به گزارش قدس آنلاین، به واقع فرصتی از این بهتر برای گرفتن انتقام از قاتلان پسر رسول خدا(ص) وجود نداشت. در آن بین شیعیانی که به دلیل تنها گذاشتن سیدالشهدا(ع) در واقعه کربلا، احساس خسران و گناه میکردند، کم نبودند. سلیمان بن صُرَد خُزاعی، زعیم شیعیان کوفه یکی از این افراد بود. او که در ماجرای قیام مُسلم بن عقیل خودش را کنار کشید و از طرفی نتوانست چنان که میخواست خودش را به کاروان امام حسین(ع) برساند، همواره در پی زمانی برای جبران کوتاهی خود میگشت؛ هر چند که دیگر دیر شده و موقعیتنشناسی و تحلیل غلط، فاجعهای را که نباید اتفاق میافتاد، رقم زده بود. شاید خیلیها ندانند که سلیمان بن صُرد با وجود حُسننیت و شهرتی که قیام او و یارانش موسوم به «توابین» دارد، تا زمانی که عبیدالله بن زیاد در کوفه حضور داشت، عملاً نتوانست اقدامی انجام دهد و حتی پس از فرار عبیدالله نیز آنها به جای تحکیم موقعیت خود در کوفه و مجازات عاملان شهادت سالار شهیدان که در این شهر بدون مشکل خاصی زندگی میکردند و حتی در مناسبات سیاسی حضور فعال داشتند، بر نبرد گسترده میدانی با سپاه امویان تمرکز کردند.
محتوای فکری قیام توابین
قیام توابین با رهبری سلیمان بن صرد، تنها محدود به کوفه نبود. او نامههایی به سعد بن حذیفه، زعیم شیعیان مدائن و مخربه بن مثنی، زعیم شیعیان بصره نوشت و از آنها خواست در قیام توابین شرکت کنند. زمان قیام از سوی سلیمان نخستین روز ماه ربیعالاول سال ۶۵ تعیین شد. او توانست با کمک دیگر شخصیتهای برجسته شیعه در کوفه مانند مسیّب بن نجبه، رُفاعه بن شدّاد، عبدالله بن وال و عبدالله بن سعد احساسات شیعیانی که همچون خود سلیمان، نسبت به امام حسین(ع) بیوفایی کرده بودند، برانگیزاند. جلسات پی در پی این افراد در خانه سلیمان و گاه در بیرون شهر کوفه برگزار میشد. در همین جلسات بود که در کنار نوحهسرایی در رثای سالار شهیدان، مبانی فکری قیام توابین هم شکل گرفت. عبیدالله بن عبدالله یکی از سران توابین طی یک سخنرانی شورانگیز در همین جلسات، به یارانش گفته است: «من شما را به کتاب خدا، سنت پیامبر، انتقام خون اهلبیت(ع) و جهاد با منکران دین و مارقین دعوت میکنم. اگر کشته شدیم آنچه نزد خداست، برای نیکان است و اگر پیروز هم شدیم حکومت را به اهلبیت(ع) برگرداندهایم». هر چند که موضوع بازگرداندن حکومت به امام برحق، بخشی از شاکله فکری توابین را تشکیل میداد اما آنها خوب میدانستند که با جمعیت چند هزار نفری قادر به شکست دادن لشکری عظیم، مجهز و باتجربه نیستند و احتمال شکست آنها چند برابر پیروزی است، با این حال احساس شرم و خسرانی که نسبت به ترک فعل خود در واقعه عاشورا داشتند موجب میشد تنها راه از بین رفتن این شرم را، شهادت و نثار خونشان در راه خدا بدانند و بیش از آنکه به برپایی حکومت حق بیندیشند، به دنبال کشته شدن باشند.
واکنش عجیب کوفیان و فرجام توابین
نکته مهمی که در قیام توابین قابل تأمل و مطالعه به نظر میرسد، واکنش کوفیان به آن است؛ ابناثیر در کتاب «الکامل فی التاریخ» جمعیت بیعتکننده با سلیمان بن صرد خزاعی را قریب ۱۶ هزار نفر اعلام میکند، اما با اعلام قیام توابین، فقط ۴هزار نفر در اردوگاه نُخیله – پادگان نظامی کوفه – جمع و آماده نبرد شدند؛ یعنی چیزی حدود سه چهارم افرادی که برای جانبازی و نثار خون اعلام آمادگی کرده بودند، در همان گام نخست عقب نشستند! هر چند که این بدعهدی در عزم توابین خللی وارد نکرد و آنها پس از زیارت قبور شهدای کربلا و گریه و نوحهسرایی در سوگ سالار شهیدان، راه جبهه را در پیش گرفتند، اما این اقدام نشاندهنده شرایط کوفه و واقعیت روانشناسی رفتار مردم دمدمیمزاج آن است که بعدها نیز در قیام مختار و زید بن علی باز هم آن را تکرار کردند. اجتماع ۴هزار نفره توابین برای نبرد با امویان به سوی «جصاصه»، «انبار» و سرانجام «عینالورده» حرکت کرد؛ اما با وجود پیروزیهای اولیه نتوانست بر سپاه انبوه شامیان که به فرماندهی عبیدالله بن زیاد به میدان آمده بود، پیروز شود؛ سلیمان بن صرد خزاعی روز سوم نبرد عینالورده شهید شد و با شهادت جانشین او، مسیب بن نجبه، بقایای توابین با فرماندهی رفاعه بن شداد به سوی کوفه عقبنشینی کردند؛ در حالی که بخش اعظم آنها در میدان نبرد به شهادت رسیده بودند. به طور خلاصه، باید قیام توابین را قیامی بدون درک سیاسی لازم اما مبتنی بر حُسن نیت بدانیم؛ حُسننیتی ارزشمند که بیدرایتی آن را بیاثر کرد.
خبرنگار: محمدحسین نیکبخت
انتهای پیام/
نظر شما