ساعت ۱۱ ظهر است. گوشه و کنار شبستان میلانی مسجد گوهرشاد، دخترها کم کم از خواب بیدار شده اند، بعضی ها همانجا توی گوشه ای که برای خودشان درست کرده اند، قرآن کوچک رنگی شان توی دستشان است و دست و رو نشسته قرآن می خوانند، یک نفر با یک بطری کوچک آب و یک حوله که زیر دستش انداخته گوشه شبستان وضو می گیرد. چند نفری مفاتیح دستشان است. یکی از مربی ها دارد با هر چه جمله محبت آمیز که بلد است یکی از دخترها را بیدار می کند. بعضی ها هنوز خواب هستند. درست در مقابل اولین ستون شبستان یک گروه نسبتا بزرگ از دخترها هستند که دارند بلند بلند شعر می خوانند، از "دلم به عشق یارم گرفته حال و هوایی" شعرهای شان شروع می شود و بعد از چند دقیقه "دونه دونه دونه" می خوانند و بچه ها را بیدار می کنند که وقت نماز ظهر است. یکیشان میگوید " اینا تا صبح بیدار نگه مون داشتن خانوم. "بقیه می خندند یکی که انگار سرحال تر از بقیه است و اسمش محدثه است می گوید: " دفعه اولم است دور از خانه مان هستم، راستش شوکه بودم، تا می آمد خوابم ببرد یادم می آمد توی حرم امام رضا هستم، خوابم می پرید هنوز باورم نمی شود توی حرم می خوابم و بیدار می شوم. " وارد جمع شان می شوم و می گویم قرار است با هم درباره اعتکاف گپ بزنیم. حلقه شان هی بزرگ تر می شود و دخترها و از این طرف و آنطرف شبستان به جمع مان اضافه می شوند که:" خانم اجازه ماهم بیایم" بیست نفری می شویم، سر و صدای مان بالا می رود و خنده ها و شوخی های دخترها بیشتر می شود. یاد تجربه خودم از روزهای اعتکاف می افتم، با این تفاوت که من اعتکاف دانشجویی را تجربه کرده ام و این ها دخترهای نوجوان ۱۲ تا ۱۸ ساله ای هستند که اعتکاف دانش آموزی را در جمع دانش آموزان اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان می گذرانند.
گروه دختران همیشه بیدار
فقط خدا می داند شبستان های مسجد گوهرشاد در این ۷۰۰ سال چه عبادت های به خودشان دیده اند و حالا سه شب است که شاهد دعاها، نیایش ها و شادی و شور دخترها و پسرهای نوجوان معتکف حرم مطهر امام رضا(ع) هستند. روی هر ستون اسمی نوشته شده و تصویر یک فرشته از جنس فرشته ای چاپ سنگی چسبانده شده. دور و بر شبستان پر از پتوهای موچک و بزرگ و کوله پشتی های گلگلی است.
زهرا و یاسمین و مریم سادات و زینب و سارا سه چهار سال است با هم دوست هستند و یکی از جمع های شاداب دختراهای معتکفند. مریم سادات مرتضوی بار دومش است اعتکاف دانش آموزی را تجربه می کند، می گوید: «امسال برای اعتکاف بر خلاف پارسال قرعه کشی کردند و با وجود این قرعه کشی من معتقدم این اعتکاف رزق بچه هایی است که اینجا هستند.» می گوید : «دیشب ساعت ۱۱ باب الجواد بودیم و گروه گروه شدیم اسم گروه های مان را ببینید ماوا، فردوس، رضوان، صهبا و...با سرگروه ها آشنا شدیم توی گعده ها حرف زدیم. رفتیم زیارت امام رضا(ع)، بعضی ها رفتند چای خانه و بعد از سحر نیت اعتکاف کردیم. یک سری پک هدیه به ما دادند که یک مفاتیح بود و یه عالمه چیزای جینگول خوشگل دخترونه. بعد از سحری هم یک مراسم سخنرانی بود و بعد بچه ها خوابیدند. یکی از بچه ها می گوید «ما که نخوابیدیم» و ریز می خندد، مریم سادات می گوید : «این گروهی که می بینید هیچ کدامشان نخوابیدند و تا خود صبح بیدار بودند می گوید ما گروه سخا هستیم، گروه دختران همیشه بیدار. (و همه با هم از خنده ریسه می روند) پارسال اسم مان را گذاشته بودند گروه کش اندازان. کش های دور ظرف های غذا را جمع می کردیم و موقع بیکاری بالا می انداختیم ببینیم کدام مان بالاتر می اندازیم.»
