تحولات لبنان و فلسطین

لیندا زگزبسکی در کتاب «الگوگرایی در اخلاق» که با ترجمه امیرحسین خداپرست توسط نشر کرگدن منتشر شده، این نکته را بحث می‌کند که اساساً پایە همە مفاهیم اخلاقی شخص فضیلت‌مند است.

پایە همە مفاهیم اخلاقی شخص فضیلت‌مند است

به گزارش قدس آنلاین، کتاب «الگوگرایی در اخلاق» نوشته لیندا زگزبسکی و ترجمه امیرحسین خداپرست (عضو هیئت علمی مؤسسە پژوهشی حکمت و فلسفە ایران) بهار امسال با شمارگان ۷۰۰ نسخه، ۳۶۰ صفحه و بهای ۱۵۰ هزار تومان توسط نشر کرگدن منتشر شد. این کتاب پنجمین مجلد از مجموعه «از منظر اخلاقی» است که با دبیری خداپرست توسط نشر کرگدن در دسترس مخاطبان قرار می‌گیرد.

خداپرست پیشتر به سال ۱۳۹۶ ترجمه کتاب «فضائل ذهن: تحقیقی در ماهیت فضیلت و مبانی اخلاقی معرفت» زَگزِبسکی را نیز به همراه نشر کرگدن منتشر کرده بود. کتاب اخیر تا سال ۱۴۰۰ چهارمین چاپ خود را تجربه کرد.

«الگوگرایی در اخلاق» شامل هشت فصل به ترتیب با این عناوین است: «چرا الگوگرایی؟»، «تحسین»، «الگوها»، «فضیلت»، «سرمشق گرفتن»، «زندگی خوب»، «درست، نادرست و تقسیم کار زبان اخلاق» و «معناشناسی الگوگرایانه و زبان فرااخلاق».

زگزبسکی، از معرفت شناسان جدید است که بیشتر با نظریه معرفت شناسی فضیلت محور شناخته می‌شود. وی در فرایند نظریه پردازی خود از تأثیر برخی عوامل غیرمعرفتی سخن می‌گوید که به مثابه بنیان معرفت به شمار می‌روند. عواطف و احساسات، فضائل و رذائل، اراده انسان و زمینه‌های اجتماعی از جمله مهمترین این عوامل هستند که وی از آنها نام می‌برد و نظریه خویش را نیز بر همین موارد بنا می‌نهد.

نظریه فضیلت، چه در اخلاق چه در معرفت‌شناسی، به این شناخته می‌شود که در آن، اولاً، کانون ارزیابی اخلاقی و معرفتی منش فاعل و نه عمل یا باور اوست و ثانیاً، مفهوم فضیلت در این ارزیابی اولویت تبیینی دارد؛ بدین مفهوم که دیگر مفاهیم ارزیابانه اخلاقی، مانند خوبی، درستی و باید، از آن به دست می‌آیند. به‌رغم تفاوت‌هایی که در توضیح مفهوم فضیلت بین نظریه‌پردازان فضیلت وجود دارد، به نظر می‌رسد این دو مشخصه همه روایت‌های نظریه فضیلت را زیر چتری واحد گرد می‌آورد.

لیندا زَگزِبسکی، در مقام یکی از نظریه‌پردازان برجسته فضیلت، در این کتاب استدلال می‌کند که پیش از تشخیص الگوهای خوبی، و حتی بدی، نمی‌توانیم معیاری برای خوبی، یا بدی، داشته باشیم. به نظر او، نظریه اخلاق نظامی از مفاهیم است که در آن برخی مفاهیم برحسب مفاهیمی دیگر تعریف می‌شوند. ما برای پیشگیری از ابتلاء به دور مفهومی، برخی مفاهیم را یا تعریف‌ناشده بر جای می‌گذاریم یا آنها را به امری خارج از قلمرو ارزیابی اخلاقی بازمی‌گردانیم.

زگزبسکی پیشنهاد می‌کند که این امر خارجی نه ماهیت انسان، عقلانیت یا اراده الاهی، بلکه شخص الگو باشد. الگو کسی است که اشاره ما را به واژه‌هایی مانند «شخص خوب» و «شخص واجد حکمت عملی»، بدون استفاده از مفاهیم توصیفی یا غیرتوصیفی، تثبیت و تحکیم می‌کند. به نظر او عواطف از سه وجه در نظریە اخلاق اولویت دارند: نخست اینکه از نظر ژنتیک مقدم‌اند، چون نخستین مرحلە آشنایی با مفاهیم و باورهای اخلاقی آشنایی عاطفی است و عواطف در سراسر زندگی نیز پیوسته در مقام انگیزە عمل بر اساس داوری‌های اخلاقی باقی می‌مانند. ما نخست با تشبه به دیگران عواطف‌مان را شکل می‌دهیم و سپس، در آنها بازنگری می‌کنیم و برای تعیین نحوە درست عمل بر اساس آنها از عقل عملی‌مان استفاده می‌کنیم.

دوم: عواطف می‌توانند در نظریە اخلاق جامع نقش مفهوم اولیه را داشته باشند: همە ویژگی‌های اخلاقی اشخاص، اعمال و پیامدهای عمل از عواطف خوب ناشی می‌شوند و عاطفە خوب عاطفه‌ای است که اشخاص خوب در اوضاع و احوالی خاص در خود می‌پرورانند. به گمان زگزبسکی، این شیوە مفهوم پردازی دربارە نسبت بین مفاهیم اخلاقی فهمی بهتر از این مفاهیم به دست می‌دهد.

سوم: ارزش عاطفه از نظر مابعدالطبیعی مقدم بر ارزش خصلت‌ها، اعمال و پیامدهای عمل است: همە متعلق‌های معیار در ارزیابی اشخاص، اعمال و پیامدهای عمل آنها از رهگذر عواطف خوب به ظهور می‌رسند. از مجموعە این ملاحظات تا طرح این نکته که اساساً پایە همە مفاهیم اخلاقی شخص فضیلت‌مند است راهی نیست.

منبع: خبرگزاری مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.