تحولات منطقه

اشتباه گرفتی جو فراموشکار!
زمان مطالعه: ۱۵ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا در آستانه سفرش به غرب آسیا، روز شنبه ۱۸ تیر «۹ جولای» با انتشار یادداشتی در روزنامه «واشنگتن‌پست» تحت‌عنوان «چرا من قصد دارم به عربستان سعودی بروم» به برشمردن اهدافش از سفر به منطقه پرداخته است. بایدن در بخشی از یادداشت خود تاکید کرده است که «خاورمیانه‌ای که من از آن دیدن خواهم کرد، پایدارتر و امن‌تر از خاورمیانه‌ای است که دولت من ۱۸ ماه پیش به ارث برده بود.» این ادعای بایدن درحالی است که در دوران وی، ارتش آمریکا مجبور شد در شامگاه ۷ تیر ۱۴۰۰ (۲۸ ژوئن ۲۰۲۱) شاهد نخستین حمله رسمی به پایگاه‌هایش در سوریه باشد، به‌دلیل شکست در افغانستان در ۸ شهریور ۱۴۰۰ (۳۰ آگوست ۲۰۲۱) از این کشور فرار کند، در ۱۹ آذر ۱۴۰۰ (۹ دسامبر ۲۰۲۱) به‌دلیل شدت حملات نیروهای مقاومت عراق نیروهایش در این کشور را به‌شدت کاهش دهد و در ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ (۳ فوریه ۲۰۲۲) نیز نظاره‌گر نخستین حمله به محل استقرار نیروهایش در امارات باشد. تمام این حملات غیرمنتظره و در کنار آن شکست‌های بی‌سابقه در افغانستان و عراق در دوره بایدن رقم خورد و وی مدعی است به‌دلیل تلاش‌های نظامی او این امنیت رقم خورده است؛ درحالی‌که واقعیت نشان می‌دهد این نه تلاش‌های نظامی بایدن بلکه قبول شکست‌های آمریکا توسط وی در منطقه بوده که از شدت تنش‌ها برای مدتی کاسته است. با وجود این، رئیس‌جمهور آمریکا در بخش دیگری از یادداشت خود آورده است: «یک ماه قبل از مراسم تحلیف (ریاست‌جمهوری) من، سفارت ما در بغداد با بزرگ‌ترین حمله موشکی در یک دهه اخیر روبه‌رو شد. حملات علیه سربازان و دیپلمات‌های ما نسبت به سال قبل چهاربرابر شده بود. سلف من (ترامپ) بارها به بمب‌افکن‌های بی-۵۲ دستور داد از ایالات متحده به منطقه پرواز کنند و دوباره برای جلوگیری از این حملات بازگردند اما این کار موثر نبود و حملات ادامه یافت.» رئیس‌جمهور آمریکا همچنین مدعی شد: «در عراق ما به ماموریت جنگی ایالات متحده پایان دادیم و حضور نظامی خود را برای تمرکز بر آموزش عراقی‌ها تغییر دادیم، درحالی‌که ائتلاف جهانی علیه دولت اسلامی (داعش) را که در زمان معاونت ریاست‌جمهوری‌ام تشکیل دادیم، حفظ کردیم و اکنون به جلوگیری از ظهور مجدد داعش اختصاص دادیم. ما همچنین به تهدیدات علیه آمریکایی‌ها پاسخ داده‌ایم. میزان حملات تحت حمایت ایران (به نیروهای آمریکایی) در مقایسه با دو سال قبل به‌شدت کاهش یافته است و در فوریه گذشته، در سوریه، حاجی‌عبدالله رهبر داعش را هدف قرار دادیم و توانایی آمریکا برای از بین بردن تهدیدات تروریستی را بدون توجه به جایی که آنها بخواهند مخفی شوند، نشان دادیم.» سخنانی که بایدن در سطور بالا به آن اشاره کرده است، همان‌گونه که در ابتدای گزارش آمده، نمی‌تواند با واقعیت‌ها چندان جور دربیاید. ازاین‌رو نیاز است فارغ از ادعاهای بایدن در یادداشت خود که بیشتر نوشته‌ای برای افکار عمومی آمریکا بوده، نیات اصلی رئیس‌جمهور آمریکا از سفرش به منطقه را تحلیل کرد.

