در سال ۱۷۲۰ میلادی امپراتور سوئد، ۱۸۱۲ ناپلئون بناپارت و جنگ جهانی دوم هم آلمان نازی هوس الحاق سرزمین تزارها را در سر می‌پروراندند ولی همین سرمای کشنده مانع بزرگ بر سر راه رؤیای آن‌ها بود. در حال حاضر در رویارویی مسکو با اتحادیه، استفاده از این سلاح تاریخی قدرتمند کمی فرق کرده و به صادرات انرژی از جمله گاز که برای اروپا مهم است نیز وابسته است. اروپا ازنظر منابع انرژی فسیلی، منطقه‌ای فقیر محسوب می‌شود. با توجه به صنعتی بودن، این کمبود به عامل فشاری بر قاره سبز تبدیل شده است. اروپا در قدیم انرژی مورد نیاز خود را با استعمار کشورهای دیگر بدست می‌آورد اما امروزه این‌گونه نیست و به همین دلیل مجبور شدند از طریق تجارت و روابط سیاسی، مواد و منابع موردنیاز خود از جمله گاز و نفت را تأمین کنند.در روابط بین‌الملل یک نظریه وجود دارد که وابستگی متقابل نام دارد. اگر بخواهیم این نظریه را خیلی ساده تعریف کنیم یعنی جهانی شدن و وابستگی حکومت‌ها به یکدیگر از طریق تجارت، اینترنت، صادرات و واردات انرژی و... به عبارتی دیگر وابستگی متقابل یعنی جهانی شدن همراه با کمرنگ‌تر شدن مرزها. روسیه با استفاده از این نظریه و ابزار انتقال انرژی، همواره تلاش کرده اروپا و بلوک غرب را به چالش بکشد، به‌خصوص در جنگ اخیر.
روسیه می‌خواهد کریسمس را که عید اروپایی‌ها محسوب می‌شود و در فصل زمستان است به کابوس آن‌ها تبدیل کند. اما آیا مسکو می‌تواند زمستانی سخت را برای اروپا رقم بزند؟ پاسخ به این پرسش کمی پیچیده است، چون درصد وابستگی هر کشور به روسیه متفاوت است. با این حال، اقتصاد روسیه خیلی کوچک‌تر از اتحادیه است و در یک جنگ اقتصادی ممکن است شکست بخورد و با جلوگیری از ورود گاز به اروپا خود شرکت‌های گازی روسیه نیز ورشکست خواهند شد.
اروپا نیز در مقابل این تهدید، اقداماتی را در نظر گرفته از جمله استفاده از انرژی‌های تجدیدپذیر و انرژی هسته‌ای. همچنین در اروپا بیشتر ماشین‌ها برقی است و در برخی کشورها مثل آلمان روش‌های گرمایشی مختلف دیگری همچون گرمایش الکتریکی، پمپ حرارتی، گرمایش نفتی، گرمایش منطقه‌ای و... وجود دارند که نیازی به گاز ندارند. بریتانیا نیز با خط ساحلی طولانی‌اش از یک مزیت جغرافیایی در زمینه زیرساخت‌های واردات گاز طبیعی مایع برخوردار است. با این حال، افزایش قیمت گاز و گرانی در اروپا طبیعی بوده و ممکن است شورش‌های مقطعی در اروپا رخ دهد.