به گزارش قدس انلاین، علی عبدی پژوهشگر ارشد مسائل رژیم صهیونیستی و مقاومت به مناسبت ۱۴ تیر چهلمین سالگرد ربایش حاج احمد متوسلیان و همراهانش (سید محسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان) در لبنان، گزارشی تحقیقی از برخی زوایای ناگفته این ماجرا به صورت اختصاصی نوشته است که در ادامه می خوانید:
۱۴ تیر ۱۴۰۰ در سالگرد ربایش موسوم به چهار دیپلمات، توئیتی در این باره نوشتم که محتوای آن این بود: «حل معمای اسارت #حاج_احمد_متوسلیان، در گرو اتصال دو نقطه است. کردستان و لبنان. نقطه اول، #رابط_ویژه_موساد با #بارزانی_ها، و نقطه دوم #مئیر_داگان، فرمانده #یگان_سری_ماهی_طلایی در لبنان ۱۹۸۲. سرنخ ماجرا در پرونده فرمانده جوان ۲۷ ساله ایست به نام احمد متوسلیان در #آرشیو_سری_موساد.»
ضمیمه توئیت سه عکس بود. تصویر حاج احمد متوسلیان، یک تصویر آرشیوی از ۳ افسر اسرائیلی و سومین تصویر، عکسی از مصطفی بارزانی در میان دو چهره ناشناخته.
آن توئیت به صورت خلاصه میگفت که پرونده ربودن فرمانده سپاه محمد رسولالله(ص) و همراهانش در لبنان به شکلی نیست که تاکنون خوانده و شنیدهایم. این پرونده در واقع پروندهای اسرار آمیز است که سویههای پنهان بسیار دارد و بین سطور روایتهای رسمی و کلیشهای آن هنوز خوانده نشده است.
این یادداشت در حقیقت عطف به حقیقتی است که آن توئیت بیان میکرد و سعی دارد تا تنها پرتوی باشد بر تاریکخانهای که پرونده موسوم به ربایش چهار دیپلمات در اسارت آن است و نه بیشتر. انشاءالله رمزگشایی کامل این پرونده و تبیین مشروح حقایق آن بماند در فرصت مقتضی خودش و نیز به زبانی دیگر.
اما قبل از پرداختن به اصل موضوع، سوگمندانه آنکه هرسال در موعد ۱۴ تیرماه یا باید منتظر پیام سالیانه وزارت امورخارجه باشیم که بیهیچ کم و کاستی با تکرار کلیشه نامه سال قبل، سالگرد این اسارت را یادآوری و مسئولیت آن را متوجه رژیم صهیونیستی بداند (بماند که این وزارتخانه در دولت قبل و در سالگرد ۳۸ام این واقعه حتی به خود زحمت نداد عدد ۳۷ را به ۳۸ تغییر دهد) و یا باید منتظر مواضع یک مقام ترجیحاً نظامی یا سیاسی باشیم که خبر از زنده بودن چهار دیپلمات میدهد و خواهان پیگیری این پرونده میشود.
برای نمونه به یاد بیاوریم سخنان سردار حسین دهقان وزیر دفاع دولت یازدهم را که در خرداد ۱۳۹۵ عنوان کرد که ۴ دیپلمات ربوده شده ایرانی در اسارات رژیم صهیونیستی بوده و زنده هستند، مدارکی دال بر این موضوع وجود دارد. آنها مسئولیت سلامت و امنیت چهار دیپلمات را باید بر عهده بگیرند. ما هم از لحاظ حقوقی و هم از لحاظ سیاسی دنبال میکنیم تا بتوانیم اینان را آزاد کنیم. دولت این مساله را پیگیری خواهد کرد. این موضع در همان زمان حواشی بسیار به بار آورد.
دهقان ۲ سال بعد نیز در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، با اشاره به وضعیت چهار دیپلمات ربوده شده گفت: ما مدعی هستیم چهار نفر از شهروندان ما در لبنان مفقود شدهاند. یکی باید مسئولیت این موضوع را بپذیرد. یا این چهار نفر در اختیار فالانژها هستند یا فالانژها آنها را به شهادت رساندهاند. وی افزود: ما میگوییم فالانژها آنها را تحویل اسرائیل دادهاند. اسرائیل یا اینها را تحویل گرفته و در اختیار دارد و یا آنها را گرفته و شهید کرده است؛ بنابراین رژیم صهیونیستی باید اعلام کند و بگوید که یا این چهار نفر را شهید کرده و مسئولیتش را بپذیرد یا بگوید من اصلاً آنها را تحویل نگرفتهام. اصلاً تا به امروز چیزی تحت عنوان اینکه اینها در اختیارشان قرار گرفته یا نه از جانب آنها گفته نشده است.
