تحولات منطقه

شکل گیری اهنگ ماندگار «آمدم ای شاه پناهم بده» قصه پر رمز و رازی دارد که چند نفر نقش اساسی در خلق آن داشتند: مرحوم حسان چایچیان شاعر، اریا عظیمی نژاد اهنگساز و استاد محمدعلی کریمخانی خواننده؛ سه ضلع اصلی شکل گیری این اهنگ بودند.

آریا عظیمی نژاد: حس استاد کریمخانی در اجرا بر همه چیز غلبه داشت/دلشکسته بود که نمیتواند خوب بخواند
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

شامگاه ۳۰ خرداد استاد محمد علی کریمخانی خواننده آهنگ معروف«آمدم ای شاه پناهم بده» از میان ما رفت. من در قامت یک خبرنگار بارها با او گفتگو کردم بارها اجرای زنده اش را در اختتامیه جشنواره امام رضا(ع) دیدم و بارها شاهد بودم چند سال پی درپی هر شامگاه میلاد امام مهربانی ها؛ بیشتر از هزار نفر در سالن صبای مشهد با نوای آمدم ای شاه پناهم بده او تمام قد می ایستادند دست بر سینه می گذاشتند و به حضرت عشق سلام می کردند محال است کسی با صدای استاد کریمخانی ان هم به طور زنده در وقت اجرای این مداحی؛ قلبش نلریزیده باشد و دلش هوای حضرت رضا را نکرده باشد.

شکل گیری این اهنگ ماندگار  قصه پر رمز و رازی دارد که چند نفر نقش اساسی در خلق آن داشتند مرحوم حسان چایچیان  شاعر، اریا عظیمی نژاد اهنگساز و استاد محمدعلی کریمخانی خواننده سه ضلع اصلی شکل گیری این اهنگ بودند.

از حسان چایچیان درباره دستمزد این شعر نپرسیدم اما استاد کریمخانی و اریا عظیمی نژاد گفتند که هیچ دست مزدی بابت این کار دریافت نکردند و آن را نذر بارگاه امام هشتم کردند.

با اریا عظیمی نژاد آهنگسار مطرح کشوری چندی پیش گفت و گو کردیم و او قصه تولید این اهنگ را شرح داد بخش هایی از آن گفت و گو اکنون و به مناسبت درگذشت استاد کریمخانی منتشر می شود.

نخستین همکاری عظیمی‌نژاد با استاد کریمخانی به توصیه محمد اصفهانی

آریا عظیمی نژاد نحوه آشنایی اش با استاد محمدعلی کریمخانی را این طور شرح می دهد: بگذارید خاطره‌ای برایتان تعریف کنم که چرا من درآهنگ آمدم ای شاه پناهم بده از محمدعلی کریمخانی استفاده و او را برای خواندن دعوت کردم.  

یادم هست نخستین باری که می‌خواستم کار مذهبی انجام دهم زمانی بود که جشنواره فیلم فجر مصادف شده بود با شروع ماه محرم. آقای منوچهر محمدی دبیر جشنواره با من تماس گرفت و گفت که برای افتتاحیه جشنواره فیلم فجر می‌خواهند کلیپی پخش کنند که حال و هوای محرمی داشته باشد و از من خواست موسیقی ای بسازم که آن را روی تصاویر بگذارند و در مراسم افتتاحیه استفاده کنند.

چند روز بعد من با محمد اصفهانی خواننده اجرا داشتم. پس از اجرا، ماجرای کلیپ افتتاحیه را به او گفتم و گفتم خواننده‌ای نمی‌شناسم که بتواند روی این نوع موسیقی‌ها بخواند. او گفت: «چرا خواننده نداشته باشی؟ من یک خواننده به تو معرفی می‌کنم که تازه بفهمی مداحی و خواندن یعنی چه؟» دکتر اصفهانی استاد محمدعلی کریمخانی را به من معرفی کرد، البته ایشان آن زمان هنوز شناخته شده نبودند.

وقتی رسیدیم تهران، موقع خداحافظی، محمد اصفهانی مچ دست مرا گرفت و گفت: «آریا این کارها با بقیه کارهایت فرق می‌کند نصیب یا قسمت هر کسی نمی‌شود، همه توانت را برایشان بگذار».

آن زمان متوجه معنای حرفش نشدم و با غرور خاصی به او گفتم: «من همیشه و در همه کارهایم دقت می‌کنم و تمام توانم را می‌گذارم که کار خوب انجام شود و برای من این کار با بقیه کارهایم فرقی ندارد و تمام توانم را خواهم گذاشت».

آقای اصفهانی به من نگاهی کرد و گفت: «نه این کار با کارهای دیگرت فرق دارد». من تأملی کردم به دکتر خیره شدم و گفتم: «زیاد منظورت را نمی‌فهمم، ولی چشم تلاشم را می‌کنم». اصفهانی توضیحات دیگری هم داد که حالا خیلی شخصی است و نمی‌توانم اینجا بیان کنم.

به هر حال همان کار نخستین همکاری من با استاد کریمخانی شد که آلبوم «ساقی سرمست» نام گرفت و قطعه «آمدم ای شاه پناهم بده...» دومین همکاری من با استاد و دومین کار مذهبی من بود و هر دوی این آثار نقطه عطف کارنامه هنری من شد که واقعاً از سوی مردم هم مورد اقبال قرار گرفت.