 اهداف اصلی، فرعی و پیامدهای احتمالی سفر بایدن به غرب آسیا
 بایدن از اهداف خود برای سفر به غرب آسیا در مقاله‌اش در روزنامه واشنگتن‌پست به‌صورت رسمی رونمایی کرده؛ اما با وجود این، چنین متنی از ظریف‌کاری‌های سیاسی بی‌بهره نیست؛ جایی که بایدن اهداف اصلی‌اش را در پشت ادعاهایی پنهان ساخته است. در ادامه اهداف احتمالی بایدن از این سفر آمده است.

۱. انطباق منطقه با وضعیت «ایران هسته‌ای‌شده»
خبرگزاری انگلیسی رویترز روز شنبه ۱۸تیر (۹ژوئن) اعلام کرد ایران به آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای اطلاع داده که یک آبشار دیگر از سانتریفیوژهای ۶ IRرا در تاسیسات زیرزمینی فردو شامل ۱۶۶ماشین را نصب کرده و قصد دارد فرآیند گازدهی به آن را آغاز کند. ایران از این ماشین‌های پیشرفته برای غنی‌سازی از ۵ تا ۲۰درصد استفاده می‌کند. تهران پیش‌تر نیز تعدادی از این دستگاه‌ها را در تاسیسات فردو نصب کرده بود اما با وجود این، براساس گزارش‌های موجود از ۹۴سانتریفیوژ ۶ IRنصب‌شده برای غنی‌سازی ۲۰درصدی استفاده نمی‌شد و این کار در فردو برعهده ۱۰۴۴سانتریفیوژ ۱ IRدر ۶آبشار به‌هم‌پیوسته بود. آبشار جدید دستگاه‌های ۶ IRاما ضمن آنکه به غنی‌سازی خواهند پرداخت همزمان نشان‌دهنده یک برنامه برای افزایش حجم مواد غنی‌سازی‌شده هستند؛ درحالی‌که پیش‌تر تلاش شده بود با ظرفیتی کم صرفا سطح غنی‌سازی ۲۰درصدی مجددا احیا شود و سطح ۶۰درصدی نیز در دسترس قرار گیرد. سانتریفیوژهای  ۶IR توانایی غنی‌سازی تا ۱۰سو را دارند که ۱۰برابر دستگاه‌های ۱ IRو دوبرابر دستگاه‌های ۲ IRاست. این ماشین‌ها می‌توانند در مقدار بیشتر، با کیفیت بهتر و در زمانی سریع‌تر اورانیوم غنی‌شده را دراختیار ایران بگذارند؛ موضوعی که به‌معنای آن است که اگر تهران زمانی تصمیم به حرکت به‌سمت ساخت سلاح هسته‌ای یا تامین مواد مورد نیاز برای آن بگیرد، این زمان بسیار کوتاه‌تر از یک‌سالی خواهد بود که در توافق هسته‌ای سال۲۰۱۵ پیش‌بینی شده بود. ازسوی دیگر ایران تنها کشور بدون سلاح هسته‌ای است که دست به غنی‌سازی تا ۶۰درصد زده و براساس ادعاهای غربی، فناوری‌های لازم برای دستیابی، البته نه‌فوری به سلاح‌های هسته‌ای را در بازه زمانی کوتاه‌مدت دارد. در طرف دیگر به اعتقاد کارشناسان غربی، انجام آزمایش‌های فضایی سپاه که توسط ماهواره‌برهایی با تنه نظامی صورت می‌گیرد، نشان می‌دهد ایران قدرت ساخت موشک‌های قاره‌پیما تا برد ۴ تا ۵هزارکیلومتر را داراست. از این‌رو هرچه به‌زعم آمریکا، ایران به کشوری در آستانه هسته‌ای‌تر تبدیل می‌شود، منطقه نیز به‌دلیل این وضعیت با تغییر ماهیت تهدیدات روبه‌رو خواهد شد زیرا رفتار یک ایران دارای بازدارندگی متفاوت‌تر از عملکرد فعلی‌اش خواهد بود؛ هرچند از نگاه غرب رفتار فعلی نیز تا حد زیادی جسورانه است. در اینجا متحدان آمریکا یا باید اختلافات را کنار گذاشته و با هم یک سیستم هماهنگ را تشکیل دهند یا با دعوت واشنگتن به یک ساختار واردشده و به احترام آمریکا با این ساختار هماهنگ شوند تا از پیشروی‌های آتی ایران دارای بازدارندگی هسته‌ای کاسته شود.

