونه بود؟ و در پایان، در سال ۱۴۰۰، چه گفتمان و رویکردی در کشور حاکم بود و مردم انتظار چه رویکردی را میکشیدند؟
پاسخ به سه سؤال بالا درک مناسبی از چرایی پیروزی آیتالله رئیسی در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به دست میدهد. برای همین نیاز است به سال ۹۲ یعنی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بازگردیم. حسن روحانی پدیده انتخابات آن سال به حساب میآمد؛ کسی که به عنوان یار پوششی اکبر هاشمیرفسنجانی در انتخابات حاضر شده بود، پس از رد صلاحیت او، پا در کارزار انتخاباتی سال ۹۲ گذاشت. خردادماه گرم سال ۱۳۹۲ اما پرخاطرهترین ماه زندگی این سیاستمدار ۶۵ ساله آن زمان بود؛ خردادی که در واپسین روزهای آن، روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران انتخاب شد و اینگونه شخصی که حضورش در انتخابات به عنوان «یارپوششی» بود، کلید ساختمان پاستور را در دست گرفت. اما آنچه از یک کاندیدای غیرجدی، یک رئیسجمهور ساخت، اظهارات، شعارها و وعدههای حسن روحانی بود. حسن روحانی زمانی پا در عرصه انتخابات گذاشت که دلار ۳ هزار تومانی سر و صدای زیادی در مطبوعات و بازار به راه انداخته بود، سکه با افزایش چند ده هزار تومانی نسبت به سال ۹۱ به کمی بیشتر از یک میلیون تومان رسیده بود و همین موضوع یک نقطه ضعف جدی برای دولت دهم و حتی جریان اصولگرایی به حساب میآمد. از سویی نزاع میان رئیسجمهور و رئیس مجلس وقت و... وضع آشفتهای را در عرصه سیاسی به بار آورده بود که بر نوسانات اقتصادی نیز بیتأثیر نبود. مذاکرات هستهای ایران و کشورهای ۱+۵ مانند ۱۰ سال گذشته بدون آنکه به توافق جامعی ختم شود، همچنان ادامه داشت. حسن روحانی دقیقاً دست خود را بر نبض همین موضوعات گذاشت. به عنوان مثال وی در نطقهای انتخاباتیاش با انتقاد از سیاستهای هستهای کشور این سیاستها را منجر به وارد آمدن فشارهای اقتصادی بر مردم عنوان و این اظهارنظر را مطرح کرد که همزمان با چرخ سانتریفیوژها باید چرخ کارخانهها نیز بچرخد. او وعده داد بزودی با کشورهای غربی به یک توافق هستهای دست مییابد که در نتیجه آن تمام تحریمهای اقتصادی و غیراقتصادی برداشته میشود. او وعده داد ۱۰۰ روزه مشکلات و معضلات اقتصادی را برطرف و در ماههای اول معضل اشتغال را حل میکند! یا اینکه آنچنان مردم را از درآمد سرشار میکند که اصلاً به یارانه ۴۵ هزار تومانی نیازی نداشته باشند. شعارها و وعدههایی که بیانگر آن بود که در آینده کوتاهمدت زندگی ایرانیان متحول میشود. فیلم تبلیغاتی خوب، بهرهگیری از فرصت مناظرات تلویزیونی و بهرهگیری از برخی گروههای مرجع مثل بازیگران و ورزشکاران در نهایت او را به ریاستجمهوری رساند. اما آنچه که روحانی در ۸ سال دولتمداری خود رقم زد با آنچه که مردم با تمام وجود خود حس کردند، فاصله نجومی داشت. نهتنها برخلاف شعارهای او مشکلات کشور حل نشد، بلکه به شکل غیرقابل باور و تصاعدی به مشکلات کشور افزوده شد.
در سالهای پایانی دولت روحانی و در انباشت مشکلات پیش آمده، فارغ از تورم بالای کالاهای اساسی، مردم برای خرید این دست از کالاها ساعتها در صف منتظر میماندند. کمبود دارو شکل بیسابقهای به خود گرفته بود، حتی مردم برای تهیه سرم در ساعتهای پایانی شب نیز باید در صف میایستادند. ۸ سال در زمینه مسکن اقدامی صورت نگرفته بود، همین امر موجب شد اوضاع مسکن و اجارهبها به شکل تصاعدی هر سال بدتر از سال گذشته بشود. بیکاری بهتر نشده بود. تورم در تاریخ ایران رکورد زد و قیمت خانه در ایران هم مانند تورم رکورددار شد. مردم همانند زمان ریاستجمهوری هاشمی برای خرید خودرو باید حواله میخریدند و همه این اوضاع و احوال در شرایطی بود که دولت پاسخگوی مردم نبود. بر همه اینها فاجعه مدیریتی آبان ماه ۹۸ و مرگ و میر روزانه ۷۰۰ نفر بر اثر بیتوجهی دولت وقت به واردات واکسن را باید اضافه کرد.
اوضاعی که حسن روحانی رقم زده بود باعث شد که از اقدامات او به عنوان مینگذاری یا از شرایط کشور به عنوان وضعیت هزار «مین» یاد کنند. طبیعتاً با این شرایط رئیس جمهور بعد از او کار دشواری در سروسامان دادن به اوضاع کشور داشت بویژه آنکه حل برخی مسائل و مشکلات نیاز به اقدامات اصلاحی ریشهای داشتند که نتایج آن در ماههای اول و چه بسا سال اول و دوم دولت بعد هم قابل لمس نبود.
