رنگارنگی اندیشه سیاسی زمانی میتواند به پویایی جامعه کمک کند که در پرتو دال مرکزی حرکت نماید. به دیگر سخن هر نظام اجتماعی برای دست یافتن به اهداف نهایی خویش در چارچوب یک اندیشه سیاسی مرکزی کنش میکند و همه اجزای سیاسی و حتی غیر سیاسی آن جامعه پیرامون آن اندیشه واحد فعالیت مینمایند. تنوع فعالیتهای سیاسی تنها در صورتی میتوانند زمینه پویایی را فراهم آورند که برآمده از همان اندیشه مرکزی باشند.
بازنگری همه نظامهای سیاسی جهان نشان میدهد هر زمان که نگرههای متفاوتی در پرتو یک آرمان مرکزی شکل میگیرد، زمینه همافزایی و عملیاتی شدن آن ایده بنیادین را فراهم میآورد. این الگوی منطقی و بنیادین اجازه فعالیت و کنشگری گروههای گوناگون را با هدف تقویت آرمان مرکزی فراهم خواهد آورد.مشکل آن جا پدیدار میشود که برخی به نام لزوم پدیدار شدن افکار گوناگون سیاسی در جامعه شرط اساسی این الگو را نادیده میگیرند. به این معنی که دیدگاههایی در حوزه اندیشه سیاسی طرح میگردد که انطباقی با ایده سیاسی مرکزی حکومت ندارد. پرواضح است که دراین صورت این تنوع کمکی به حرکت رو به جلو جامعه نخواهد کرد و ظرفیتها را نیز با خطر ناکارآمدی روبهرو خواهد ساخت و یا در وضعیتی بدتر به گونهای ضد آرمان بدل خواهد شد.
هیچ جامعهای بدون داشتن یک حکومت مرکزی برخوردار از اندیشه سیاسی واحد و خردهنظاموارههای برآمده از آن، نمیتواند به غایت خویش دست یابد. حکومت در سایه اندیشه سیاسی که مورد تأیید همگان است، الگوهایی را برای اداره اجتماعی طرح میسازد. انقلاب اسلامی ایران که آرمان بزرگ سعادت جامعه انسانی را حول محور تحقق آموزههای معرفت اسلامی جستوجو مینماید، کلانالگوی سیاسی جمهوری اسلامی ایران را پیریزی نموده است. اندیشه مرکزی الگوی حکومتی جمهوری اسلامی ایران، اسلام سیاسی است. همه ساختارها و کنشگریها در جمهوری اسلامی ایران باید در چارچوب اسلام سیاسی حرکت نماید و ایدههای گوناگون سیاسی در مدار آن باشد. اسلام سیاسی برای همه شئون زندگی برنامه دارد. در صورتی که جریانهای سیاسی بتوانند کنشهای سیاسی گوناگونی را در راستای تقویت اسلام سیاسی طرح نمایند، میتوان به پویایی جامعه امید داشت. آشکار است رویکردهای حاکمیتی نیز از گوناگونی و تنوع نگرهها ذیل اسلام سیاسی و در راستای تقویت آن حمایت خواهند نمود.بخشی از جریانهای موسوم به اصلاحات به عنوان یک زیرگروه جریانی در جمهوری اسلامی ایران در برخی موارد از مدار اسلام سیاسی فاصله گرفتهاند. ایشان دو اقدام خطرناک را پی گرفتهاند. خطرناک به این معنی که زیست جاری جامعه را با آسیب جدی مواجه ساختند. نخستین اقدام اشتباه این جریانها، طرح دیدگاههای سیاسی وارداتیای بوده است که با اسلام سیاسی در تناقض است. بسیاری از اندیشههای سیاسی که در دهههای اخیر از سوی جریان اصلاحات طرح میگردد، نه تنها انطباقی با اسلام سیاسی ندارد، بلکه با آن در ضدیت نیز هست. جمهوری اسلامی و عرصههای آن به خواست مردم و بر بنیاد اسلام سیاسی شکل گرفته است. حال طرح دیدگاههای غیرمنطبق اسلام سیاسی چیزی جز اغتشاش به همراه نخواهد داشت. در واقع طرح دیدگاههایی خلاف اسلام سیاسی به معنای زیر سؤال بردن الگوی جمهوری اسلامی ایران و به معنای هرجومرج طلبی است.گاه جریانهای سیاسی مذکور به جز طرح دیدگاه، اقداماتی را به طور مستقیم و عملیاتی و بر بنیاد نگرههای مخالف اسلام سیاسی انجام میدهند. کافی است فردی تحت تأثیر این اندیشهها در جایگاهی عملیاتی قرار گیرد، آشکار است اقدامات او در راستای اسلام سیاسی نبوده و در نهایت به دلیل ناهماهنگی اجتماعی با ساختار مرکزی، آسیبهایی جبرانناپذیر به بار میآورد.
بر این بنیاد باید گفت طرح هر دیدگاه سیاسی برآمده از نگره اسلام سیاسی منجر به پویایی جامعه ایرانی خواهد بود. بهتر است جریانهای نواندیش چنانچه به ایران اعتقاد دارند، در سایه اسلام سیاسی حرکت نموده و از انحراف پرهیز نمایند.
نظر شما