تحولات منطقه

اگر از پنجره عقل به عقاید فرق و مذاهب گوناگون در سرتاسر جهان بنگریم درخواهیم یافت که اولاً پدیده مذموم غلو به صورت تقریباً بدون استثنا در تمامی ادیان بزرگ جهان یافت می‌شود. به علاوه شاید بتوان ریشه هر جنبش یا نگرش غالیانه‌ای را در افراطهای بیش اندازه یک جریان مذهبی و یا به بیراهه رفتن رهبران جریان مذکور یافت.

تفسیر به رأی نصوص دینی یکی از بزرگترین ریشه‌های انحراف شیخیه است
زمان مطالعه: ۱۴ دقیقه

هرچند که بررسی تفکرات غالیانه در ادیان و مذاهب گوناگون به بینشی ژرف‌تر از یک فعالیت جسته و گریخته رسانه‌ای دارد اما علی رحمانی خبرنگار فرق و مذاهب قدس آنلاین با کوششی هر چند ناچیز در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر کریم مؤمنی استاد برجسته و پژوهشگر سخت کوش حوزه  فرق و مذاهب انحرافی  به دنبال یافتن رگه‌هایی از غلو در فرقه شیخیه است.

قدس آنلاین: بسم الله الرحمن الرحیم با جلسه سوم از پرونده ویژه ریشه انحراف خدمت حضرت حجت الاسلام والمسلین استاد کریم مؤمنی هستیم به عنوان پاسخ به سؤال نخست لطفاً یک تعریف مختصر از غلو و موضع شریعت اسلام در این مورد بیان بفرمایید؟

مؤمنی: بسم الله الرحمن الرحیم ما بر طبق ادله عقلی و نقلی که داریم از طرفی برای اعتقادات یک صراط مستقیم به حد تعادل و از طرف دیگر یک افراط و تفریط قائل هستیم و بر طبق روایات مابین غلو و تقصیر را صراط مستقیم یا حد تعادل می‌دانیم. در اعتقاد ما هر آن چه را که نسبت به مبانی عقلی و نقلی مسلمی که ما در اختیار داریم از حد تعادلی که عقل ونقل به ما دستور داده به سمت ارتفاع برود. و اگر کسی عقایدی بالاتر از آن حدی که عقل و نقل به ما دستور داده، داشته باشد ما این عقاید را غلو می‌دانیم. تعریف دقیق غلو و معیارهای آن یک بحث بسیار مفصل است لکن ما غلو را طبق یک معیار ساده و روشن غلو این می‌دانیم که کسی نسبتی به اهل بیت(ع) یا غیر آن بزرگواران بدهد که آنها را از حالت عبودیت خارج بکند یا صفات خاص الهی را به آنها نسبت بدهد و یا از مقام امامت آنها را به حد نبوت برساند. به چنین اعتقادی غلو گفته‌اند اما غلو در معنای عام خود شامل غلو در حق هر کسی یا هر چیزی می‌باشد.  این تعریف غلو نزد شیعه است و برای کسانی است که در بستر اعتقاد به تشیع دچار غلو شده‌اند مطرح می‌شود. پدیده غلو در بین اهل تسنن ،عرفان‌های کاذب،صوفیه و در سایر اعتقادات دیگر هم داریم. می‌خواهم بگویم پدیده غلو فقط در شیعه نیست و در همه‌ی ادیان از جمله یهودیت و مسیحیت وجود دارد.

قدس آنلاین: آیا اعتقاد در بین پیروان سایر مکاتب و ادیان نیز امری مذموم است؟

مؤمنی: مشترکاتی با یکدیگر دارند یک عده تصور غلطی دارند و خیال می‌کنند غلو فقط در شیعه است که به هیچ وجه اعتقاد درستی نیست و غلو در تمام ادیان وجود دارد اعتقاد به غلو در بستر تشیع هم به وجود آمد اما فرق شیعه با سایر مذاهب در این بود که بزرگان ما و اهل بیت(ع) با غلو مبارزه کردند. و غلات را از بدنه جامعه شیعه طرد نموده و اعتقادات و کتب آنها را کنار گذاشته و اینها را مطرود و ملعون دانسته‌اند.  