۲. جلوگیری از گسترش اشاعه هسته‌ای در منطقه
دستیابی ایران به بازدارندگی هسته‌ای از طریق کسب توانایی ساخت و نه ساخت نهایی آن، باعث می‌شود دیگر کشورها ازجمله ترکیه، عربستان‌سعودی، مصر و حتی امارات نیز تلاش‌هایشان برای تامین زنجیره‌های لازم برای ساخت سلاح هسته‌ای را شروع کنند. از این‌رو آمریکا قصد دارد این گرایشات را به‌نوعی کنترل کند. یک گام مهم در این مسیر، ایجاد پوشش هسته‌ای برای کشورهای منطقه از طریق تسلیحات هسته‌ای رژیم‌صهیونیستی است.

۳. اطمینان‌دهی به متحدان آمریکا برای جلوگیری از اتکایشان به قدرت‌های دیگر
اگر همزمان با ورود روسیه به غرب آسیا از طریق استقرار در سوریه و نفوذهای روزافزونش در آفریقا، آمریکا بخواهد منطقه را ترک کرده یا حضورش را کاهش دهد، کشورهای منطقه دلیل زیادی برای عدم همکاری با قدرت‌های جدیدالورود به منطقه ازجمله چین و روسیه نخواهند داشت. چه اینکه چندی‌پیش با فشار آمریکا ساخت یک پایگاه نظامی مخفی چین در امارات متوقف شد. از این‌رو برای آنکه سیر صعودی توجه متحدان غرب به قدرت‌های شرقی متوقف شود اطمینان‌دهی به آنها لازم است.

۴. آماده‌سازی برای کاهش حضور آمریکا در منطقه
زمانی که بریتانیا در دهه۷۰ میلادی از خلیج‌فارس خارج شد، آمریکا جایگزین آن شد. آمریکا نیز برای مدیریت منطقه تلاش کرد در سیاست دوستونی نیکسون از ایران و عربستان برای مدیریت منطقه بهره بگیرد.
حالا آمریکا پس از دست‌کم سه دهه حضور عملیاتی مستقیم در منطقه که از جنگ آزادسازی کویت شروع شد، قصد دارد با اقدامات عملیاتی در منطقه که می‌توانند بی‌نتیجه و گرفتارکننده باشند، خداحافظی کند.

۵. پایان دادن به قضیه فلسطین
حتی اگر آمریکا در نیت اصلی خود برای تشکیل ناتوی منطقه‌ای به‌دنبال اقدام عملی علیه ایران نباشد، به صرف آنکه ایران «دگر» این سازمان خواهد بود و رژیم‌صهیونیستی عضوی از آن، با مبدل‌شدن تهران به دشمن اصلی اعراب و تبدیل تل‌آویو به دوست آنها، قضیه فلسطین نیز تقریبا روبه‌فراموشی خواهد رفت.
این مساله قضیه فلسطین را حداقل در محیط عربی با ضعف روبه‌رو کرده و مانع اصلی در برقراری رابطه میان رژیم‌صهیونیستی و کشورهای منطقه را از میان برخواهد داشت.

