به گزارش قدس آنلاین، حامد حاجیحیدری استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در یادداشتی به تشریح موضوع عفاف و حجاب با توجه به شرایط امروز جامعه پرداخته است.
قضیه
به نظر میرسد انتظار مبهمی برای بهبود اقتصادی، اقدامات فرهنگی را به رکود کشانده است. گویا این تلقی وجود دارد که در شرایط اقتصادی وخیم نباید در جریان کار فرهنگی، تنش تازهای به اجتماع وارد نمود؛ باید صبر کرد تا این دوران بگذرد و در آینده زمینه فراهمتر گردد.
غافل از این که بحران جهانی اقتصاد، که از سال ۱۹۹۷ آغاز شده و در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶ و ۲۰۲۲ تعمیق و تشدید گردیده، در افق میانمدت آینده فروکش نخواهد کرد، و برنامههای توسعه، به برنامههای مدیریت بحران تحویل و تقلیل یافتهاند. تمام کشورهای دنیا، و به ویژه کشور ما که در گرماگرم دشوارترین فشارهای تحریمی تاریخ است، باید شرایط دشوار اقتصادی را به عنوان یک پیشفرض بپذیرند.
در این شرایط، کار فرهنگی باید، در قالبهای خلاقانهتری بازسازی و ترویج شود، چرا که اولاً فرهنگ، یک وجه مهم هر اقدام برای مدیریت بحرانهای اقتصادی و مدیریتی آینده خواهد بود، و در ثانی و مهمتر آن که، برخی تخریبهای فرهنگی در آینده قابل احیاء نخواهد بود، یا دشوار و در مدت بسیار طولانی قابل برگشت میگردند... .
واقعیت آن است که سالهاست در اروپا و همچنین کشورهای اسلامی، مسأله حجاب، به عنوان اصلیترین رایت و پرچم اسلام، جبهه اصلی رویارویی بوده است. حتی مساجد نیز چنین جایگاهی را نداشتهاند. هم دشمنان اسلام، تمرکز خود را بر ضربه زدن به حجاب نهادهاند، و هم مسلمین طبق دستورات قرآن کریم بر مسأله حجاب تمرکز داشتهاند. فرهنگ اینستاگرام در کشور ما که تنها کشور قرمز کاربری اینستاگرام در جهان است، عامل مضاعفی است که بر مسأله حجاب فشار میآورد. تمرکز ایرانیان «خائن» خارجی که از جانب دولتهای متخاصم پشتیبانی میشوند نیز بر موضوع حجاب است. ما به توجه ویژه کار فرهنگی و نهادسازی هوشمندانه در زمینه امر به معروف و نهی از منکر نیاز داریم. این باور هست که در شمار نهادهای انقلابی، و در کنار بسیج و جهاد سازندگی، همواره جای یک نهاد انقلابی و مردمی برای امر به معروف و نهی از منکر خالی بوده است؛ نهادی که تشکیل آن، دستور صریح قرآن است.
برهان
رقابتهای سهمگین سیاسی و اقتصادی دنیای امروز، آتش به پا میکنند، و ضمن سوزاندن توانها و ظرفیتها، تنها برای جریانهایی که توان نوآوری فوقالعاده خود را حفظ کنند، امکان بقا باقی میگذارند. برنامههای سیاسی امروزی، چه کوچک و چه بزرگ، تلاش میکنند تا میزان نوآوری خود را افزایش دهند، تا بدین ترتیب، در فضای آتشین و هولناک رقابتهای امروز، توش و توان بقای خود را حفظ کنند. با افزایش سهولت طرح ایدههای نوآورانه سیاسی بر بستر شبکه، کاملاً واضح است که در سیاست عملیاتی، ایجاد تمایز و کسب مزیت رقابتی فقط میتواند در سایه نوآوری مستمر ایجاد شود.
به نظر میرسد نخستین گامی که نوآوری فرهنگی در این زمینه را بسیج میکند، ورود گسترده و اصولی زعمای دینی به اعلام ضرورت نوآوری در موضوع امر به معروف و نهی از منکر در کل و به طور خاص در این موضوع است. اگر صدر این جریان دفاع اصولی از مرزهای دین، به صورت مداوم، اهمیت و نیاز به نوآوری در امر به معروف و نهی از منکر را رصد نماید و مورد تأیید و پشتیبانی قرار دهد، و از ایدههای جدید حمایت نماید، زمینههای انسانی در صف عمل کننده تقویت خواهد شد و رقیب هم با حزم بیشتر و دریدگی کمتری مرزها را هدف حمله قرار میدهد.
معالوصف باید انتظارات غیرواقعی از طرحهای نوآورانه را کنار گذاشت و اقدام و عمل را بیش از حد منوط به مقدمات نکرد. این، اشتباهی است که در طول سالیان اخیر در مورد حجاب و موضوعاتی از این دست مرتکب شدهایم. مستمراً با طرح موضوع، همه را به کارهای زیربنایی و مقدماتی که هیچ گاه هم از مرحله مقدمات عبور نکردهاند حوالت دادهایم.
نکته دوم آن که باید رویههای هموار و قابل درک حمایت از نوآوری تعریف و طراحی شوند. بیشتر، سهواً یا عمداً، افراد خلاق و نوآور را دلسرد کردهایم، و به جای خلاقیتها و پا پیش گذاشتنهایی که به باور ما زیادی تند و تیز یا زیادی معمولی بودهاند، چیزی جایگزین نکردهایم. تاریخ امر به معروف در دهههای اخیر پر از این نوع خلاق و خلاقیتسوزیهاست. ما رویههای واضحی به منظور حمایت از خلاقیت و نوآوری و پاداشدهی به کسانی که ریسک ایجاد نوآوری را میپذیرند ایجاد نکردهایم. برای آن که به قدر کافی در زمینه فرهنگ و امر به معروف، نوآور باشیم، به طرز عجیبی در عین نوآوری باید منضبط هم باشیم؛ به این معنا که رویههای مشخص و منضبطی برای طرح و پی گیری نوآوریها داشته باشیم.
مطلب سوم آن که، باید ارتباطات میان سطوح مختلف از فعالان فرهنگی امر به معروف تسهیل گردد و گسترش یابد؛ ارتباطات پایدار در کلیه سطوح تشکیلاتی، در کنار تعهد و التزام به نوآوری در میان کلیه فعالان و در تمامی سطوح ضرورت دارد؛ ارتباطات ناپایدار یا فاصله میان رهبران و فعالان باعث دلسردی فعالان شده و زمانی که این اتفاق بیفتد، قطعاً آنها به سمت روشهای ایمن و کم ریسک مشارکت سوق داده میشوند و خلاقیت و نوآوری در آنها کاهش مییابد. در این شرایط، حتی ممکن است که نیروهای فعال، به افراد منزوی تبدیل شوند.
انتهای پیام/
منبع: فارس
نظر شما