تحولات منطقه

بدون شک اصلی‌ترین تقابل درون‌گفتمانی جهان این روزها تقابل غرب با چین و روسیه است.

غرب چندپاره خواهد شد
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، بدون شک اصلی‌ترین تقابل درون‌گفتمانی جهان این روزها تقابل غرب با چین و روسیه است؛ تقابلی که از یک سو برهم خوردن نظم کنونی جهان را نوید می‌دهد و  از دیگر سو، ورود و گذار به جهانی چندقطبی را. اما ماهیت این درگیری چگونه است؟ کسینجر، سیاستمدار آمریکایی بار دیگر خواسته است هرچه زودتر جنگ بین روسیه و اوکراین پایان یابد تا روس‌ها بیش از این به چین نزدیک نشوند؛ اما آیا این امکان پذیر است؟ در گفت‌وگو با آندریاس بیلراستاد اقتصاد سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه ناتینگهام ابعاد مختلف درگیری‌ها بین چین و غرب را بررسی کرده‌ایم. بخش اول این گفت‌وگو پیش از این در تاریخ ۲۷ اردیبهشت در همین صفحه منتشر شد. اینک شما را به مطالعه بخش انتهایی گفت‌وگو دعوت می‌کنیم.

به نظر می‌رسد ایالات متحده با کنترل چین سعی در حفظ سیستم تک قطبی دارد؟ آیا ایالات متحده می‌تواند این وضعیت را مدیریت کند؟ پیامدهای این اقدام برای اقتصاد این کشور چه خواهد بود؟

در پس زمینه تشدید بحران اقتصادی جهانی، روابط ایالات متحده و چین و همچنین جنگ در اوکراین، به نظرم شاهد افزایش تنش‌های ژئوپلتیکی پیرامون رقابت‌های بین امپریالیستی هستیم.

جنگ در اوکراین به طور قطع نشان می‌دهد ما وارد دوره جدیدی در روابط جهانی شده‌ایم، تغییری که از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ در حال توسعه است و با همه گیری کووید عمیق‌تر هم شده است و عملاً وارد دوران پسانئولیبرال شدیم.

اما ویژگی‌های این دوران پسانئولیبرال چیست؟ یک ویژگی کلیدی آشکار این دوران، افزایش میلیتاریسم امپریالیستی است که با برجسته‌کردن ناسیونالیسم و تجزیه سریع جهان به دو اردوگاه در قالب یک جنگ سرد جدید همراه شده است. در چند سال گذشته، شاهد جدایی نسبی اقتصاد ایالات متحده و چین، دو اقتصاد بزرگ در جهان بوده‌ایم که از محرک‌های جهانی‌سازی به محرک‌های جهانی‌زدایی تغییر شکل پیدا کرده‌اند. تا جایی که امروز ما شاهد جدایی سریع روسیه از اقتصادهای غربی و همچنین ژاپن و استرالیا هستیم.

شرایط کنونی حاکی از دوران افول عمیق سرمایه داری است. وقوع جنگ و این احتمال که می‌تواند توانایی تبدیل شدن به یک درگیری گسترده جهانی را داشته باشد، به خودی خود اعتراف به تضادهای حل نشدنی است. کشورهایی که سیاست‌های امپریالیستی دارند، از آلمان و ایالات متحده گرفته تا چین به معنای واقعی کلمه در حال افزایش تولید زرادخانه‌های مرگبار خود هستند، در حالی که بشریت با یک بحران آب و هوایی وجودی روبه‌رو است که روز به روز بدتر می شود.

به بحران اوکراین اشاره کردید؛ بحران اوکراین و تحریم‌های اعمال شده علیه روسیه تا چه اندازه بر وضعیت اقتصادی کنونی اروپا و آمریکا تأثیر گذاشته است؟

قطعاً مؤثر بوده است؛ به خصوص افزایش قیمت انرژی تا حد زیادی می‌تواند به بحران اوکراین مرتبط باشد و این امر علاوه بر فشارهای ناشی از همه گیری کرونا که در بالا ذکر شد، تورم و اثرات آن را بیشتر خواهد کرد.

توجه داشته باشید بحران زیربنایی اقتصاد سرمایه داری، که پیش از همه گیری کرونا نیز همواره نمود داشت و با آن(همه گیری کرونا) تشدید شد، قرار است وارد مرحله جدیدی شود. این مرحله جدید با شوک در زمینه انرژی و تورم به سرعت در حال افزایش قابل بررسی است. علاوه بر فروپاشی اقتصاد روسیه ناشی از تحریم‌های شرورانه غرب، این جنگ می‌تواند اروپا و ایالات متحده را وارد رکود کند؛ اما با افزایش قیمت مواد غذایی و بدتر شدن بحران بدهی، تأثیر آن بر دنیای نواستعماری بسیار ویرانگرتر خواهد بود. به طور کلی، دو سال گذشته همه‌گیری کرونا و بحران اقتصادی، نابرابری در مقیاس جهانی و همچنین سطح فقر مطلق را
 افزایش داده است.