مریم می گوید : «توی اعتکاف می خواهم درگیر خودسازی باشم و ارتباطم را با خدا بهتر کنم، مخصوصا که در جوار امام رضا هستیم و می خواهیم از امام رضا به عنوان واسطه استفاده کنیم، حالا که اعتکاف حرم امام رضا روزی مان شده سوء استفاده ارتباطی می کنیم.»
می گویم اعتکاف را با چه چیزی مقایسه می کنی؟ می گوید: «اعتکاف برایم شبیه پیاده روی اربعین است. وقتی تمام می شود دلتنگ می شوم. در تمام زمان اعتکاف هم نگران دلتنگی بعدش هستم.»
یکی از دخترها که حالا گریه اش گرفته و بعدا می فهمم اسمش زینب بیرجندی است، می گوید: «اعتکاف برای من هم شبیه کربلا رفتن است.» با این حرف فضا عوض می شود همه شان می روند توی حس و حال خودشان. البته که آن قدر بازیگوش و پر شر و شور هستند که خودشان خودشان را از این فضا هم در می آورند و دوباره سر و صدای شان بالا می رود. زینب می گوید: : «من چند سالی است که با دوستانم توی همه برنامه هایی که اتحادیه برگزار می کرده شرکت کردیم ولی اعتکاف متفاوت است، برای به دست آوردن اعتکاف واقعا باید توسل می کردیم. چهارصد نفر ثبت نام کرده بودند و من اصلا امیدی نداشتم که اینجا انتخاب شده باشم.» تجربه اعتکاف برای زینب از سال گذشته شروع شده و می گوید: «آثار و برکات اعتکاف تا همین امسال برایم جاری بود. اتفاقاتی برایم افتاد که خودم باورم نمی شد ولی یادم میآمد این دعا را در روزهای اعتکاف پارسال کردم و حالا استجابت شده و اثرش را می بینم. به همین خاطر امسال بچه های اعتکاف رفته مشتاق تر بودند برای آمدن به اعتکاف و بقیه را هم ترغیب می کردند که ثبت نام کنند و حتما این روزها را تجربه کنند. معتقدم آثار و برکات اعتکاف از فردای اعتکاف شروع می شود تا سال بعد همین موقع ادامه دارد.»
درسخوان ها هم به اعتکاف می روند
یاسمین بچه درسخوان شان است و مدرسه نمونه می رود. خیلی نگران درس هاش بوده. همگی حسابی اصرار کرده اند به اعتکاف بیاید.
یاسمین افسری کلاس یازدهم انسانی است و مدرسه مصلی نژاد می رود، می گوید : «از جهت مدرسه خیلی محال بود که به من اجازه بدهند. حجم درس ها خیلی زیاد است. من شب قبل از اینکه از مدیرمان اجازه بگیرم به حرم آمدم و به امام رضا گفتم: «آقاجون من جای زیادی تو حرم تون نمی گیرم ولی لطفا یه کاری کنید امسال تو حرم تون و کنارتون باشم و این لیاقت رو به من بدید.» فرداش رفتم از مدیرمان اجازه گرفتم که با وساطت معاون مدرسه فضا بغض آلود شد و خلاصه اجازه ام را گرفتم. از فاصله آن روز که اجازه ام را گرفتم و تا امروز که ما معتکف شدیم من چند بار به حرم، مدم و این برایم خیلی ارزشمند است و فکر می کنم با وساطت امام رضا این اعتکاف برایم فراهم شد.»
یاسمین می گوید: «می خواهم یک خود به خودم اضافه کنم، یک خود تازه و نگه ش دارم تا کربلایم را بگیرم. »
معتکفان دهه هشتادی پر شور
بهشان می گویم دنبال شما دهه هشتادی ها کجا بگردیم. می گویند: «ما همه جا هستیم، توی حرم، پارک، جلسات رسمی و غیر رسمی، مدرسه و پاتوق کتاب، خلاصه همه جا هستیم.»
پریا بامداد کلاس هشتم است و می گوید: «من پارسال برای پیاده روی اربعین که ثبت نام کردم اطرافیانم به من می گفتند تو نمی توانی، ولی توانستم و رفتم. برای اعتکاف هم که ثبت نام کردم به من می گفتند سختت است و تحمل نمی کنی ولی آمدم و برایم خیلی جدید و جذاب است اصلا فکر نمی کردم اینطور باشد.»