قدس آنلاین: ما الان مشغول بررسی فرقه‌ای با عنوان شیخیه هستیم که حدوداً ۳۰۰ سال از عمرش گذشته است می‌خواستم بدانم که موضع فرقه شیخیه در خصوص غلو و ایراداتی که از منظر عقاید وکلام امامیه به آن وارد است به چه صورت می‌باشد؟ 

مؤمنی: در بررسی‌هایی که در خصوص شیخیه انجام دادیم دیدیم که این فرقه در مباحث توحیدی، امامت نبوت و معاد دچار انحراف و غلو شده است. اینها در خصوص مباحث توحیدی عقیده دارند که ما یک عالم ذات داریم که مربوط به خداوند است و به هیچ وجه قابل دسترسی نیست. یک عالم امر داریم که مربوط به انبیاء و ائمه(ع) است و یک عالم خلق داریم که در آن ما انسان‌ها زندگی می‌کنیم این آموزه تقریباً شبیه عقیده مسیحیت است رکن اول که ذات خداوند است به هیچ وجه قابل دسترسی نیست رکن دوم انبیاء ورکن سوم ائمه و امامان معصوم(ع) هستند که از حد جایگاه بشری خارج هستند و در عالمی به نام هورقلیا حضور دارند که به هیچ عنوان قابل دسترسی نیست و این بحث را مطرح می‌کنند که عمر طولانی امام زمان(عج) مربوط به عالمی است که اقتضائات خاصی دارد. این فرقه انحراف بزرگی نیز در بحث معاد دارد که شامل اعتقاد به عالم هورقلیا می‌شود این مسئله از ابداعات خود شیخ احمد احسائی بزرگ این فرقه است. که می‌گوید «عالمی به اسم عالم هورقلیا وجود دارد.»اعتقاد به این مسئله به قدری جدی است که عالم بزرگ شیعه مرحوم شیخ محمدتقی برغانی وقتی عقاید اینها را شنید این فرقه را تکفیر نمود و گفت این مسئله با معاد که از اصول اعتقادات ما است فاصله دارد و حکم به کفر بزرگان اینها داد. بزرگان این فرقه معتقدند که امام زمان(عج) در عالم هورقلیا حضور دارد به همین دلیل از بین نرفته است. پیامبر(ص) و ائمه(ع) هم همین طور. اینها همچنین از معراج پیامبر(ص) و نیز ماندگاری انسان در قیامت هم تفسیر هور قلیایی دارند که کاملاً ساختگی است و با معارفی که ما از قرآن و روایات در خصوص معاد شنیدیم تفاوتی اساسی دارد و انحرافی بسیار بزرگ در خصوص معاد محسوب می‌شود ریشه انحراف آنها نیز همین بحث می‌باشدکه کاملاً ساختگی و با معارفی که ما از قرآن و روایات از معاد داریم در تعارض می‌باشد و یک انحراف بزرگ در بحث معاد است. بر اساس عقیده شیخیه اگر کسی بخواهد خدا ر بشناسد و معارف دینی را دریافت کند خداوند در رکن رابع تجلی کرده است. و انبیاء و ائمه(ع) به واسطه رکن رابع شناخته می‌شوند. و به عقیده شیخیه رکن رابع رکن چهارم ایمان است. رکن اول خدا است. رکن دوم پیامبر(ص) است. رکن سوم امام معصوم(ع) است. رکن چهارم اقطاب و بزرگان شیخیه هستند که ریشه انحراف شیخیه نیز در این مبحث خلاصه می‌شود.

