آنچه میخوانید مشروح گفتوگوی دکتر علیاکبر ولایتی، مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل با خبرگزاری ایسنا است.
جنابعالی چه تحلیلی نسبت به تحولات عراق بهویژه پس از برگزاری انتخابات پارلمانی در این کشور دارید؟
موجب خرسندی است که امروز شاهدیم مردم بزرگ عراق در تحکیم استقلال، برقراری دموکراسی، کوتاه کردن دست بیگانگان و برکنار کردن سیستم دیکتاتوری در این کشور بهعنوان موفقترین کشور عربی شناخته میشوند. درعینحال علیرغم سختیها و مشکلاتی که مردم عراق با آن مواجه هستند، در برقراری دموکراسی و ساماندهی آن بسیار موفق بوده و هر روز یک گام رو به جلو برداشتهاند.
ایران و عراق دو کشوری هستند که بیشترین اشتراکات را با یکدیگر دارند و ما امروز شاهدیم که بهتدریج برخی مشکلات میان گروهها و کاندیداهای پارلمان رو به برطرف شدن است و مردم عراق انتظار دارند دولت جدید تشکیل شود. عراق کشوری با سابقه چندهزار ساله فرهنگی و تمدنی است و وجود عتبات عالیات در آن کشور ویژگی بسیار مهم و بیبدیلی است و این کشور را مرکز توجهات همه مسلمانان بهدلیل وجود قبور مطهره ائمهاطهار(ع) و محل غیبت ولیالله الاعظم حضرت حجت ابنالحسن عسکری کرده است.
با توجه به انجام گفتوگوها میان ایران و عربستان، بهنظر میرسد عراق بهعنوان یک میانجی توانسته نقش مهمی را ایفا کند؟ ارزیابی شما از نقش عراق در این مساله چیست؟
دولت عراق با حسننیت این کار را انجام میدهد و امیدواریم مساله بهسمتی پیش برود که نتایج خوبی داشته باشد. عربستان همسایه ماست و از آن مهمتر اینکه سرزمین وحی است و نباید هیچکشور اسلامیای در رابطه با دسترسی به خانه کعبه محدودیت داشته باشد. البته بعضی از مشکلات منطقه ناشی از دخالت عربستان در امور کشورهای دیگر ازجمله یمن است.
جمهوری اسلامی ایران از خواسته مردم یمن در جهت استقلال و حل مشکلات این کشور حمایت میکند. عربستان باید متوجه باشد که نمیتواند برای همیشه در یمن بماند و مردم این کشور اجازه نمیدهند کشورشان با دخالتهای دیگران اداره شود.
تصور شما از سفر بایدن به عربستان و شرکت در نشست ریاض چیست و رئیسجمهور آمریکا چه اهدافی را دنبال میکند؟
آمریکا در سیاستهای خود در منطقه غرب آسیا شکستخورده و هدف بایدن از انجام این سفر تلاش در جهت جبران عقبماندگیهای آن کشور در سیاستهای شکستخوردهاش در جهان اسلامی است. بعید میدانم وی بتواند در رابطه با اهداف موردنظرش دستاورد جدی داشته باشد.
نظر شما درباره ایده ناتوی خاورمیانه با محوریت امارات و اردن چیست؟
این موضوع ایده نامناسبی است، هر کشوری اعم از امارات و غیرامارات اگر بخواهد در این زمینه کاری کند خدمتی به منطقه نکرده، بلکه ضربه جدی به منطقه زده است. ناتو یک مجموعه نظامی بدنام با محوریت آمریکاست و بسیاری از رخدادهای زیانبخش مخرب علیه ملتهای مستقل دنیا، توسط ناتو انجام میشود.
دو کشوری که نام بردید، نه ظرفیت نظامی قابل ذکری دارند و نه از موقعیت راهبردی قابلتوجهی در درگیریهای احتمالی منطقهای و امنیتی برخوردارند و اگر امکاناتی هم در اختیار دارند، عاریتی است.