میراث حسن روحانی در سیاست خارجی نیز دست کمی از اوضاع و احوال اقتصادی نداشت. گشایش اوضاع کشور پس از توافق هستهای سرابی بیش نبود، روحانی به رغم آنکه صنعت هستهای را تعطیل کرد و به یک برنامه کوچک شده هستهای تن داد اما گستردهترین تحریمها در تاریخ علیه جمهوری اسلامی به اجرا درآمد. دولتی که کشور را به امید دستیابی به توافق هستهای و حل مشکلات اقتصادی در نتیجه بستن با کدخدا تعطیل کرده بود، در سه سال پایانی دولتش عملاً قوه اجرایی کشور تعطیل شده بود، مسأله بیآبی که قرار بود با توافق هستهای سامان یابد، با درک ناصیح از مسأله به چالش دیگری برای دولت او و میراث شوم دیگری برای دولت بعد از او تبدیل شده بود.
ریشه همه این مسائل ایده حکمرانی روحانی بود. روحانی همانگونه که در اظهارات انتخاباتی سال ۹۲ گفته بود، معتقد بود حل مشکلات کشور در گرو حل مسائل بینالمللی یا به بیان دیگر توافق هستهای با کشورهای بزرگ است. در واقع او بر مبنای یک نگاه سطحی به توسعه برونزا پیشرفت کشور را در گرو اعتمادزایی برای کشورهای غربی میدانست. در نتیجه چنین سیاستی کشورهای همسایه و همچنین کشورهایی چون چین، روسیه و... از اولویت سیاست خارجی خارج شدند و تمرکز اصلی بر ارتباطگیری با کشورهای غربی گذاشته شد. هرچند که روحانی پس از خروج امریکا از برجام در سال ۹۷ و رویکرد تهاجمی کشورهای غربی دریافت که ایده مرکزیاش دچار شکست شده و با این سرخوردگی عملاً کشور وارد دوران بیدولتی شد.
همزمان با عیان شدن شکست کامل الگوی مدیریت روحانی و ایده او، رئیس قوه دیگر الگوی دیگری را به مردم ارائه میداد. آیتالله رئیسی که از اسفند ۹۷ وارد ساختمان ریاست قوه قضائیه شد، تمرکز خود را بر ایجاد تحول قضایی بر پایه مبارزه با فساد؛ مردمداری و اصلاح ساختارها قرار داد. در ماههایی که رئیس دولت به خاطر کرونا سفرها و جلسات خود را تعطیل کرده بود، رئیس قوه قضائیه اما با حضور مستقیم در میان مردم علاوه بر اینکه رصد مناسبی از مسائل و چالشهای مردم به دست میآورد، متمرکز بر حل ساختارهای معیوب قضایی بود. علاوه بر این، بهرهگیری از ظرفیتهای قضایی برای راهاندازی کارخانههای تعطیل و نیمه تعطیل چهره جدیدی از نقش دستگاه قضا برای حل مشکلات مردم ترسیم کرد. شجاعتی که دستگاه قضا در دوران او برای برخورد با مفاسد پیدا کرد، در نگاه مردم نمونه عینی تحول در این قوه به حساب میآمد. در چنین شرایطی و در میان اخبار ریز و درشت کشور در خودآگاه و ناخودآگاه مردم نحوه مدیریت روحانی و مدیریت رئیسی مقایسه میشد. مردم وقتی ناکارآمدی گفتمان روحانی را توأمان با کارآمدی شیوه مدیریتی رئیسی میدیدند، لاجرم کارآمدی را بر ناکارآمدی ترجیح میدادند.
به بیان دیگر تقاطع رویکرد مدیریت میدانی رئیسی که بر مبنای ایده حل مشکلات و چالشها بر اساس ظرفیتهای موجود شکل گرفته بود، با به شکست رسیدن ایده روحانی در مدیریت کشور، فضای ذهنی جامعه را برای روی کار آمدن ایده اول سامان داد. دقیقاً بنا بر همین منطق است که میتوان گفت اگر هر چهره دیگری وابسته به جریان فکری روحانی در انتخابات سال گذشته شرکت میکرد (همانگونه که تمام نظرسنجیهای پیش از انتخابات نشان میداد) در برابر رئیسی شکست میخوردند چرا که او و رئیسی هر کدام گفتمان خاصی را نمایندگی میکردند، رقبای رئیسی نمایندگان گفتمان وضع موجود و رئیسی نماد گفتمان تغییر بود. حال یک سال از آن انتخابات میگذرد. تلاش دولت برای تغییر ریل سیاست و اقتصاد از همان روزهای اول آغاز به کار دولت شروع شد. تفاوت رئیسی با رؤسای جمهور پیشین این بود که شرایط کشور را در بدترین شرایط ممکن از جهت اقتصادی و... تحویل گرفت. ارثیههای شوم دولت روحانی از خاموشی گرفته تا ارز ترجیحی، وضعیت هزار «مین» را در کشور به وجود آورده بود، با همه این موارد رئیس دولت سیزدهم بدون بهانهگیری بر عزم خود برای اصلاح امور بر مبنای بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی مصمم بوده و هست، چه آنکه افزایش رشد اقتصادی (به عنوان شاخص اصلی اوضاع اقتصادی) طی ۹ ماه گذشته نشان از تغییر ریل و حرکت کشور به سمت بسامانی دارد. علاوه بر این، تجربه تاریخی ملت ایران نشان داده هرگاه نگاه مسئولان اجرایی در جهت بهرهگیری از ظرفیتهای مردمی باشد لاجرم نتیجه بخش و مثمر ثمر خواهد بود.
منبع: ایران
نظر شما