روی سخن این یادداشت پرداختن به این مواضع پرحاشیه نیست. مسئله اصلی آن است که چرا طی ۴۰ سال گذشته حتی برای یکبار هم هیچ مقام مسئولی، ولو برای یکبار هم که شده به مردم ایران درباره این پروندهی به تاریخ پیوسته و تمام پیگیریهای انجام شده گزارش نداده است؟ آن هم درباره چهار نفر از فرزندان ملت که یکی از آنان یکی از پرآوازهترین و پرافتخارترین سرداران و فرماندهان جنگ ایران با رژیم بعث عراق بوده است. شمشیر بران حسن باقری در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس و یکی از کلیدداران اصلی فتح خرمشهر و فاتح قلل تته و قوچ سلطان در کردستان، سردار حاج احمد متوسلیان یزدی.
آنچه خواهید خواند، صرفا طرحی کلی از یک پژوهش مفصل مبتنی بر اسناد و مدارک متقن است که در زمان و مکان مناسب به صورت کامل ارائه خواهد شد و اینجا تنها شمایلی از آن صرفا به مناسبت سالگرد ربایش این چهار نفر (احمد متوسلیان، سید محسن موسوی، تقی رستگار مقدم و کاظم اخوان) عرضه شده که در واقع در حکم پرتو نوری است برای روشنگری درباره مهم ترین پرونده سیاسی ربایش پس از انقلاب اسلامی که تاکنون متروک مانده است. پس آنچه در ادامه خواهید خواند را صرفاً با این منطق و مبتنی بر همین ملاحظه مطالعه نمائید.
راز سکوت مطلق اسرائیل درباره این پرونده
امروز که به یمن ژورنالیسم امنیتی رژیم اشغالگر قدس، از تمامی پروندههای امنیتی و سری اسرائیل طی هفتاد و اندی سال تاسیس این رژیم (در قالب کتابهایی چون برخیز و اول تو بکش و جنگ مخفی اسرائیل علیه ایران از رونن برگمن، جاسوسان علیه آرماگدون یوسی ملمن، هارپون، جنگ مخفی علیه سران تروریسم مالی از ساموئل کاتز و ...) پرده برداری میشود و درباره همه چیز و همه کس نگاشته میشود، اما سخنی از پرونده حاج احمد متوسلیان به میان نیامده است و اگر هم چیزی گفته شده، بسیار کلی، محدود و گذرا بوده است. شاید برخی چنین گمان کنند که از آنجا که حاج احمد متوسلیان به دست فالانژهای لبنانی اسیر و بعد به شهادت رسیده است و پرونده به صورت رسمی به اسرائیل ربطی ندارد، از این رو در هیچ یک از منابع اسرائیلی بدان نه پرداخته شده و نه اشاره شده است. چیزی شبیه به پرونده عماد مغنیه، اعجوبه جنگ سایههای حزب الله لبنان علیه اسرائیل که تاکنون صهیونیستها جز روایت ترور او ( آنهم روایتهای متعدد و بعضا متعارض) از او منتشر نکردهاند و درباره پرونده وی سکوت کامل اختیار کردهاند.
اما مسئله در واقعیت کاملاً برعکس است. پرونده اسارت و شهادت حاج احمد چنان ابعاد عمیق و گستردهای دارد و چنان به تاروپود سیستم امنیتی اسرائیل موسوم به کریا و پروندههای مهم امنیتی اسرائیل در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ پیوند خورده است که لاجرم پردهبرداری از پرونده حاج احمد و افشای آن توسط منابع اسرائیلی نیازمند افشای پروندههای امنیتی اسرائیل چه در ابعاد منطقهای و چه در ابعاد داخلی ایران خواهد بود که کاملاً مغایر حیطههای امنیتی این رژیم بوده و کار را برای اسرائیل به شدت دشوار خواهد کرد، به ویژه که امروز صهیونیستها درگیر یک جنگ تمام عیار با ایران هستند که تنها بخشی از آن جنگ سایهها محسوب میشود.
واقعیت این است که طی چهار دهه گذشته از واقعه ربایش حاج احمد متوسلیان و همراهانش، هنوز هیچ بررسی دقیقی از منابع و سرنخهای اسرائیلی (ولو اندک و کمیاب و گسسته و جسته گریخته) صورت نگرفته و هیچ گزارش متقنی در این باره وجود ندارد. حال آنکه میشد براساس برخی فکتهای اندک در این منابع و اسناد چیزهایی یافت و سرنخهایی را کشف کرد. فراتر از آن، در این چهار دهه هیچگاه شاهد انتشار حتی یک گزارش عمومی چند خطی از پیگیری سرنوشت این چهار نفر نبودهایم.
طرح یینون و حمله به لبنان
طرح یینون (به انگلیسی: Yinon Plan) به مقالهای گفته میشود که در سال ۱۹۸۲ میلادی در نشریه عبری کیوونیم (Kivunim) منتشر شد و از راهبرد جدید اسرائیل برای دهه ۸۰ میلادی خبر میداد.
