تحقیق و نظریهپردازی در زمینه عدالت اجتماعی، میدان وسیعی از مسائل و موضوعات را دربرمیگیرد که برخی بر برخی دیگر، تقدم رتبی و منطقی دارند. پژوهش حاضر معطوف به پاسخ به پارهای پرسشهای مهم مربوط به عدالت اجتماعی در رتبه سابق بر بحث در اصول عدالت و معیارها و مبناهای عدالت اجتماعی است.
این کتاب در چهار فصل سامان یافته است: فصل نخست که به چیستی عدالت اجتماعی میپردازد، پس از واکاوی برخی مباحث مربوط به مفهومشناسی عدالت و جایگاه واقعی آن در نظریهپردازی عدالت به تبیین مراد از عدالت اجتماعی بهویژه نسبت آن با عدالت توزیعی و تطورات تاریخی میپردازد.
فصل دوم متمرکز بر چرایی و ضرورت عدالت اجتماعی و نظریهپردازی درباره تغییر آرایش مناسبات اجتماعی بر وفق هرگونه مدل و الگوی عادلانه است. ضرورت نظریهپردازی درباره عادلانه ساختن ساحتهای مختلف حیات جمعی با انکارها و مخالفتهایی روبهرو است که در این فصل، درباره برخی از اصلیترین ادله منکران آن بحث شده است. پارهای مخالفتها و انکارها درون سنت لیبرالیسم شکل گرفته و پارهای در فضای تفکر اسلامی و شریعتگرایی نشأت گرفته است؛ از این رو بخش چشمگیری از این فصل، به بررسی نسبت شریعت و نظریهپردازی عدالت اختصاص یافته است.
بحث چرایی و ضرورت عدالت اجتماعی، به طور طبیعی با مسئله نسبت ارزش عدالت و دیگر ارزشها و فضائل اجتماعی پیوند میخورد؛ بنابراین فصل سوم کتاب حاضر به تبیین مراد از ارزشهای اجتماعی و جایگاه عدالت و نسبت آن با دیگر ارزشهای اجتماعی اختصاص دارد. در انتهای این فصل نیز گذرا به جایگاه عدالت در میان فضائل جامعه سیاسی از منظر درون دینی پرداخته شده است.
فصل چهارم کتاب که در قالب نظریهای با عنوان «نظریه ارزش اخلاقی فراگیر و خودبسنده عدالت» مطرح شده، در واقع میکوشد اصلیترین نکات مختار و مورد پذیرش نویسنده را در دو مبحث مهم چیستی و چرایی عدالت اجتماعی تجمیع و در قالب یک نظریه منسجم عرضه کند. این نظریه مشتمل بر سه رکن مفهومی، ارزشی و موضوعی است که در فصل چهارم به این سه رکن پرداخته میشود.
در بخشی از این اثر با عنوان «ادله مخالفان عدالت اجتماعی» میخوانیم: مخالفت با نظریههای عدالت اجتماعی و انواع ایدهپردازیها درباره عادلانهسازی مناسبات اجتماعی و توزیع عادلانه مواهب و خیرات و رفاه و مانند آن، گرچه قالبهای متنوعی به خود گرفته و صورتبندی استدلالی متفاوتی دارد، معمولاً متکی به درونمایه لیبرالیسم کلاسیک است و برای دفاع از ارزشهای لیبرالی و صیانت از تلقی حداقلی از دولت و اختیارات آن و مخاطرات دخالت دولت در نظم طبیعی بازار آزاد، با هر گونه تصویری از عدالت اجتماعی مخالفت میشود. برخی رویکردهای انتقادی به عدالت اجتماعی عبارتاند از:
بنیادگرایی اخلاقی و استبداد، بیمعنا بودن عدالت اجتماعی، لفاظی و غیرعملی بودن عدالت اجتماعی، تقدم ارزش نااخلاقی بر ارزش اخلاقی.
نظر شما