تحولات منطقه

۷ تیر ۱۴۰۱ - ۰۲:۰۷
کد خبر: ۸۰۶۲۳۰

۱۸ اسفند سال گذشته در یادداشتی با تیتر «نسخه‌ای جدید از یک سه گانه تاریخی»که در همین ستون چاپ شد نوشتم با شروع جنگ اوکراین و شکراب شدن روابط روسیه و غرب، این امکان وجود دارد که آمریکا برای یارگیری و برطرف کردن مشکلات اقتصادی خود به‌ویژه در حوزه انرژی تلاش کند ایران را به اردوگاه خود بکشاند.

زمان مطالعه: ۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، ۱۸ اسفند سال گذشته در یادداشتی با تیتر «نسخه‌ای جدید از یک سه گانه تاریخی»که در همین ستون چاپ شد نوشتم با شروع جنگ اوکراین و شکراب شدن روابط روسیه و غرب، این امکان وجود دارد که آمریکا برای یارگیری و برطرف کردن مشکلات اقتصادی خود به‌ویژه در حوزه انرژی تلاش کند ایران را به اردوگاه خود بکشاند.

هنوز از این یادداشت مدتی نگذشته که سعید خطیب‌زاده روز گذشته در آخرین نشست خبری‌اش از قطعی‌شدن مذاکرات ایران و آمریکا در یک کشور حاشیه خلیج‌فارس پرده برداشت؛ اگرچه او تأکید کرد این مذاکرات غیرمستقیم و با واسطه اتحادیه اروپا خواهد بود. به‌دنبال رسانه‌ای شدن این مطلب، رسانه‌های نزدیک به دولت هم در گزارش‌هایی متفاوت تلاش به توجیه این اقدام کردند.

به‌عنوان مثال تسنیم در گزارشی، باوجود تأکید خطیب‌زاده، این مذاکرات را حتی مذاکرات ندانست و تلاش کرد آن را در حد یک گفت‌وگوی ساده تقلیل دهد. برخی دیگر نیز با اشاره به اینکه این مذاکرات صرفاً به اختلافات بین ایران و آمریکا اختصاص دارد کوشیدند برجام را از آن مستثنا کنند.

اما وقتی بادقت در طرح جدید می‌نگریم متوجه می‌شویم تنها تفاوت مذاکرات جدید با آنچه در وین در جریان بود این است که دیگر خبری از ۱+۴ نیست. اگر قبول کنیم از بین ۱+۴ سه کشور(آلمان، فرانسه و انگلیس) با آمریکا همراه هستند که حقیقتاً هم اینچنین است، نتیجه می‌گیریم غایبان بزرگ مذاکرات جدید، روسیه و چین هستند. در بین این دو، این روزها روس‌ها بیشتر از همه نگران چنین موقعیتی بوده و هستند. نگرانی روس‌ها وقتی بیشتر می‌شود که می‌دانند جامعه ایرانی خاطره خوبی از تاریخچه روابط با این کشور ندارد.

در چنین شرایطی شاید بهترین راه این به‌نظر برسد که با نزدیک شدن به غرب، نفع اقتصادی را تأمین و همزمان روس‌ها را که این روزها دستشان زیر ساطور است از میدان رقابت به‌در کنیم. اما آیا واقعاً این راهکار جواب می‌دهد؟ در دنیای آینده که طلیعه آن با چندقطبی‌شدن نظامات حاکم بر جهان از هم‌اکنون قابل رؤیت است، آیا می‌توان روی غرب به‌عنوان یک شریک راهبردی حساب کرد؟

به‌دلایل مختلف که مجال پرداختن به آن‌ها در این نوشتار نیست، پاسخ منفی است. انقلاب اسلامی و نظام لیبرال امپریالیستی موجود در هیچ شرایطی نمی‌توانند شرکای راهبردی یکدیگر باشند. سابقه ۴۰ساله انقلاب در دولت‌های مختلف غرب‌گرا یا غرب‌گریز هم این امر را نشان می‌دهد.

دوست داشته باشیم یا نه، شرکای تاکتیکی و راهبردی ما در آینده، نظام‌های ضدامپریالیستی هستند. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران باید فعالانه یا منفعلانه به‌سمت همکاری‌های بلندمدت و راهبردی با همین نظام‌ها حرکت کند. علاوه بر این حواسمان باشد در باغ سبزی که آمریکا ممکن است در قطر یا هرکشور دیگر حاشیه خلیج‌فارس برای دیپلمات‌ها باز کند، تنها و تنها مسکنی کوتاه‌مدت برای اقتصاد به‌ارمغان خواهد آورد که شاید به کارنامه مثبت دولت کنونی بینجامد.

درمان ریشه‌ای اقتصاد که نفع آن به نظام و مردم برسد، با نگاه به درون و استفاده از ظرفیت‌ها انجام می‌شود. شک نکنیم امروز اگر غرب ریش‌سفید اروپایی را برای وساطت با ما می‌فرستد، به این دلیل است که بحران اقتصادی را تجربه می‌کند وگرنه متن قطعنامه بعدی را هم نوشته است و در اولین فرصت علیه ایران تصویب می‌کند. بنابراین مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم با آمریکا را به‌هر شکلی که می‌خواهیم جلو ببریم حواسمان باشد به پشت خیمه دشمن رسیده‌ایم، تا مبادا گول حکمیت غربی عربی را بخوریم.

انتهای پیام/

مهدی زارع

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.