۶. احساس خطر از احتمال سقوط دولت‌های وابسته و ایجاد سپری منطقه‌ای مشابه با «نیروی سپر جزیره»
هنگامی که در تحولات موسوم به بهار عربی اعتراض‌ها در کشور بحرین آغاز شد، نیروهای موسوم به «نیروی سپر جزیره» به‌عنوان بازوی نظامی «شورای همکاری خلیج‌فارس» به این کشور حمله بردند تا مانع از سقوط این کشور به‌دست شیعیانی شوند که ۷۰درصد جمعیت بحرین را تشکیل می‌دهند. امروز اما تهدیدات علیه متحدان آمریکا وسیع‌تر است. در آخرین مورد تابستان سال گذشته دولت افغانستان که متحد غیرعضو ناتو و دوست آمریکا به‌شمار می‌رفت در زمانی بسیار کوتاه سقوط کرد. این احتمال وجود دارد که دولت‌های دیگری در منطقه نیز در معرض سقوط قرار گیرند. آمریکا قصد دارد در لوای ناتوی منطقه‌ای یا افزایش همکاری کشورهای منطقه با سنتکام، توجیهی برای تشکیل یک نیروی سرکوبگر داخلی ولی با ساختار منطقه‌ای ایجاد کند. تشکیل یک نیروی منطقه‌ای با اسم و دلیلی که نشانگر ماهیت آن باشد، با توجه به کارکرد اصلی آن که سرکوب داخلی خواهد بود به‌نفع وجهه آمریکا نیست، از این‌رو در سایه اعلام تشکیل یک ساختار برای مقابله با تهران، عملا یک نیروی سرکوبگر در منطقه پایه‌گذاری خواهد شد. به‌عنوان مثال اگر یمنی‌تباران جنوب عربستان‌سعودی یا شیعیان این کشور در شرق به‌دنبال حق خود باشند این امکان فراهم خواهد شد تا نیروهای کشورهای دیگری مانند مصر و اردن به‌سرعت برای سرکوب آنها وارد عمل شوند. این نیرو همچنین برای دولتی مانند دولت مصطفی‌الکاظمی که به‌دنبال محدودسازی حشدالشعبی بود نیز کارایی خواهد داشت زیرا درصورت لزوم می‌تواند آنها را برای مقابله با این سازمان فراخواند؛ هرچند عملی‌سازی چنین اقدامی در واقعیت غیرممکن است.

۷. وارد کردن کشورهای منطقه به ساختاری قابل توجیه
کشورهای خلیجی عراق را چه سنی و چه شیعه در داخل ساختارهای خود راه نمی‌دهند. اگر این‌گونه نیز نباشد عراق به‌ویژه در شکل کنونی‌اش قادر نیست وارد شورایی شود که رویکردهای ضدایرانی غلیظی دارد زیرا به‌هرحال مورد اعتراض شدید ایران قرار خواهد گرفت؛ اما این وضعیت زمانی که آمریکا یک سازمان بزرگ و همه‌شمول منطقه را تشکیل می‌دهد متفاوت است، زیرا برای مقامات عراقی توجیه حضورشان در چنین سازمانی درکنار دشمنان ایران همانند توجیه حضورشان در ساختاری مانند سازمان‌ملل است.

۸. تهدید کشورهای منطقه به احیای برجام درصورت نیفزودن به تولید نفت
بایدن قصد دارد به کشورهای حاشیه جنوبی خلیج‌فارس فشاری جهت افزایش تولیدشان وارد سازد. این افزایش تولید البته چه در کوتاه‌مدت و چه بلندمدت به زیان این کشورهاست زیرا آنها هم با تولید فعلی درآمدی دارند که با افزایش و کاهش قیمت‌ها، بیشتر نخواهد شد. همچنین آنها برای برداشت بیشتر مجبورند هزینه زیادی را متحمل شده و به چاه‌های خود نیز آسیب بزنند. درمقابل این همه زیان به کشورهای عربی، غرب صرفا به منافع خواهد رسید. احتمال دارد بایدن کشورهای عربی را که به‌شدت نگران ایران هستند تهدید کند درصورت عدم اقدام‌شان، راهی جز کوتاه‌آمدن دربرابر ایران و احیای برجام ندارد.

۹. معکوس کردن فرآیند جهانی جدا شدن متحدان آمریکا از این کشور
کشورهای جهان با مشاهده کاهش قدرت آمریکا و تمایلش برای کناره‌گیری از برخی تحولات جهانی، میزان اتکا به واشنگتن را کاهش داده‌اند؛ موضوعی که می‌تواند اثرات زیانباری برای این کشور داشته باشد. معکوس‌سازی چنین فرآیندی در غرب آسیا می‌تواند این فرآیند را در سطح جهانی نیز تغییر دهد.

۱۰. کاستن از پویایی‌های منطقه
یکی از عواملی که مدیریت منطقه را برای آمریکا دشوار ساخته، پویایی‌های منطقه و سرعت تغییر ائتلاف‌ها در آن است. ایجاد یک ساختار متمرکز به واشنگتن اجازه می‌دهد تا از سرعت پویایی‌های منطقه کاسته و منطقه را برای خود قابل مدیریت‌تر کند.