بهنظر میرسد برخی کشورهای منطقه در تحولات قفقاز تاثیرگذار بودهاند، این دخالتها چه اثری بر منطقه دارد؟
قفقاز جنوبی منطقهای کنار مرز ماست و جمهوری اسلامی ایران درباره مرزهایش حساس است. ما مخالف دخالت هر نیروی خارجی در منطقه قفقاز جنوبی هستیم. نهتنها کمککننده نیست، بلکه جنگافروزی میکند. آنچه موردحمایت ایران بود ترکیب ۳+۳ است که کماکان نیز موردحمایت ما قرار دارد.
برخی کشورهای اطراف ایران فکر میکنند، ناتو امنیت میآورد، درحالیکه اینطور نیست. ناتو دنبال تقویت و توسعه خودش است. ناتو یک تهدید بهشمار میرود. ببینید کار اوکراین به کجا رسید، آن هم بهخاطر سیاستهای غلط اروپاییها و در تبعیت اجباری از آمریکا. جمهوری اسلامی ایران اجازه نمیدهد ناتو درکنار مرزهایش فعال شود.
سه کشور قفقاز جنوبی (گرجستان، جمهوری آذربایجان و ارمنستان) از یکطرف و ایران، روسیه و ترکیه نیز از سوی دیگر دارای منافع مشترک در این منطقه هستند. من معتقدم تنها راه ایجاد صلح پایدار در منطقه جلوگیری از تنش و اجرای فرمول ۳+۳ است، بنابراین نه ناتو و نه اتحادیه اروپا و دیگران نمیتوانند هیچکمکی در ایجاد آرامش در منطقه داشته باشند و برعکس، هرکجا ناتو واردشده جز تنش و افزایش خصومت بین ملتها بهوجود نیاورده است.
نظر شما راجع به تنشهای موجود در منطقه غرب آسیا که بر اثر دخالتهای قدرتهای متجاوز غربی با محوریت آمریکا و پادوئی جرثومه فساد فتنهانگیز منطقه یعنی رژیمصهیونیستی انجام میگیرد، چیست؟
کشورهای منطقه غرب آسیا منافع مشترک دارند و این منافع اقتضا میکند اجازه ندهند امنیت منطقه بهخطر بیفتد. آمریکاییها به سوریه حمله کرده و حضور غیرمشروع داشتند و شکست خوردند.
در عراق هم همینطور؛ آمریکاییها به آن کشور حمله و آن را اشغال کردند. نکته تاسفبار این است که بعضی از کشورهای منطقه خودمان که درنهایت سرنوشت آنها با بقیه یکی است، بهنوعی با متجاوزان اجنبی همراهی میکنند، به این ترتیب که آنها هم همان کارهایی را در این کشورهای مظلوم اشغال شده انجام میدهند که آمریکاییها شروع کردهاند.
من معتقدم همراهی همسایگان با مهاجمان بیگانه در اشغال و ضربه زدن به سایر ممالک مسلمان که با یکدیگر همسرنوشت هستند، موجب میشود آسیبپذیری کل منطقه جدیتر شده و زخمهای ناشی از تهاجم مشترک استعمار و عوامل منطقهای آن، بر پیکر جهان اسلام عمیقتر شود و نهایتا بهضرر امنیت ملی همان کشور دخالتکننده در امور همسایگانش هم تمام خواهد شد.
به این دوستان میگوییم آمریکا با آن همه امکانات نتوانست در سوریه و عراق دوام بیاورد، شما چطور میخواهید وارد چنین مقولههایی شوید؟ لذا توصیه مشفقانه به کشورهای منطقه حساس غرب آسیا این است که کارهای بیمنطق جهانخواران غربی با محوریت آمریکا را تقلید نکنید و همگی به حسن همجواری و اخوت اسلامی که میراث این بخش تمدنخیز جهان که مهبط وحی و محل ظهور پیامبران عظیمالشأن و ادیان بزرگ الهی است، پایبند باشید.
