به گزارش قدس آنلاین، انقلاب اسلامی در شرایطی پیروز شد که در بعد رسانهای امکانات مدرنی به جز دستگاه تایپ و نوار کاست نداشت؛ اما با همین چند وسبله ارتباطی ساده توانست شاهی را که رادیو و تلویزیون دستش بود شکست بدهد در همین خصوص با مصطفی زمانی از مبارزان دوران انقلاب به گفتوگو نشستیم.
ناشر ۴۰ میلیون نسخهای
مصطفی زمانی متولد سال ۱۳۳۱ در تهران است که از سال ۱۳۵۳ کار نشر را آغاز و دو نشر پیام آزادی و پیام زیارت را تأسیس کرد و هماکنون مدیرعامل نشر زیارت است. نشر پیام آزادی در سال ۱۳۵۷ تأسیس شد و تا سال ۱۳۹۰ حدود ۷۰۰ عنوان کتاب، معادل ۴۵ میلیون نسخه چاپ و توزیع کرده است. وی همچنین انتشارات زیارت را در سال ۱۳۹۲ تأسیس کرد و با همکاری انتشارات پیام بهاران حدود ۲۵۰ عنوان کتاب معادل ۲ میلیون نسخه تولید و توزیع کرده است.
فعالیتهای سیاسی را از پادگان شروع کردم
مصطفی زمانی با توجه به اینکه در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای انقلابی خود را در حوزه چاپ اعلامیه و کتاب انجام میداد گفت: دو بحث در چاپ وجود داشت. یکی چاپ کتاب و دیگری چاپ اعلامیه بود که آنسالها انجام میشد. البته من سال ۵۳ در پادگان چهلدختر شاهرود سرباز بودم. من از آنجا فعالیتهای سیاسی را با شعار نویسی در پادگان و توزیع کتابهای مخفیانهای که از قم به دستم میرسید شروع کردم. کتابها را در سطح پادگان میان سربازان وظیفه که وابسته رژیم نبودند توزیع میکردیم البته میان کادر ثابت این امر صورت نمیگرفت چرا که وابسته بودند. کتابهای توزیع شده عمدتاً کتابهای حضرت امام خمینی(ره) و انقلابی بود.
اعلامیهها را در جعبههای شیرینی بسته بندی میکردیم
مدیرعامل نشر زیارت در ادامه درخصوص نشر اعلامیهها در تهران نیز اظهار کرد: وقتی که خدمت سربازی من تمام شد حدود سالهای ۵۵ به تهران آمدم ۲۶ ساله بودم. بعد از سالهای ۵۵ اعلامیه را دوستانم قاسم تبریزی و غیره در گروه پژوهشگاه که دستگاههای تکثیر داشتند اعلامیههای حضرت امام را شبانه کپی میکردند. ما این اعلامیهها را در جعبههای شیرینی بسته بندی و در زیر زمین انتشارات نگهداری میکردیم.
صفحه اول، اسم کتاب و نویسنده کتابهای ممنوعه را برای چاپ تغییر میدادیم
وی در ادامه افزود: این اعلامیهها در شب توزیع میشد و گاهی هم خودمان دستگاههای تایپ داشتیم و به سختی چاپ میکردیم؛ اما کتابها جریان دیگری داشت؛ ما کتابها را به دو چاپخانه که اعتماد به ما داشتند، میدادیم و در عین حال با تغییردادن صفحه اول، اسم کتاب و نویسنده کتابهایی چون ولایت فقیه و جهاد اکبر امام خمینی(ره) و آثار دکتر شریعتی را به چاپخانه میدادیم و فکر میکردند که کتابهای عادی است و چاپ میکردند. دوستانی هم که در خیابان ناصر خسرو در کار چاپ بودند این کتابها را به دوستانی که در خیابان ناصرخسرو در کار چاپ بودند میرساندیم تا توزیع کنند.
نوار کاستهایی را شبانه به درب خانه انقلابیون میچسباندیم
پیشکسوت حوره نشر درخصوص بخش دیگر فعالیتهای انقلابی گفت: بخش دیگر نوارهایی بود که از پاریس و از اواخر حضور امام در عراق به ما میرسید. ما اینها را با نوار کاستهایی که داشتیم تکثیر میکردیم و بعد چند نفری بودیم که نوارها را شبانه سوار بر موتور با چسب به پشت خانههایی که افراد انقلابی زندگی میکردند، میچسباندیم. کاری بود که در توزیع نوارهای حضرت امام خمینی(ره) صورت میگرفت و خیلی هم موفق بود و الحمدالله تلافی ندادیم البته نیروهایی بودند که رصد میکردند و با ابتکاراتی که بود
ما از سال ۵۳ تا ۵۷ انتشارات کانون نشر و پژوهش داشتیم
وی درباره این مسئله که چرا اعلامیهها را در جعبه شرینی جایگذاری میکردند بیان کرد: اعلامیهها بخاطر اینکه ظاهرش دیده نشود در جعبههای شیرینی بستهبندی میشدند و دوستانی میآمدند سهمیههای خود را میگرفتند و میبردند. ما در زیر زمین انتشاراتمان موتورخانه داشتیم که امن بود. انقلابیون خودشان میآمدند بستههای خود را برمیداشتند.
زمانی تصریح کرد: ما در ساختمان ۱۰ طبقهای بودیم که تابلو نزده بودیم و حتی مدتها بدون تابلو فعالیت میکردیم. ما از سال ۵۳ تا ۵۷ انتشارات کانون نشر و پژوهش داشتیم که قاسم تبریزی، علی حجتی کرمانی و غیره باهم مجموعهای بودیم، کتابهای مناسب را که مجوز داشتند و قاچاقی بودند را منتشر میکردیم. تقریباً انتشارات مرکز توزیع اعلامیه و کتابهای غیرمجازی بود.
حساسیتهای از سال ۵۱ بر ما باچاپ کتابهای مجوز دار بیشتر شد
وی با اشاره به حساسیتهایی که نسبت به نشر وجود داشت، گفت: گروههایی بودند که پخش اعلامیه را انجام میدادند. یکی از گروهها، گروه فجر اسلام بود که در اواخر انقلاب در تکثیر اعلامیهها با تیراژ بالا فعال بود. البته حساسیتها بر ما از سال ۵۱ با انتشار کتابهایی که حتی مجوز داشتند نیز بیشتر شد که ما با ابتکارات و توجه لازم فعالیتها را انجام میدادیم.
خیران و تاجران در تأمین منابع مالی کمک میکردند
زمانی در خصوص بحث مالی چاپ و نشر اعلامیهها که هزینههای سنگینی داشت، ابراز کرد: خیرانی بودند که کمک میکردند و بعضیها هم تاجر بودند و در همین حسنآباد تجارتخانه داشتند. اینها روحیه انقلابی و بعضی هم ملی داشتند. دوستانی که میرفتند، میگفتند ما فلان مقدار پول نیاز داریم میدادند. البته ما خودمان مبالغی را داشتیم؛ اما جوابگو نبود. هزینههای سنگین را خیرین فراهم میکردند که دیگر از آنها خبری هم نداریم. بعد از انقلاب نیز نشر پیام آزادگان را تأسیس کردیم و در آن موقع تشکیلات تصویری نداشتیم و البته رسم هم نبود که از انجام این فعالیتها عکسی گرفته شود.
نظر شما