۱۱. جلوگیری از تشدید تنش بیشتر در منطقه با مدیریت مستقیم‌تر آنها
یکی از عواملی که باعث تشدید تحرکات ضدایرانی کشورهای منطقه شده، ترس آنها از تهران و عدم اطمینان‌شان به تضمین‌های قدرت‌های فرامنطقه است. این تشدید تنش‌ها اما در فضای کنونی درحالی‌که آمریکا درگیر جبهه‌های شرق‌اروپا و شرق‌آسیاست، می‌توانند به جنگ منجر شده و اولویتی مصنوعی برای واشنگتن تولید کنند. یک‌راه مناسب برای بازداشتن قدرت‌های منطقه‌ای از تخاصم مدیریت نشده با ایران، در دست گرفتن مدیریت این درگیری توسط واشنگتن است. این موضوع به این معنا نیست که آمریکا تاکنون مدیریت تنش‌ها را برعهده نداشته اما نشان می‌دهد واشنگتن میزان مدیریت فعلی خود را ناکافی دانسته و به دنبال ارتقای آن است.

۱۲. مقابله با قدرت دریایی ایران و ایجاد امنیت زنجیره تامین
قدرت دریایی ایران به‌عنوان یک قدرت ضربتی، برای حملات غیرقابل‌شناسایی به دشمن به‌ویژه کشتی‌های جنگی و تدارکاتی وابسته به موشک‌های کروز و همچنین پهپادهای انتحاری است، دو وسیله‌ای که در سطح آب پرواز کرده و مجالی برای رادارها جهت شناسایی باقی نمی‌گذارند. همچنین محل پرتاب آنها به‌دلیل شلیک کم سروصدایشان توسط ماهواره‌ها قابل‌شناسایی نیست.
ایران به‌وسیله چنین تسلیحاتی می‌تواند حتی از داخل خود به خطوط دریایی شمال اقیانوس هند دست یابد. این سلاح‌ها همچنین ایران را قادر می‌سازد به‌راحتی با تغییر کاربری، از کشتی‌های غیرنظامی، کشتی‌هایی نظامی بسازند، همان‌گونه که در کشتی «شهید رودکی» ساخت سپاه مشاهده شد. بایدن در اقدامی عجیب اعلام کرده باید در خاورمیانه حضور داشت تا بتوان از زنجیره تامین جهانی حفاظت کرد. موضوعی که البته نشان می‌دهد کشورهای منطقه ضمن آنکه باید به‌سمت تجهیزات راداری برای شناسایی موشک‌های کروز و پهپاد حرکت کنند، احتمالا باید روی نیروهای دریایی خود تمرکز داشته باشند. چیزی که نشان می‌دهد ناتوی منطقه‌ای جدید، تهی از قدرت تهاجمی زمینی بوده و تمرکزش بر قدرت هوایی به‌ویژه در بخش رادارها و همچنین توانایی‌های دریایی خواهد بود. در این صورت ناوهایی جنگی و جنگنده‌ها با رادارهایی تجهیز خواهند شد که قابلیت رهگیری موشک‌های کروز و پهپادهای انتحاری را داشته و بتوانند آنها را با دیگران اشتراک‌گذاری کنند.

