تحولات منطقه

بهانه نوشتن این مطلب یک عذرخواهی است؛ عذرخواهی خواننده گروه ماکان‌بند، امیر مقاره، از لباسی که در آخرین کنسرت تهران پوشیده بود.

یک‌شبه بندها!
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، او ضمن توضیح درباره اینکه همیشه لباس معقول‌ می‌پوشیده و فقط در بخش دوم کنسرت این لباس را برای مدت کوتاهی پوشیده است، کامل و جامع البته باتوجه‌به تذکر از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شرکتی که مسئولیت کارهای این گروه را برعهده دارد، عذرخواهی کرد.

اما سؤال اصلی شکل خاص پوشش و رفتارهای این خواننده‌ها نیست، چراکه در خیلی از نقاط دنیا هنرمندان در هر حوزه‌ای باتوجه‌به شخصیت هنری و چیزی که‌ می‌خواهند با هنرشان به جامعه عرضه کنند، شکلی خاص از پوشش را انتخاب‌ می‌کنند که به بخشی از برند شخصی آنان تبدیل می‌شود و هم از منظر تجاری و تبلیغی و هم از نظر فرهنگی و بیان هنری توجیه‌پذیر است.

اما این‌طور وصله‌های هنری به بعضی خوانندگان یک‌آهنگه و بازیگران یک‌سریاله نمی‌چسبد. انتخاب شکل خاصی از لباس برای خوانندگانی که کلا با یک قطعه معروف شده‌اند و در پی آن چهار، پنج کار دیگر هم بیرون داده‌اند، نه در خدمت برند شخصی است، نه بار معنایی خاصی دارد و نه حتی بر مبنای آن اجرای خاص با زمینه کلی صحنه کنسرت هم‌خوان است. برای همین لباس‌های بی‌هویت و نازیبا را فقط با بهانه دیده‌شدن در فضای مجازی‌ می‌پوشند و البته که دیده هم‌ می‌شوند. اصلا خیلی از این خوانندگان یک‌شبه محصول همین ماجرای «دیده‌شدن» و تغییر معنای «دیده‌شدن» هستند.

تا پیش از این، برای اینکه «دیده» شوید، باید پس از سال‌ها رنج و تجربه و آموختن و آلبوم‌دادن و شکست‌خوردن و ایجاد روابط با رسانه‌ها، به برنامه‌های پربیننده تلویزیون راه پیدا می‌کردید یا کنسرت‌ می‌گذاشتید، آن‌هم به‌شرط اینکه دست‌کم یکی‌دو آلبوم رسمی منتشر کرده بودید و مثلا بیش از ۱۰هزار نفر اسمتان را می‌شناختند. اما از اینستاگرام به بعد، قاعده ماجرا کاملا عوض شد. شما اول با بیرون‌دادن یک قطعه «هیت» یا «بترکون» در خودروها و فست‌فودها دیده‌ می‌شدید و دنبال‌کننده پیدا می‌کردید، بعد با پشتوانه آن یک قطعه دو،سه قطعه قدیمی و یکی،‌دو قطعه جدید ارائه‌ می‌کردید تا دست‌کم یک فهرست هشت‌تایی آهنگ برای اجرای کنسرت در بهترین سالن‌های تهران و شهرستان‌ها داشته باشید.

این وسط البته که یک گروه برندینگ از شرکت‌های خواننده‌ساز وارد کار می‌شد و با قراردادی، همه آینده شما را پیش‌خرید می‌کرد و با قیمتی بیشتر به مردم‌ می‌فروخت. این شرکت‌ها با روابطشان شما را این سمت و آن سمت‌ می‌برند و برای قطعه‌هایتان ویدئو می‌سازند و برایتان حاشیه‌های صوری اینستاگرامی درست‌ می‌کنند و این ویدئوها را به‌عنوان تبلیغ به صفحه‌های زرد  می‌دهند و در پایان یکی‌دو برنامه اینستاگرامی و تلویزیونی دعوت‌ می‌شوید و به این پشتوانه، در کمتر از شش ماه به‌واسطه اولین قطعه‌ای که در سراسر عمرتان خوانده‌اید، تصویرتان را در تابلوهای شهری و خودتان را روی صحنه سالن کنسرت برج میلاد می‌دیدید.

البته این شرکت‌ها وقتی همه شیره ممکن این خوانندگان را دوشیدند و تورهای کنسرت چندین‌ماهه گذاشتند و دیگر پولی از این طفلکی‌ها درنیامد، با یک خداحافظی نه‌چندان گرم، یکی دیگر را وارد ماجرا می‌کنند و بعد از سه،‌چهار سال او را هم دور می‌اندازند. البته برای چنین خوانندگانی که نه صدای خوبی دارند و نه سواد موسیقی، همین که چندسالی مطرح شوند و پول خوبی به جیب بزنند، کافی است؛ خدا خیر بدهد اینستاگرام‌های میلیونی را که منبع درآمد است! 

محمدناصر حق‌خواه

انتهای پیام/

منبع: صبح نو

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.