سیاست کنونی ایالات متحده در قبال بحران اوکراین را با احتمال بروز وضعیت مشابه در تایوان چگونه ارزیابی می‌کنید؟ سیاست اعمال تحریم روی کشورهایی مانند چین و روسیه تا چه اندازه با هم متفاوت خواهد بود؟

سیاست های غرب سبب نزدیکی چین و روسیه شده؛ اما من توان مقابله به مثل را در روسیه نمی‌بینم. به خصوص امروز که پول روسیه به دلیل تحریم های اقتصادی فعلی بسیار ضعیف شده است. جنگ در اوکراین به طور قابل توجهی توهمات طرفداران ایالات متحده را در میان  برخی شهروندان تایوانی تقویت کرده است و حمایت ایالات متحده از دولت طرفدار غرب افزایش یافته است. البته، تلاش برای اعمال تحریم‌های مشابه بر اقتصاد چین، با توجه به نقش چین در اقتصاد جهانی که به مراتب بزرگ‌تر از روسیه است، پیشنهادی کاملاً متفاوت و در واقع به معنای فروپاشی کامل اقتصاد جهانی خواهد بود.

با اینکه جایگاه امپریالیسم آمریکا و غرب در آغاز این جنگ به طور موقت تقویت شده است و تبلیغات «دموکراتیک» غربی در حال حاضر به طور گسترده ای در میان مردم اروپا پذیرفته شده است و چهره‌هایی مانند مکرون، جانسون و بایدن در ایالات متحده حمایت شده اند، اما این وضعیت دوام نخواهد داشت. جبهه متحد امروز در غرب به دلیل منافع امپریالیستی متفاوت چند پاره خواهد شد.

گفته شما در مورد چین بیشتر از روسیه صادق است؛ چراکه برای مثال اقتصاد آلمان تا حد قابل توجهی به صادرات صنعتی به چین وابسته است. ایالات متحده قبلاً در صف بندی «متحدان» مهم در خاورمیانه و همچنین هند که روابط نظامی و تجاری قوی با هم دارند هم با مشکل روبه‌رو بوده است. با این حال، جنگ اوکراین به شدت روند را به سوی تشکیل یک جبهه مستحکم‌تر امپریالیستی غربی علیه چین و جدا شدن سریع‌تر اقتصادی از چین را تقویت کرده است.

وضعیت کنونی اقتصادی دو قدرت اقتصادی جهان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تضاد بین امپریالیسم ایالات متحده و چین سبب تضعیف هر دو آن‌ها می‌شود، اما واضح است در یک بازه زمانی خاص، یکی و در زمان دیگر، دیگری می‌تواند مزیت موقتی بدست آورد. امپریالیسم ایالات متحده در حال حاضر دارای یک مزیت خاص است؛ اما از طرفی دست اندازی بیش از اندازه این کشور و اینکه نمی تواند پس از ترک افغانستان خود را از چالش های دیگر نقاط جهان رهایی بخشد تا به طور کامل بر چالش ایجاد شده توسط چین تمرکز کند، نقظه ضعف آن محسوب می شود. فراموش نکنیم که از سال ۲۰۲۰ به نظر می‌رسد چین از مزیت قابل توجهی برخوردار شده است؛ چون اقتصاد آن همچنان به رشد خود ادامه می‌دهد، در حالی که طبقه حاکم ایالات متحده نتوانست با عواقب شیوع کووید به خوبی مواجه شود و در ادامه با تحولات اجتماعی گسترده دست به گریبان شد.

فدرال رزرو سال گذشته اعلام کرد علت اصلی تورم همه گیر کووید-۱۹ به دلیل گسستن زنجیره تأمین است و این مشکل پس از فروکش کردن همه گیری خود به خود حل خواهد شد؛ اما با کاهش سرعت شیوع ویروس، ایالات متحده همچنان شاهد افزایش قیمت هاست. چرا؟

دولت بایدن به باور خود بسته بسیار سخاوتمندانه‌ای! از محرک‌های اقتصادی با بودجه دولت ارائه کرد. این ممکن است بیش از پیش به تورم موجود دامن بزند، حتی اگر همه‌گیری به آرامی در حال کاهش باشد.

بزرگ‌ترین تأثیر جنگ بر اقتصاد جهانی احتمالاً تأثیر آن بر قیمت انرژی و مواد غذایی است. با توجه به تلاش بسیاری از کشورهای غربی برای قطع خرید نفت و گاز روسیه و چالش‌های جایگزینی برای تولیدات روسیه، قیمت انرژی در حال افزایش است. این به طور بالقوه بزرگ‌ترین شوک قیمت انرژی از اواسط دهه ۱۹۷۰ است که به شروع یک رکود شدید اقتصادی جهانی کمک کرد و به آغاز دوره «رکود تورمی» در اقتصادهای غربی کمک کرد.

رکود تورمی یک مشکل بسیار بزرگ است که از طریق اقدامات استاندارد سیاست پولی/مالی بورژوایی حل می‌شود. اگرچه OECD هنوز رشد اقتصاد جهانی را برای سال ۲۰۲۲ پیش بینی می کند؛ اما پیش‌بینی خود را از ۴.۵درصد به ۳.۵درصد کاهش داده است، در حالی که برای منطقه یورو پیش‌بینی خود را به کمتر از ۳درصد کاهش داده است. حتی آلمان، بزرگ‌ترین اقتصاد اتحادیه اروپا، در حال حاضر در رکود فرو رفته است.

خبرنگار: سید احمدموسوی

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.