حدودا یکسال از حضور طالبان در عرصه قدرت در افغانستان میگذرد اما تاکنون نهتنها از سوی سازمانها ونهادهای بینالمللی بهرسمیت شناخته نشدهاند، بلکه هنوز نتوانستهاند مطالبات مردم افغانستان را نیز برآورده کنند. آینده حضور طالبان بر قدرت در افغانستان را چطور میبینید؟
ایران دخالتی در امور داخلی افغانستان و هیچکشور دیگری نمیکند و بهعنوان همسایه دلسوز عمل میکند، درطول سالهای گذشته همواره کمکهای بشردوستانه زیادی به مردم افغانستان کرده و پذیرای مهاجران زیادی از این کشور بودهایم. درحالحاضر خواست بینالمللی این است که حکومت فراگیر در افغانستان شکل گیرد تا تمام اقوام در آن مشارکت داشته باشند.
مردم افغانستان حق دارند درباره سرنوشت و آینده کشور خود تصمیم بگیرند، پس باید حکومتی شکل گیرد که تمام گروههای افغانستان در آن مشارکت داشته باشند، اما اگر بخواهند با نوع خاصی که تعبیر آن حاکمیت تکحزبی است حکومت کنند، موفق نمیشوند و لذا امیدواریم قولی که طالبان دادند اجرایی شود.
چین و روسیه امروز در شرایط بینالمللی دو قدرتی هستند که با یکدیگر منافع مشترک زیادی داشته و درصدد دستیابی به اتحاد هستند، اتحاد این دو قدرت چه تاثیری بر تحولات منطقهای و بینالمللی خواهد داشت؟
امروز چین و روسیه بیش از هر زمان دیگری به یکدیگر نزدیک هستند و روابط امروز آنها مجددا شبیه اوایل انقلاب چین به رهبری مائو تسه تونگ و در زمان استالین شده است. در سالهای گذشته و پس از بهار اولیه روابط دو کشور، چینیها حکومت شوروی سابق را تجزیهطلب میدانستند اما شرایط گذشت و کمونیست در چین از بین رفت و دیگر داعیهدار نبود.
بوش پدر در سال ۱۹۹۰ و پس از فروپاشی شوروی سابق، در مراسم صبحگاهی گروهی از تفنگداران دریایی آمریکا اعلام کرد که از این پس جهان تکقطبی است و یک ابرقدرت وجود دارد که آن هم آمریکاست که ضامن امنیت بینالمللی خواهد بود و بقیه باید از آن تبعیت کنند. چینیها که پس از فروپاشی شوروی و تحتتاثیر فلسفه و جهانبینی دنگ شیائو پین، فلسفه مائوئیسم را بهتدریج کنار گذاشتند و به آینده رشد اقتصادی خویش اطمینان بیشتری یافته بودند و عملا از مارکسیسم فقط سانترالیسم آن را تبعیت میکردند این برداشت بوش را قبول نداشته و لذا در ذهنشان این بود که بعد از یالتا جهان چندقطبی خواهد شد.
این موضوع بهتدریج در ذهن آنها شکل گرفت و سالها بعد در سال ۱۹۹۹ نماینده چین در سازمان ملل از دنیای چندقطبی صحبت بهمیان آورد و اعلام کرد که بعد از اتمام دوره دوقطبی دنیا منعقدشده در یالتا دنیا چندقطبی خواهد شد و در آن زمان، روسها که متاسفانه جذب چشمبندیهای لیبرال دموکراسی شده بودند، تصور میکردند با عضویت آنها در گروه ۷ که تبدیل به گروه ۸ شده بود، مشکلات اقتصادی آنها حل خواهد شد.
