در جریان اتفاقات اخیر به دنبال فوت ناگوار مهسا امینی، یکی از کمسابقهترین حجم تولید محتوا از روایتهای راست و دروغ و تحلیلهای مختلف در شبکههای اجتماعی با صدها هزار توییت و پست از فضای عمومی و نخبگانی تا موضعگیری رؤسای قوا اتفاق افتاد. شبکههای معاند و برانداز نیز با ذوقزدگی و فراخوان همه ظرفیتهای خود، روایتهای التقاطی و دروغپردازیهای خبری و عقدهگشاییهای تحلیلی خود را به اوج رساندند تا جایی که بیبیسی فارسی همه برنامههای خود را تعطیل و نیمه تعطیل کرد و فقط درمدت چهار روز ۸۰ برنامه و محتوای خبری- تحلیلی در این خصوص تولید و منتشر کرد. اما اکنونکه چند روزی از این اتفاق گذشته و حقایقی هرچند دیرهنگام از واقعیت ماجرا مکشوف شده است، اگر زردنگاریها و مباحث هیجانی و دروغپردازیهای لشکر سایبری منافقین و ضدانقلاب را الک کنیم، با نگاهی به تحلیلهای منصفانهتر و معقولتر در این چند روز مشاهده میکنیم در بخش قابلتوجهی از این اظهارنظرها هم اصل موضوع به حاشیه رفت و بهنوعی صورتمسئله فراموش شد و موضوع به سمت دوقطبی سازی موافق - مخالف گشت ارشاد یا حجاب اختیاری - اجباری یا دوقطبی سازی شرع - قانون و عرف-شرع تغییر مسیر پیدا کرد. هرچند معتقدیم پرداختن به این مفاهیم نیز درنهایت به بلوغ جامعه و آشکار شدن خلأهای سیستمی و رفع آنها کمک میکند، اما اصل موضوع چه بود؟ ازنظر نگارنده اصل موضوع راهحلهای معقول متصور در مورد نحوه مواجهه مناسب با هنجارشکنی و روش صحیح اجرای قانون بود که در تولید محتواها بهشدت کمرنگ و مغفول واقع شد.
در نظرسنجیهای مختلف که توسط نهادهای علمی داخلی و خارجی بیطرف انجامشده است، بارها این موضوع به اثبات رسیده که قاطبه مردم نسبت بهضرورت حجاب برای حفظ کیان و سلامت خانواده اذعان دارند، در عمل نیز مردم دلبستگی خود را به امر دین در مراسمی همچون زیارت اربعین و شرکت در اجتماعات مذهبی محرم و صفر، حضور در تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی و ... بارها و بارها به اثبات رساندهاند و مشخص است مردم با اصل حجاب و حتی وضع قوانینی در این رابطه مشکلی ندارند، بلکه مسئله آنها در خصوص سطح جرم انگاری و نحوه و روش مواجهه با آن است. اما درنهایت پاسخ درخوری به این پرسش داده نشد که اگر روشهای فعلی درست نیست، پس چه روشهای جایگزینی میتواند وجود داشته باشد که هم به سرمایه اجتماعی آسیب نرساند و هم در صیانت از ارزشهای اسلامی مؤثر واقع شود؟
موضوع دیگری که در مواجهه با این حجم تولید محتوا نباید از یاد برد، این است که نیروی انتظامی در میدان گفتمان همانند کف خیابان مظلوم واقع شد. هرچند به پلیس در خصوص نحوه تبیین و شفافسازی موضوع، انتقاداتی وارد است، اما نادیده گرفتن ترک فعلهای دستگاههای دیگر و آوار کردن همه مشکلات برسر این فرزندان ملت که وظیفهشان صرفاً اجرای قانون است، ظلم به این خادمان نظم و امنیت جامعه است. چنانکه نادیده گرفتن شهادت علی سراوانی طی درگیری با اشرار مسلح در بحبوحه همین حوادث نیز نشاندهنده همین مظلومیت بود و چنانکه به آتش کشیدن مأمور و ماشین پلیس کف خیابان توسط اراذلواوباش نیز چنین دلالتی داشت. اتفاقات