قدس آنلاین: یعنی شما ریشه انحراف شیخیه را در این مسئله می‌بینید من احساس می‌کنم این عقیده به سمت نوعی از پانته‌ایسم یا وحدت وجود می‌رود نگاه شما به این موضوع چیست؟

مؤمنی: جالب است بدانید در بحث انبیاء پیامبرانی که ما به عنوان اولوالعزم می‌شناسیم آنها یک تعدادی از آنها را مطرح می‌کنند و از میان پیامبران اولوالعزم حضرت ابراهیم(ع) وموسی(ع) را قبول دارند در این میان بودا و زردشت را هم قبول دارند و بعد رسول الله(ص) و کریشنا را نیز قبول دارند. یعنی بودیسم و هندوئیسم را نیز به میان می‌آورند و بعد علی محمد باب و حسینعلی بهاء ببینید تقریباً ریشه انحراف بهایی‌ها و بابیها در آخر به شیخیه بازمی‌گرددکه خود اصل عقیده شیخیه نیز اشتراکاتی با برخی عرفان‌ها دارد الان عقیده پیروان کریشنا و بودا اصلاً جزو ادیان الهی نیستند ولی یک نوع عقیده عرفان مآبانه هست که ریشه همه این انحرافات به آن باز می‌گردد یکی دعوت به نفس و ابزار معرفتی غلط است مسئله دیگر تفسیر به رأیها از عقاید دینی است که روایات معصومین(ع) و ادله نقلی کنار می‌گذارند و تطبیق‌های غلطی به دور از اهل بیت(ع) به نام عرفان دارند. وقتی تأمل می‌کنید می‌بینید حد مشترک این عرفان حتی در بودیسم و هندوئیسم نیز یافت می‌شود. به همین خاطر اینها معمولاً برائتی از سایر ادیان ندارند و در مقابل بزرگان و فقهای شیعه را تخریب می‌کنند که شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی که رأس شیخیه بودند با سن کمتر از ۳۰ سال با وجود ۳۰۰ مجتهد مسن در آن زمان رهبر شیخیه می‌شود، برائت نداشتن اینکه با مخالفین خود بسیار سازگارند به طور مثال آلوسی یکی از بزرگان اهل سنت سید کاظم رشتی در حد پیامبری قبول دارد. که حد مشترک عرفان در بودا و هندو هم پیدا می‌شود پس معمولاً برائتی نسبت به سایر ادیان ندارند که وقتی تحقیق کنید می‌بینید  ریشه انحراف مسیحیت و یهودیت هم در همین جا است که می‌گوید خدا قابل دسترسی نیست و یک صفاتی دارد که اشخاص رکن رابع تجلی صفات خداوند هستند مانند مسیحیت که می‌گوید خدا قابل دسترسی نیست و تجلی خودش را در عیسی مسیح(ع) به انسان ها نشان داد که همین عقیده در شیخیه و بهاییت هم وجود دارد و در واقع ریشه بابیت و بهائیت از همین عقیده شیخ احمد احسائی شروع شده است. که می‌گوید:«خود خدا قابل دسترسی نیست و باید خدا را از طریق تجلی اسماء و صفاتش شناخت و تجلی اسماء و صفات خداوند هم بزرگان شیخیه هستند لذا هر آنچه می‌گویند از جانب خداوند است.» بزرگان شیخیه  معتقدند ما یک واسطه‌ای بین معصومن و مردم داریم که همین رکن رابع است که نیازی هم به نصب از جانب امام معصوم(ع) ندارد و ازطرف خدا چنین جایگاهی به دست می‌آورد.

