کریر میگوید: «هیچ دستوری برای ستاره شدن و ستاره ماندن وجود ندارد. باید دارای یک نگاه، یک حضور، جذابیتی آنی و چهرهای آشنا حتی پیش از نخستین دیدار بود. باید دارای یک دم، یک حس و تمام ویژگیهایی که لغت روح را معنی میکند، بود» و این دقیقاً همان چیزی است که انتظامی داشت.
او بازیگری صاحبسبک و ممتاز در سینمای ایران بود که تا همین امروز هم سینمای ما مانند او را به خود ندیده است. منتقدان سینما معتقدند مخاطب باید بازیگر را چند دقیقه پس از حضورش در فیلم فراموش کند و کاراکتر را ببیند نه خود بازیگر را اما انصافاً چند بازیگر در سینمای ایران و یا جهان هستند که وقتی مقابل دوربین قرار می گیرند آوا، لحن و اکتهای همیشگیشان را به کناری نهاده و مانند شیشهای شفاف تنها شخصیت قصه را منعکس میکنند؛ بازی استاد انتظامی از این جنس بود.
او با بازی شاهکارش در فیلم ماندگار «گاو» فصل تازهای از بازیگری را رقم زد. اتفاقی که آغاز این مسیر بود و به نقشهای برجستهای همچون سامری به عنوان یک شارلاتان تمامعیار در «دایره مینا» و عباسآقا سوپر گوشت با آن روحیه طماع اما ترحمبرانگیزش در «اجارهنشینها» رسید. انتظامی بیشترین همکاری را با داریوش مهرجویی داشت و بازی او در قامت قربانسالار در فیلم «بانو» جزو برجستهترین نقشآفرینیهایش است. همکاری چندین باره او با علی حاتمی نیز منجر به خلق آثاری بیبدیل و جاودان در سینما شد که شاخصترین آنها «حاجی واشنگتن» و «کمالالملک» بود. حالا به یاد بیاورید او را در «خانهای روی آب»، پیرمردی تنها و وامانده و چشم انتظار محبت فرزند و دیگر اثری از عزتالله انتظامی که در دایره مینا، هامون، روسری آبی، روز فرشته، حکم و... به تماشا نشسته بودید، نمیبینید.
سخن درباره مهمترین و اثرگذارترین بازیگر سینمای ایران بسیار است، اما در وصف او همین بس که بازی را زندگی میکرد و خود را جدا از نقش نمیدانست و این همان راز جاودانگی و عزتمندیاش بر پهنه سینمای ایران است.
خبرنگار: صبا کریمی
نظر شما