تحولات لبنان و فلسطین

اگر لایه‌های پنهان و محتوای ضمنی همین دو قسمت از سریال را واکاوی کنیم، می‌توان ذهنیت فیلمساز را درباره زمین(بخوانید ایران) به روشنی مشاهده کرد؛ تمام زمینیان به دلیل شرایط بد جامعه استعدادشان هدر رفته و در نتیجه مجبور می‌شوند یا زمان خود را به بطالت و علافی بگذرانند، همانند دوستان ناصر و یا مثل خود ناصر به کارهای خلافی چون دزدی و شرط بندی روی آورند.

"روزی روزگاری مریخ" ؛ ردپای کلیشه‌های برعکس و اتوپیای آقای نویسنده

به گزارش قدس آنلاین، سریال «روزی روزگاری مریخ» جدیدترین ساخته پیمان قاسم‌خانی است که پخش آن از روز دوشنبه ۲۰ تیرماه ۱۴۰۱ آغاز شده است. «روزی روزگاری مریخ» از آن دسته آثاری است که شروع نشده به محل مناقشه و بحران تبدیل شد. چرا که گرفتار رفتار خلاف قانون پلتفرم‌ها و عدم هماهنگی آن‌ها با ساترا شد، در همان ابتدای پخش قسمت‌های آغازین نماوا در اقدامی این سریال را از دسترس خارج و اعلام کند علت حذف آن نداشتن مجوز رسمی از ساترا بوده است، علتی که ظاهرا بعد از چند روز حل شده و در نهایت قسمت سوم سریال نیز منتشر شد. از این حواشی که بگذریم در این گزارش نگاهی خواهیم داشت به محتوا و قصه‌ای که این سریال دنبال می‌کند.

پیمان قاسمخانی با سابقه طولانی در نوشتن فیلمنامه سریال‌های پربیننده‌ای همچون شب‌های برره، پاورچین و نقطه‌چین در چند سال اخیر سراغ کارگردانی هم رفته و پس از فیلم‌های پرفروش در گیشه سینما (خوب، بد، جلف یک و ۲) ساخت نخستین سریال در شبکه نمایش خانگی را همراه به رفیق دیرینه خود_محسن چگینی_تجربه کرده است.

در خلاصه سریال «روزی روزگاری مریخ» آمده است که ناصر یک خلافکار خرده‌پا و ناموفق است که بدهی‌های زیادی دارد و زندگی مشترکش نیز به مشکل خورده است. او که به خاطر شرط‌بندی‌ و قمار دچار ورشکستگی شده است، تنها راه نجاتش را در سفر به فضا می‌بیند. از طرفی دیگر لونا یک مشاور املاک و وکیل اقامت در مریخ است که باید کارهای مربوط به اقامت ناصر را انجام دهد. 

«در روزگاری هستیم که همه موجودات از سیارات مختلف به مریخ سفر می‌کنند… شما چطور؟» 

موضوع سریال همانطور که از اسمش پیداست یک کمدی فانتزی است که در فضایی خیالی و در فضا می‌گذرد و شخصیت اصلی داستان در یک ماجرای پیچیده، پایش به سیاره مریخ باز می‌شود.

اگر با دقت به اکثر آثار کمدی بنگریم نیروی پیش برنده آن‌ را در عنصر تضاد می‌بینیم؛ تضاد بین عاقل و نادان، بین آگاهی و نادانی، زشتی و زیبایی، چاقی و لاغری و صفت‌های متضاد دیگر. از بین این تضادهاست که کمدی متولد می‌شود. در این میان یکی از موقعیت‌های متضاد که از آن بیشتر استفاده شده، تضاد یک یا چند نفر با یک جامعه جدید است.

حال یک یا چند نفر از زمانی به زمان دیگر و یا از جامعه‌ای به جامعه دیگر پرتاب می‌شوند و اساسا قرار گرفتن آنها در محیط جدید باعث به‌وجودآمدن موقعیت‌های خنده‌آور و تامل‌برانگیز می‌شود.

در حقیقت موفق‌ترین کمدی‌ها نیز از دل همین تضادها بیرون آمده است اما نکته مهم در این الگو رعایت جانب عدالت و انصاف، به دور از گرایشات خاص سیاسی برای انتقاد از جامعه هدف است. معمولا در این نوع کمدی‌ها به راحتی و با زبان طنز می‌توان خلقیات یک دسته، یک گروه و یا یک جامعه را مد نظر قرار داد، با آن‌ها شوخی کرد و یا آن‌ها را به باد انتقاد گرفت.

معمولا حضور ناگهانی یک فرد یا یک گروه در سرزمین دیگر می‌تواند فرصت مناسبی برای بیان ایده‌هایی باشد که نوک پیکان آن به سمت ایجاد نگرش‌های انتقادی از جامعه هدف است. شاید اگر بخواهیم از تولیدات تلویزیونی مثالی بزنیم بهترین مثال مجموعه «شب‌های برره» باشد که نویسنده‌اش همین پیمان قاسمخانی است. حضور یک روزنامه نگار (کیانوش) در ناکجاآبادی به نام برره، باعث آشنایی مخاطب تلویزیون با سرزمینی به نام برره شد که در آن ضدارزش‌ها تبدیل به ارزش شده است.