قدس آنلاین: یعنی شیخیه رکن رابع را حتی از امام معصوم(ع) هم بی نیاز می‌دانند؟

مؤمنی: یعنی در واقع می‌خواهند بگویند که که نیابت خاص رکن رابع از جانب امام زمان(عج) است ولی خود به خود نماینده و امین خداوند و در حقیقت به واسطه بین خدا و خلق تبدیل می‌شود. اما آنچه که مهم است تفاوت این عقیده با عقاید شیعه است. در همه مسائلی که گفتم عقیده شیعه با اینها متفاوت است. براساس عقیده ما پیامبران و ائمه(ع) با اذن خاص و بر اساس ادله عقلی ونقلی متعددی که داریم به عنوان بندگان خدا منصوب شده‌اند و به علاوه ما هیچ وقت قائل به این نیستیم که وجود خدا قابل دسترسی نیست به این معنا که ما معرفت و شناخت به ذات خداوند را ممکن نمی‌دانیم اما معرفت خداوند را برخلاف شیخیه ممکن می‌دانیم برخلاف اینها که می گویند شما نمی‌توانید به خداوند معرفت پیدا کنید ولی ما می‌گوییم پیامبران و امامان(ع) راهی برای شناخت خداوند هستند چون خدا را خوب و به صورت معصومانه و خطاناپذیر به ما معرفی می‌کنند. این عقیده با اعتقاد شیخیه بسیار متفاوت است. مسئله بعدی این است که ما پیامبران و امامان را عبد می‌دانیم ولی اینها آن بزرگواران را از مرحله عبودیت خارج می‌دانند که این بالاترین غلو است و اصلاً ما معیار اصلی غلو را هم همین می‌دانیم که کسی افرادی را از عبودیت خارج بکند عقیده صحیح و سلیم شیعه این است و قرآن نیز همین را نسبت به مسیحیت متذکر می‌شود و می فرماید:« لَا تَغْلُوا فِی دِینِکُمْ» یعنی قرآن کریم معیار غلو را بیان کرده است. لذا کسانی که شیعه را به دروغ یا به خاطر انحرافات برخی فرقه‌ها متهم به غلو می‌کنند اینها چیزی نمی‌دانند یا بعضاً می‌دانند و قصد تخریب شیعه را دارند چون این انحرافات در همه ادیان هست ما می‌گوییم پیامبران و امامان(ع) عبد و بنده خداوند هستند و امکان معرفت به خدا مسدود نیست. اما عقاید شیخیه این چنین نیست. از منظر شیعه اهل بیت(ع) راهنما و دلیل  به سوی خداوند هستند اما اینها برای امامان و پیامبران(ع)  موضوعیت قائل هستند یعنی مثل اینکه ما برای اینها جایگاه الوهیت قائل بشویم همان طور که بعداً در مورد میرزا حسینعلی نوری گفته شد که خود خداوند در این قالب تجلی کرده است! پیامبران و امامان(ع) با این عقیده مبارزه کردند که این‌ها برای خود در عالم یک جایگاه تکوینی قائل هستند بحث این که رکن رابع تجلی خود خدا است در اینجا ظاهر می‌شود. سومین منشاء انحراف فرقه شیخیه مسئله تخریب علما است اینها بزرگان و فقهای شیعه را تخریب می‌کنند سید کاظم رشتی شاگرد شیخ احمد احسائی که سنش کمتر از ۳۰ سال است با وجو ۳۰۰ مجتهد مسن که در آن زمان وجود داشته تبدیل به رهبر و قطب شیخیه می‌شود. چهارمین نکته نداشتن برائت است یعنی شیخیه از مخالفین شیعه از ادیان و مذاهب دیگر برائت نمی‌کنند به عنوان مثال بهائیان از سید کاظم رشتی بسیار تمجید می‌کنند بهائیانی که العیاذ بالله دین اسلام را کلاً منسوخ می‌دانند نظرشان در مور سید کاظم رشتی این گونه است. به عنوان مثال آلوسی یکی از بزرگان اهل تسنن این قدر سید کاظم رشتی را قبول دارد که می‌گوید:« اگر قرار بود پیامبر دیگری باشد من وی را به پیامبری برمی‌گزیدم!»