کیوونیم نشریهای بود که به بحثهای مربوط به صهیونیسم و یهودیت در بین سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۷ میپرداخت. این مجله در جهت پیشبرد اهداف سازمان جهانی صهیونیسم فعالیت میکرد و مقر اصلی آن در قدس (اورشلیم) بود. [این مقاله توسط فردی به نام عودِد یینون مشاور پیشین آریل شارون (یازدهمین نخست وزیر اسراییل) ارائه شد که پیش از آن از افراد رسمی وزارت خارجه اسرائیل و نیز روزنامهنگار جروزالم پست بود و برای آن روزنامه مقالههای سیاسی مینوشت.
این مقاله در آن زمان به عنوان نخستین پروژهٔ برنامهریزیشدهٔ سیاسی برای دامنزدن و گسترش فرقهگرایی در خاورمیانه شناخته میشد. این طرح توسط بنیاد راهبردهای صهیونیسم در آمریکا (به انگلیسی: Institute for Zionist Strategies) مورد بهرهبرداری قرار گرفته و درنهایت با قطعیت بهکار گرفته شده تا نهتنها حافظ منافع ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه باشد، بلکه رؤیای یهودیان برای تحقق اسرائیل بزرگ را هموار کند که سرزمینی با مساحتی بزرگ در خاورمیانه را شامل میشود که در کتاب مقدس عبری به یهودیان وعده داده شدهاست.
اودِد یینون بر این باور بود که جهان در آستانهٔ دورهٔ تازهای قرار دارد که هرگز سابقه نداشته و این دوره نیازمند دو چیز است:
-
ایجاد یک چشمانداز تازه برای خاورمیانه (نقشهٔ جدید کشورها)
-
ارائه برنامهریزی راهبردی برای تحقق این چشمانداز (روش تجزیه کشورها)
یینون در طرح خود می نویسد: «کشورهای عربی که امروز دورتادور اسرائیل را محاصره کردهاند و آن را تهدید میکنند، درواقع کشورهایی هستند که نقشههایشان بهدست دولتهای امپریالیستی همانند فرانسه و بریتانیا پس از جنگ جهانی بصورت خودسرانه و بیحساب ساخته شده و مرزهایشان بهدست بیگانگان ترسیم شدهاند. اندیشهٔ پانعربیسم محکوم به فناست و حتی پیشاپیش توسط فؤاد عجمی نیز زیر سؤال رفته بودهاست. اقوامی که با اسرائیل دشمنی دارند، چه کمشمار باشد چه پرشمار دیگر برای اسرائیل تهدیدی بحساب نمیآیند و اربابرعیتی و تیول دیگر برای اسرائیل چالش نخواهند بود.»
او در ادامه به بررسی و ارزیابی نقاط ضعف کشورهای عربی پرداخته و بر روی مشکلات و گرفتاریهای ملی و اجتماعی کشورهای خاورمیانه تمرکز کرده و میگوید: «هدف اسرائیل باید تجزیه کشورهای عربی باشد که همچون موزائیک شکسته شوند و کشورهای کوچکتری خواه بر پایه دین یا قوم ساخته شوند. هرگونه درگیری بین کشورهای عربی، در کوتاهمدت به سود اسرائیل است. درگیریها و ناپایداریهای سه دهه اخیر در لبنان بهترین فرصت برای هدایت اسرائیل به سوی برخاستن به عنوان قدرت منطقهای قلمداد میشود. برنامه کوتاهمدت اسرائیل باید این باشد که کشورهای عربی در شرق اسرائیل، مدام خلع سلاح شوند و همیشه ارتش ضعیفی داشته باشند؛ ولی هدف بلندمدت اسرائیل باید دامن زدن به آپارتاید قومی و آپارتاید دینی باشد.»
نکات و محورهای مهمی که از بررسی این دو طرح به دست می آید به شکل زیر قابل تقسیم بندی است:
-
تداوم رژیم صهیونیستی در گرو ایجاد هرج و مرج و عدم وجود هرگونه ثبات و همگرایی در میان طیف های مختلف مردم در کشورهای عربی است.
-
هدف طرح خاورمیانه، ویران کردن کشورهای بزرگ در منطقه و تبدیل آنها به کشورهای کوچک است.
-
چنانچه آمریکا بخواهد در منطقه خاورمیانه یکه تاز میدان باشد باید مسلمانان و کشورهای عربی را وارد یک درگیری داخلی صد ساله کند.
-
طرح خاورمیانه قبل از وقوع جنگ جهانی اول آماده بود و اکنون با همکاری برخی از رهبران کشورهای عربی در حال پیگیری است.
-
بهترین گزینه برای تخریب خاورمیانه طرح اختلاف داخلی بین مردم در کشورهای خاورمیانه است.
-
تجزیه جهان اسلام ضامن امنیت رژیم صهیونیستی است.
نظر شما