زمان گذشت و بهتدریج آقای پوتین که بسیار هوشیارتر از یلتسین بود دریافت آمریکاییها بنا دارند آنها را بازی دهند و لذا برای اولینبار بهنوعی جدایی خط مسکو از جهان غرب را اعلام کرد و بهتدریج همه ناظران جهان به این نتیجه رسیدند که وی درحال اعاده اقتدار روسیه است و با بازگشت به تفکر تزارها، حفظ سانترالیسم سیاسی و بازگشت به کلیسای ارتدوکس بهتدریج تضادهای بین غرب و مسکو آشکارتر شد تا اینکه در تاریخ ۱۶بهمن سال۱۴۰۰ رئیسجمهور روسیه سفری تاریخی و بسیار تعیینکننده برای مسکو چین و همه جهان به پکن داشت و رهبران دو کشور یادداشتی را امضا و اعلام کردند که قطب جدیدی را تشکیل دادهاند و عملا ادعای چینیها به اثبات رسید که دنیا بهسمت چندقطبی پیش میرود و اخیرا یکی از مسئولان آمریکایی در سفر به شرق دور، در سخنانی علنی اتهام چین را چنین برشمرد که چینیها معتقد به دنیای چندقطبی هستند و معنای این سخن وقیحانه این است که بعد از همه شکستهایی که آمریکا درصحنههای بینالمللیخورده آنها اعتقاد دارند که دنیا باید چندقطبی باشد و کدخدای این دهکده جهانی (بنا به گفته مک لوهان) بایدن هستند.
هیاتی از وزارت خارجه بلژیک به ریاست فرستاده بلژیک در سوریه و سفیر این کشور در لبنان به مناطق تحتکنترل شبهنظامیان «سوریه دموکراتیک»(قسد) در شمال شرق سوریه سفر کرده و در جریان این سفر اظهاراتی مبنیبر بهرسمیت شناختن خودمختاری کردهای سوریه را مطرح کردهاند. ارزیابی شما از طرح چنین مسالهای چیست؟
جایی که عقاب پر بریزد، از پشه لاغری چه خیزد؟ در این شرایط بسیار حساس جهانی و ضعف روزافزون بهظاهر قدرتمندانی مانند آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در منطقه مردخیز غرب آسیا کاری برنمیآید، مضحک است که نماینده بلژیک علیرغم سابقه سوئی که اینها در قاره آفریقا در کنگو لئوپولد ویلد (زئیر امروز) دارند، آن زمانی که اقتدارکی داشتند، بیشترین جنایات را در آنجا کردند و عوامل بلژیک پاتریس لومومبا را به قتل رساندند. این کشور تهمانده استعمارگران اروپا طوری تنزل کرد که در سالهای اخیر یکبار موضعگیری خفیفی علیه آمریکا کرده بود، آمریکا تهدید کرد که مرکز ناتو را از بروکسل بهجای دیگر خواهند برد و بلافاصله عقبنشینی کردند، اینها توجه ندارند که بلژیک سهملیتی بسیار آسیبپذیرتر از سوریهای است که انسجام خود را در ظرف این ۱۱ سال نشان داده، بنابراین کارشناسان واقعی آشنا به مسائل منطقه، برای این سخنان بیاعتبار ارزشی قائل نیستند. هیچوقت اروپا بهاندازه امروز در ضعف نبوده است. همین کشور بلژیک، چندقومیتی است و بیان اینگونه اظهارنظرها از طرف آمریکاییهاست و بلژیکیها برای خوشخدمتی چنین اظهاراتی را مطرح کردهاند. نماینده بلژیک ماموریت را از طرف آمریکاییها انجام میدهد و آمریکا خودش میداند که در سوریه ماندگار نیست همانطور که در عراق یا افغانستان ماندگار نبود. بهنظر میرسد بلژیکیها پادوی آمریکا هستند و این حرفها برای خودشان نیست.
نظر شما