قدس آنلاین: آقای دکتر یک نکته‌ای در تاریخ شیخیه وجود دارد و آن این است که در تاریخ این فرقه ما شاهد این هستیم که در دورانی که علمای شیعه تحت فشار حکومت عثمانی در بین النهرین هستند. سید کاظم رشتی روابطی بسیار عالی با حکومت عثمانی در عراق دارد دقیقاً برخلاف علمای شیعه شما فکر می‌کنید ریشه این مسئله در کجا قرار دارد آیا می‌توان گفت ریشه این مسئله در همان نداشتن برائت است؟

مؤمنی: ببینید اتفاقاً الان می‌خواستم همین نکته را بگویم که سید کاظم رشتی یک کتاب می‌نویسد که به بهانه مطالب این کتاب شیعیان در کربلا قلع و قمع می‌شوند می‌گویند در این کتاب عقاید غلوآمیز وجود دارد که عثمانی‌ها به شیعیان حمله می‌کنند و حتی حرم حضرت عباس(ع) را نیز تخریب می‌کنند اما جالب است بدانید که خانه سید کاظم رشتی در کربلا در امان است! این مسئله بسیار جای تأمل دارد که چطور به بهانه مطالب این کتاب شیعیان قلع و قمع می‌شوند و حتی به مشاهد مشرفه ما تعرض و بی‌حرمتی می‌شود و  کسی که مسبب اصلی انحراف و نویسنده این کتاب غلو آمیز در امان است. این مسئله بسیار عجیب است و باید پرسید آیا این کار بهانه است یا برخی از افراد عامل نفوذی دیگران هستند. و عواملی خارج از جهان اسلام از این افراد که زمینه‌اش را دارند سوء استفاده می‌کند. نکته دیگر در خصوص انحرافات این فرقه ابزار معرفتی اینها است که شامل کشف و شهود می‌باشد متأسفانه در خصوص این مسئله هیچ معیار ثابتی وجود ندارد. و اگر کسی این معیار را در عرفان‌های کاذب بپذیرد ما معتقدیم عرفان در نزد اهل بیت(ع) است اما یکی از ابزارهای معرفتی عرفانهای کاذب کشف شهود است به تعبیر بزرگان خود آنها کشف و شهود یک تجربه شخصی و قابل ارائه به غیر نیست فقط می‌توان گزارش آن را به دیگران ارائه بود. الان می‌بینیم ابزار اکثر فرقه‌های انحرافی کشف و شهود است که شیخیه نیز روی این موضوع بسیار مانور می‌دهد. فلذا شیخیه تمایل زیادی به اخباریگری دارند. مذهب شیعه هیچ‌کدام از این ابزارها را قبول ندارد. و عقل و نقل مسلم ابزار و معیار معرفتی تشیع است. و شیخیه از کشف  شهود و رؤیا در حوزه معرفت شناسی استفاده می‌کنند. و در این حوزه از مسیر تعادل خارج می‌‎شوند.

قدس آنلاین: نگاه شما به مسئله تأثیر تصوف بر روی فرقه‌های مختلف این جریان چیست آیا از منظر شما شیخیه کرمان از بقیه فرقه‌‎ها به تصوف و جریان کشف و شهودی شبه عرفانی نزدیکتر نیستند؟