 پیش از این‌ها من هفت سال آهنگ‌سازی می‌کردم و در تئاتر، تلویزیون و سینما هم کار کرده بودم، ولی هیچ وقت نشد دیده شوم و همیشه هم لنگ پول بودم، ولی از آن تاریخ به بعد نفهمیدم چقدر پول به زندگی من آمد و رفت، برایم اهمیتی نداشت. متوجه نشدم چطور مشهور شدم.

استاد کریمخانی پذیرفتند که بخوانند...

عظیمی نژاد درباره نحوه ساخت آمدم ای شاه پناهم بده می گوید: وقتی ساخت این اهنگ جدی شد من با اقای کریمخانی برای خواندن روی تصاویری که از حرم مطهر به من داده بودند تماس گرفتم و ایشان پذیرفتند و پیش ما  آمدند. دفتر قطوری از اشعار امام‌رضایی داشتیم و من داشتم این دفتر را ورق می‌زدم. ناگهان چشمم به این شعر آقای چایچیان افتاد که آن زمان در قید حیات بودند. شعر خیلی خوب و ساده‌ای بود، صفای شعر و سادگی اشعار به دل من نشست. وقتی شعر را خواندم  احساس کردم خودم به پابوس آقا رفته‌ام و جلو ضریح ایستاده‌ام و می‌گویم: «آقا من آمده‌ام با دست‌های خالی» حس کردم این حرف، حرف دل همه مردم است. شعر  سادگی بی‌نظیری داشت و زبان حال زائران حضرت بود.

با استاد کریمخانی درباره آن حرف زدیم و به ایشان گفتم: «بیا روی آهنگی که من ساخته‌ام، این اشعار را بخوان» . آهنگ ساخته شده بود که آقای کریمخانی آمدند.

با لهجه آذری بغض الودی گفت: یعنی من قابل نیستم که برای امام‌رضا(ع) بخوانم؟

این اهنگساز خاطرات خواندن استاد محمدعلی کریمخانی را مرور می کند و می افزاید: آقای کریمخانی شروع به خواندن کرد، ولی هر چه خواند نشد درنمی‌آمد. هر چه می‌خواند به دل ما و خودش نمی‌نشست. اصلاً از استاد کریمخانی بعید بود. فکر کنید ما ساعت چهار بعدازظهر شروع کردیم، غروب شده بود، ولی هنوز کار ما درنیامده بود. من به ایشان گفتم: «فعلاً چای بخوریم و برویم خانه، گاهی کاری نتیجه نمی‌دهد». ایشان هم خیلی ناراحت بود، چای را که ریختم و آمدم، دیدم استاد کریمخانی دارد گریه می‌کند تعجب کردم و گفتم: «استاد، چرا گریه؟» گفت: «چرا پس از این همه سال کار کردن، نمی‌توانم برای این کار بخوانم؟».

با لهجه آذری هم حرف می‌زد بعد همانطور بغض الود ادامه داد: «پس از این همه که برای اربابم حسین(ع) خواندم، یعنی قابل نیستم که برای امام‌رضا(ع) بخوانم؟» حیلی دلش شکست .من هم متاثر شدم و به او گفتم: «گاهی پیش می‌آید!». 

آقای کریمخانی چای را نخورده، گفت: «بگذار یک بار دیگر بخوانم!».

گفتم: «بخوان».

حس اقای کریمخانی بر همه چیز غلبه داشت

عظیمی نژاد ادامه می دهد: راستش را بخواهید من ناامید شده بودم و از گریه ایشان هم ناراحت بودم. دوباره آقای کریمخانی شروع کرد خواندن. حتی اگر دقت کرده باشید، ایشان اول شعر را اشتباه خوانده‌اند و به جای اینکه بگویند: «آمدم» خوانده‌اند: «آمده‌ام» که خیلی‌ها بابت این اشتباه مرا نقد کردند که چرا ادیت نکردم و این اشتباه را درنیاوردم. اما من اصلاً بابتش ناراحت نیستم، چون در آن لحظه حس استاد کریمخانی چنان قوی بود که بر آن اشتباه غلبه داشت. به جرات می‌گویم این حس آن‌قدر بر اشتباهش غالب بود که حتی به نظرم زیباتر هم شد. یعنی به نظرم این اشتباه روایت حال زائری است که خدمت حضرت آمده و به او می‌گوید: «آمده‌ام ای شاه پناهم بده» می‌گوید: «آمده‌ام». انگار دارد تمام مسیر را توصیف می‌کند. خلاصه من به قطعه خوانده شده دست نبردم.

فکر کنم ساعت هفت یا هشت شب بود که من از استاد کریمخانی جدا شدم و قطعه من هفت صبح فردا آماده بود. سرعت تولید این کار جزو اتفاقات ناشدنی و عجیب بود.

اریا عظیمی نژاد درباره دستمزد خودش و استاد کریمخانی هم توضیح می دهد: هزینه تولید این اهنگ  در آن زمان ۵۰۰هزار تومان شد. من و آقای کریمخانی هم دستمزدی نگرفتیم.

یک هنرمند چه می‌خواهد جز اینکه مردم هنرش را بپسندند و این‌قدر کارش در مردم تأثیرگذار باشد.

خبرنگار: صدیقه رضوانی نیا

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.