۱۳. حفاظت از متحدان آمریکا در غرب آسیا در برابر تمرکز جدید قدرت‌های شرقی بر آن
حضور سنگین نظامی و پیچیده آمریکا در افغانستان؛ جایی که میان چهار قدرت بزرگ شرقی یعنی چین، روسیه، هند و ایران قرار داشت، باعث شده بود سیاست‌های این چهار قدرت بسیار تحت‌تاثیر این حضور باشد. هرچند هند به‌دلیل چنین حضوری به پیروی از آمریکا دست زد اما همزمان چین، روسیه و ایران نگاهی متفاوت به این حضور داشتند. درحال‌حاضر با خروج آمریکا از افغانستان و مشخص شدن این موضوع که تحولات این کشور تاثیرات فوری و شدیدی بر امنیت قدرت‌های شرقی نخواهد داشت، احتمال تمرکز قدرت‌های شرقی بر تحولات غرب‌آسیا به‌ویژه از سوی چین و ایران گسترش ‌یافته است. چین می‌تواند از لحاظ فروش تسلیحات، روابط اقتصادی و همچنین سیاسی در منطقه نفوذ کند و ایران نیز این قدرت را دارد که نفوذ منطقه‌ای خود در غرب آسیا را گسترش دهد. از سوی دیگر احتمال دارد روسیه برای انتقام از دخالت‌های آمریکا در اوکراین، جایی که روس‌ها آن را حیاط‌خلوت می‌دانند، دست به حمله علیه آمریکا بزنند. مسکو در ماه ژوئن گذشته برای نخستین‌بار به یک پایگاه آمریکا در سوریه حمله کرد. این حمله که در پنجمین ماه جنگ اوکراین صورت گرفت، علیه پایگاه التنف انجام شد. از این رو آمریکا برای مقابله با ظرفیت‌های آزادشده قدرت‌های شرقی که در قضیه افغانستان اشغال‌شده بود، نیاز دارد خطوط دفاعی‌اش در غرب آسیا را مستحکم‌تر کند.

۱۴. نمایش انتخاباتی برای انتخابات کنگره
بایدن و هم‌حزبی‌هایش باید پنج‌ماه دیگر در انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره به‌مصاف جمهوری‌خواهان بروند. این درحالی است که به‌دلیل افزایش تورم و همچنین شکست‌هایی مانند خروج فضاحت‌بار از افغانستان چهره‌ای ضعیف از آنها در داخل ترسیم شده است. سفر بایدن به منطقه که گفته می‌شود تدارکات زیادی برای آن اندیشیده شده از لحاظ داخلی برای بایدن یک گردهمایی برای نمایش دستاوردهای او در حوزه سیاست خارجی است. بایدن ضمن آنکه برای پیروزی در انتخابات کنگره به کاهش قیمت نفت نیاز دارد، باید به دیگران قدرت خود در سیاست خارجی را نیز نشان دهد؛ ازجمله تضمین‌هایی به رژیم‌صهیونیستی برای حفاظت از آن.

۱۵‌. نمایش آرام بودن منطقه بدون برجام
بازگشت به برجام یکی از وعده‌های انتخاباتی بایدن بود تا پس از آن تهدید هسته‌ای ایران برای امنیت ملی آمریکا، منافع و متحدانش در منطقه کاهش یابد. بایدن حال که برجام احیا نشده، قصد دارد نشان دهد با وجود این، آسیب‌های عدم احیای برجام را پوشش داده است.

۱۶. ایجاد بازار برای فروش نوع جدیدی از تسلیحات به منطقه (سامانه‌های راداری و رهگیری پیشرفته)
آمریکا پیش‌تر تسلیحاتی به کشورهای منطقه فروخته است که با توجه به وضعیت آنها برای این کشورها کارآیی لازم را نداشته، همچنین این تسلیحات از انعطاف لازم نیز برخوردار نبوده‌اند. عدم کارآیی سلاح‌ها باعث شده این کشورها مورد هدف موشک‌های کروز و پهپاد قرار گیرند و از سوی دیگر عدم انعطاف سلاح‌هایشان موجب شده قابلیت استفاده تمام‌عیار از آنها را به‌دست نیاورند. این مساله موجب شده حیثیت تسلیحات به‌شدت گران‌قیمت آمریکایی در منطقه با مشکل روبه‌رو شود. از این رو واشنگتن مجبور است سیستم‌هایی متفاوت و با سطح تکنولوژی بالاتر را به این کشورها بفروشد. این تسلیحات در حوزه رادارهای پیچیده و سیستم‌های پیشرفته رهگیری هستند که فناوری‌های آنها حساس و بعضا محرمانه هستند. آمریکا اگر چنین سلاح‌هایی را به متحدانش در منطقه نفروشد، آنها تمایل چندانی برای خرید و انباشت سلاح‌هایی مانند جنگنده‌های نسل چهار که به‌اندازه کافی از آنها خریداری کرده‌اند، نخواهند داشت؛ موضوعی که می‌تواند جریان فروش سلاح آمریکا به غرب آسیا و بعدا به دیگر نقاط جهان را با مشکل مواجه کند.