دروغ گفتن و کلاه‌برداری کردن زرنگی تلقی شده و حرف اول و آخر را نه قانون که زور بازو و یا تزویر می‌زند.  

گرچه در این سریال ایده ورود فضایی‌ها به زمین است اما نگاه نویسنده به زمینی‌ها که به نظر می‌رسد در معنایی نمایدن استعاره‌ای از ایران و ایرانی‌ها است همان نگاه صفر و صدی سریال «شب‌های برره» غالب است؛ نگاه کاملا منفی به شخصیت و فرهنگ ایرانی. باید گفت این نگاه انتقادی اگر چه می‌توانست با هدف آسیب‌شناسی اجتماعی و نقد رفتارهای بد و مذموم اخلاقی و عرفی جامعه باشد اما نگاه تند و تیز نویسنده باعث شد که با سیاه‌نمایی افراطی و پرداخت مغرضانه اکثر اوقات شکل توهین به خود بگیرد.

به نظر می‌رسد قاسمخانی در نوشتن سومین اثر خود نیز به سراغ همین نگاه انتقادی رفته است. اینبار اما در شبکه نمایش خانگی که فضا از تلویزیون آزادتر و نظارت‌ها کمتر است و در نتیجه دست نویسنده که در اینجا کارگردان هم هست برای القای این نگاه تلخ، منفی و سیاه به جامعه ایرانی بازتر است، به خصوص آنکه برخلاف «مسافران» در اینجا یک نفر اهل زمین(به اصطلاح زمینی) به سیاره دیگر یعنی مریخ می‌رود و اینگونه داستان پتاسیل لازم را برای به تصویر کشیدن آرمانشهر ذهنی مورد نظر نویسنده/کارگردان پیدا می‌کند.

 اگر لایه‌های پنهان و محتوای ضمنی همین دوقسمت از سریال را واکاوی کنیم، می‌توان ذهنیت فیلمساز را درباره زمین( شما بخوانید ایران) به روشنی مشاهده کرد؛ تمام زمینیان به دلیل شرایط بد جامعه استعدادشان هدر رفته و در نتیجه مجبور می‌شوند یا زمان خود را به بطالت و علافی بگذرانند، همانند دوستان ناصر و یا مثل خود ناصر به کارهای خلافی چون دزدی و شرط بندی روی آورند.

گرچه تاکنون فقط ۲قسمت از سریال «روزی روزگاری مریخ» پخش شده، اما با بررسی همین دو قسمت می‌توان تصویری موجز از آرمانشهر فیلمساز در قیاس با ایران کنونی را استخراج کرد؛ در مریخ بر خلاف زمین، زن سالاری رایج است. در خانواده لونا(ویشکا آسایش) مدیریت داخل و خارج از خانه با زن است و همه چیز تحت کنترل و اجازه اوست، در مریخ این مردان هستند که آرزوی ادامه تحصیل و رفتن سرکار را دارند اما زنانشان اجازه نمی‌دهند، در این سیاره همه چیز در تملک زن خانه است؛ یادمان بیاید سکانسی را که اسکندر_شوهر لونا_ با کلی خفت و التماس به دنبال گرفتن سوییچ بشقاب پرنده از زنش بود.

در این سیاره «زن خانه» یک ربات هوشمند در اختیار دارد تا تمام کارهای روزمره را انجام دهد. در خانواده مریخی لونا، گاندی_ پسر خانواده_ اما خیلی شبیه به پسران زمینی است. گاندی فقط از مادرش حساب می‌برد و از اینکه مثل بچه‌ها با او برخورد می‌کند ناراضی است. گاندی به دنبال آن است تا پنهان از چشمان لونا به پارتی رفته و با بشقاب پرنده او دور دور کند. در ادامه باید دید گاندی بعنوان نماد جوانان مریخی چگونه عمل خواهد کرد.

در این دوقسمت سریال که بیشتر زمان آن در زمین سپری شد حتی یک زمینی موجه و خوب نمایش داده نمی‌شود، تصویر فیلمساز از زنان ایرانی که «مهگل» نماینده آن‌هاست نیز فاجعه است؛ زنی زورگو و خشن و بدور از لطافت‌های زنانه که با وجود ظاهر هیکلی خود لابد تحت تأثیر جامعه مردسالار، نمی‌تواند حق خود را از ناصر بگیرد و مدام او را با برادرانش تهدید می‌کند.

در پایان باید گفت فضای فانتزی داستان و پخش آن از شبکه نمایش خانگی بستر لازم را در اختیار فیلمساز برای بیان افکار و اعتقاداتش فراهم کرده است، باید دید قاسمخانی از این بستر چگونه استفاده خواهد کرد و آیا جانب عدالت و انصاف را در نقد جامعه‌ ایرانی رعایت می‌کند؟! همچنین باید منتظر ماند تا دید که مریخ بعنوان جامعه آرمانی فیلم‌ساز چگونه جامعه‌ای است؟

انتهای پیام/

منبع: فارس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.