دلخراش اخیر اما فرصتی را نیز مهیا کرد که بار دیگر دست آهنین دشمن از دستکش مخملین بیرون آید و برنامهها و مقاصد ضدانقلاب که نه دلشان برای مهسا امینی سوخته نه برای ملت ایران، شفاف و آشکار شود. با رصد دقیق آنچه بهخصوص در دو شب پیش کف خیابان برخی از شهرها از به آتش کشیدن ماشینها و مغازههای مردم، مسجد، پرچم ملی و تخریب اموال عمومی اتفاق افتاد، بهسادگی میتوان دریافت این رخدادها هیچ درونمایه مردمی نداشته و بهوضوح مشخص بود این آشوبها خارج از جریان مردمی و توسط لیدرهای آموزشدیده ضدانقلاب در حال هدایت و صحنهگردانی است. بنابر آنچه گفته شد، پیشنهاد میشود چند اقدام برای حلوفصل این موضوع و پایان دادن به این مناقشه در اسرع وقت صورت گیرد:
اول آنکه نسبت به ابهاماتی که بعضاً در خصوص اتفاق اخیر مطرح میشود، بهطور کامل و با جزئیات و بهسرعت اطلاعرسانی تخصصی شود. هرچند مدارک پزشکی و فیلمهایی در این رابطه منتشر شد که میتوان تا حد زیادی مسئله را حلشده دانست، اما به نظر میرسد همچنان این اطلاعات و تجزیهوتحلیل آن نیازمند تکمیل شدن است. همچنین نسبت به شایعات و اخبار غلط و ساختگی بهسرعت شفافسازی لازم صورت گیرد تا زمینه سوءاستفاده بدخواهان فراهم نشود.
دوم اینکه نخبگان و صاحبنظران روی راهحلها متمرکز شوند. چنانکه گفته شد، به نظر میرسد بهاندازه کافی در خصوص ابعاد اِشکال و پیامدهای آن صحبت شده، اما روی راهحلها، نحوه جرمانگاری و روشهای مواجهه با آن، اصلاح روشها و نقش متولیان، محتوای کمی تولیدشده است. لازم است در فضایی غیرهیجانی و منطقی و دور از تعصبات سیستمی و غیرسیستمی راهحلهایی مبتنی بر ارزشهای اسلامی و مصالح جمهور که جدای از یکدیگر هم نیستند، مهیا و پیشنهاد شود.
سوم اینکه مطالبه جدی توسط رسانهها و فعالان اجتماعی از ترکفعل طولانی سایر دستگاهها؛ از نهادهای آموزشی و فرهنگی گرفته تا سایر نهادهای اجرایی صورت گیرد و همه نهادها در پیشگاه افکار عمومی بگویند چه اقدامات مؤثری در تحقق ۲۵۵ بند در نظر گرفتهشده در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی در خصوص عفاف و حجاب انجام دادهاند.
چهارم اینکه مجلس شورای اسلامی یک تیم تخصصی با همکاری کارشناسان دو قوه دیگر و مرکب از حقوقدانان، فقها، جامعه شناسان و مجریان تشکیل دهد و قانون مزبور را با در نظر گرفتن همه ابعاد و پیامدهای آن مورد بررسی، تکمیل و در صورت لزوم در بخش جرمانگاری و نحوه مواجهه با جرم مورد بازنگری قراردهد. همچنین نمایندگان مردم در مجلس از مسیرهای قانونی سایر متولیان فرهنگی و اجرایی را مورد استنتاخ و پاسخگویی در ارتباط با وظایف معطلماندهشان قرار دهند.
پنجم اینکه مردم، نخبگان و منتقدان، صف خود را از ضدانقلاب و تخریبگران اموال عمومی و هتاکان به مقدسات مردم جدا کنند. در دورههای گذشته نیز بارها شاهد این بودهایم که با ورود هوشمندانه مردم به صحنه، بساط ضدانقلاب و سوءاستفادهگران در طرفةالعینی برچیده شد، این بار نیز مانند گذشته مردم باوجود انتقادات و دلخوریهای جدی از برخی رویهها و روشها و اقدامات،
پای انقلاب و کشورشان ایستادهاند و خواهند ایستاد.
نظر شما