۱۷. کاهش اثر شرایط جدید منطقه روی رژیم‌صهیونیستی
درحالی‌که آمریکا در شرق اروپا با جبهه‌ای فعال از سوی روسیه و در شرق آسیا با جبهه‌ای نیمه فعال از سوی چین روبه‌روست امکان درگیری شدن عملیاتی‌اش در غرب آسیا به شدت محدود است. از سوی دیگر این کشور نیروهایش در عراق را نیز کاهش داده است. همچنین با خروج بخشی از نیروهای روسیه از سوریه، تعداد بیشتری از نیروهای محور مقاومت به‌ویژه ایران در این کشور به‌ویژه در نزدیکی مرزهای رژیم‌صهیونیستی مستقر خواهند شد. از سوی دیگر برنامه‌های فشار به دولت‌های عراق و لبنان نیز به ناکامی رسیده و مقاومت در دولت‌های این دو کشور تثبیت شده است. چنین آرایشی میزان بالای خطرات علیه رژیم‌صهیونیستی را به آمریکا گوشزد می‌کند. هرچند شرایط منطقه برخلاف خواست آمریکا به این شکل درآمده و راهی فوری نیز برای بازگرداندن شرایط به قبل وجود ندارد، اما تمام این مسائل نمی‌تواند دلیلی برای دست کشیدن واشنگتن از انجام کارهایی باشد که برای حفظ رژیم‌صهیونیستی امکان‌پذیر است. از این رو صحبت چندین‌باره از ناتوی منطقه‌ای و فشار شدید برای عادی‌سازی نشان می‌دهد کاخ سفید نگرانی زیادی بابت رژیم‌صهیونیستی‌ای دارد که حلقه‌های محاصره علیه آن تنگ‌تر شده‌اند.

۱۸. حداکثرسازی فشار مقطعی علیه ایران برای ترغیب تهران به احیای برجام طبق شروط واشنگتن
بایدن می‌داند آمریکا در دوره ترامپ نیز قدرت کاملی برای اعمال سیاست فشار حداکثری به ایران در طولانی‌مدت را نداشت و او نیز به طریق اولی چنین امکانی ندارد. با این حال وی قصد دارد با استفاده از بحران اقتصادی در ایران، از زمینه روانی ایجادشده علیه تهران بهره ببرد. هرچند استفاده از عوامل ایرانی برای انجام اقدامات رسانه‌ای و حتی تروریستی علیه ایران همواره جریان داشته اما در یک تا دو سال اخیر از شدتی کم‌سابقه برخوردار شده است. میزان جذب خبرنگاران و نویسندگان ایرانی و جمع‌آوری و پشتیبانی مالی و تدارکاتی از آنان و انجام اقدامات شدید در حوزه شبکه‌های اجتماعی که در گذشته به این میزان موجود نبودند، نشانه این جهت‌گیری است. به‌زعم بایدن تهران علی‌رغم داشتن انگیزه‌های لازم برای مقابله با زیاده‌خواهی آمریکا اما از لحاظ روانی با ضعف در جبهه داخلی خود روبه‌رو است. از این جهت واشنگتن به اعتقاد خود قصد دارد با موفقیت نسبی پیوست روانی علیه ایران، به تشدید پیوست نظامی و امنیتی نیز دست بزند. همان‌گونه که اتفاقات آبان ۱۳۹۸ به پایه‌ای برای ترور سردار سلیمانی در دی ماه همان سال تبدیل شدند، آمریکا نیز قصد دارد با ایجاد شرایطی مشابه ۹۸ بن‌بست موجود در حوزه‌های سیاسی و نظامی را علیه ایران بشکند. ایجاد بحران اجتماعی در ایران می‌تواند با تخریب چهره ایران در افکار عمومی، این تخریب را از موضعگیری منفی به اقدام جهانی علیه ایران ارتقا داده و همزمان مشروعیت اقدام‌های نظامی کوتاه‌مدت علیه منافع ایران در منطقه را ایجاد کند. با این حال تجربه آمریکا نشان می‌دهد چنین سیاستی در دوره قبلی اجرایش بیشتر از ۶ ماه کارایی لازم را نداشت.

منبع: فرهیختگان

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.