مؤمنی: ببینید مجموع آنها موضوع کشف و شهود را دارند نمی شود کسی پیرو شیخیه باشد ولی بحث کشف و شهود را پیش نکشد. ولی کرمانی‌ها تفکرات اخباریگری افزونی دارند. بحث اخباریگری در بین آنهایی که در  در تبریز و آذربایجان هستند کم‌رنگ‌تر است و این شاخه از شیخیه نیمه اجتهادهایی از بزرگان خود را قبول دارند اما در مورد شیخیه کرمان باید گفت طبق رصد و گزارشاتی که موجود است الان قطب معروفی ندارند. این شاخه از فرقه شیخیه فعالیت‌های پنهانی دارد و متأسفانه خیلی ازاینها برای اینکه نیرو بگیرند خودشان را شیعه معرفی می‌کنند. در صورتی که اعتقادات شیعه از بسیاری از عقاید اینها بری است ولی برای این که از بین شیعیان نیرو بگیرند در بین شیعه نفوذ می‌کنند یکی دیگر از عقاید غلوآمیز شیخیه اعتقاد اینها به علت فاعلی بودن ائمه(ع) نسبت به عالم است می‌گویند اینها عالم را خلق کردند که خیلی از بزرگان ما اینها را به خاطر همین عقایدشان تکفیر کردند. شیخ احمد می‌گوید: « ایّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعین»  ما هستیم شما باید ما را بشناسید و هیچ دسترسی دیگری به خداوند نیست اگر شما این گفته را با اعتقاد شیعه در بحث توسل مقایسه کنید می‌بینید که بر اساس عقیده تشیع  محورتمام عالم  خداوند است و اگر ما به برخی از اولیا مقرب خداوند ما متوسل می‌شویم اما ما با خدا در ارتباطیم و او را عبادت می‌کنیم و مشکلی برای این ارتباط گیری وجود ندارد اما گاهی برای تسریع در اجابت به ائمه(ع) که مقرب درگاه خداوند و مطیع امر او هستند متوسل می‌شویم اگر من دعا کنم خدا از رگ گردن به من نزدیکتر است و می‌شنود اما اگر مقربی دعا بکند دعای آن شخص به استجابت نزدیکتر است این عقیده صحیح و سلیم شیعه است می‌گوییم زمان، مکان و شخص دعا کننده در استجابت دعا موثر است اما اگر من دعا کنم خدا صدایم را می‌شنود اما گاهی اگر اشخاص مقرب دعا کنند چون مطیع امر خدا بودند و چون مقرب درگاه الهی هستند رحمت خدا نسبت به این افراد بیشتر است بنابراین دعای این بزرگواران به استجابت نزدیک‌تر است. همان طور که مکان دعا در استجابت مؤثر است. شخص دعا کننده هم در استجابت دعا مؤثر است. این خیلی متفاوت است با کسی که طریق ارتباط با خدا را مسدود بداند و اهل بیت(ع) را تجلیات خداوند بداند.

قدس آنلاین: به عنوان نکته آخر اگر مطلبی در این باره دارید بفرمایید به علاوه می خواهم بدانم از منظرشما به عنوان پژوهشگری که سالها در این حوزه کار کرده‌اید مهم‌ترین و بهترین راهکار برای مبارزه با این فرقه چیست؟

مؤمنی: به عقیده بنده مهم‌ترین راه این است که آن طریق  به لحاظ ابزار شناخت وجود دارد این‌ها مبانی است.که ما باید مبانی صحیح را از عقل و نقل مسلم بگیریم من آن رئوس انحرافات را که گفتم برای همین بود که از مسیر تعادل خارج نشویم. زیرا وقتی مبانی این‌ها کشف و شهود عرفانی شد ما می‌خواهیم بگوییم عرفان جز در خانه اهل بیت(ع) نیست آن هم با تبیینی که خود آن بزرگواران بر اساس عقل و نقل ارائه داده‌اند نیست بقیه بیراهه است. علت جذب شدن برخی از افراد به این‌ها هم همین است که اشخاص را دعوت به خود می‌کنند و به اسم عرفان با ابزارهای غلط مثل کشف و شهود و رؤیا افراد زیادی را به انحراف می‌کشند اگر ما ابزار و مبانی خود را درست کنیم و مبانی خود از عقل و نقل مسلم بگیریم نه از روی تعبد که در جریان‌های انحرافی این گونه نیست. ما اگر در این ابزارهای معرفتی و اخذ مبانی معیار درست داشته باشیم هرگز دچار انحراف نمی‌شویم. ما باید با دو بال عقل و نقل مسلم حرکت کنیم. تفسیر به رأی نصوص دینی یکی از بزرگترین ریشه‌های انحراف شیخیه است.

خبرنگار: علی رحمانی

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.