زینب معتمدی پایه هشتم است و می گوید: «یکی از دوستانم اعتکاف را به من معرفی کرد. من لحظه آخر ثبت نام کردم و دو روز بعد به من زنگ زدند و خبر دادند که انتخاب شدم و این اولین تجربه م است که توی حرم امام رضا معتکف می شوم. خیلی مشتاق بودم و برایم خیلی ارزشمند است که شب ها توی حرم می خوابم و صبح ها توی حرم چشم هایم را باز می کنم. برایم خیلی جدید و ناب است و دنبال خودشناسی هستم. می خواهم با حذف کردن تکه های منفی و جمع کردن تکه های مثبت وجودم، خودم را بسازم.»
آتنا دارابی کلاس دهم از مدرسه مصلی نژاد آمده و می گوید: «اولش نمی خواستم بیام ولی دقایق آخر ثبت نام کردم و اتفاقا انتخاب شدم. خانواده و مدرسه را به سختی راضی کردم. توی همین چند ساعت کلی درس گرفتم. درباره عبور نکردن از حریم اعتکاف یاد گرفتم و فکر می کنم این ها نمادهایی برای زندگی مان است. قرار نیست از حریم های زندگی خودم و دیگران عبور کنیم. در همه لحظه های اعتکاف منتظر این یادگیری هستم. خیلی ذوق داشتم که قرار است سه روز توی حرم باشم بخوابم و بیدار شوم و چشمم به گنبد امام رضا باشد. تجربه اعتکاف برایم مثل دوباره متولد شدن است واقعا تولد دوباره است.» آتنا مطمئن است اینجا برایش شبیه خانه می شود و هر وقت دلش بگیرد دوباره به این مکان توی مسجد گوهرشاد می آید وتازه می شود. می گوید: «درست است که سه روز اینجا می مانیم، ولی معلوم نیست در عالم غیب این سه روز چقدر برای ما محاسبه می شود. شاید به اندازه سال ها.»
معنویتی به اندازه اعتکاف برای کل سال
مطهره شاهوردی پایه دهم است و از مدرسه مطهری آمده. می گوید: «من برای اعتکاف ثبت نام کردم و انتخاب نشدم. خیلی ناراحت بودم، در ساعت های پایانی منتهی به شروع اعتکاف با ناامیدی به مسئول مان زنگ زدم و پرسیدم کنسلی نبوده؟ که گفتند کنسلی داشتیم و اجازه دادند بیایم. اصلا باورم نمی شد که در دقایق آخر انتخاب شوم و معتکف حرم امام رضا شوم. واقعا خوشحال شدم. مطهره می گوید: «این اعتکاف سه روزه سال معنوی مان را می سازد. به اندازه بقیه سال معنویت برمی داریم.
فاطمه بوستانی که کنکوری است می گوید: «با کتاب های درس ام آمده ام.» می گوید: «ما چهار نفر با هم دوستیم و هر چهار نفر با هم ثبت نام کردیم. فقط مائده انتخاب شد. دلمان می خواست همه مان باشیم، دقیقا روز قبل از اعتکاف حضور دو نفر دیگرمان قطعی شد. من تا شب قبل مطمئن نبودم که قرار است باشم. امسال همگی مان خیلی دعا کردیم که با هم باشیم، این اعتکاف را شب قدر از خدا گرفتیم. مطمئنم در کنار هم بهترین تجربه اعتکاف را خواهیم داشت. هم قرار است درس بخوانیم. هم از حضور اساتید استفاده میکنیم. هم توی حرم امام رضا کنار امام هستیم و روزی مان غذای حضرت است. می گوید «اعتکاف برای من شبیه بهشت است چون کنار امام رضا هستم. »
فاطمه می گوید: «من سال قبل از امام رضا خواستم تغییر کنم و استارت این تغییراتم از همین اعتکاف بود. اصلا به نظر من زندگی به دو بخش تقسیم می شود، قبل اعتکاف و بعد اعتکاف.»
پسرهای معتکف دنبال معنویت هستند
پسرهای معتکف ظاهرشان را بیشتر اعتکافی کرده اند. چند تایی شان عبا انداخته اند و شال های بزرگ روی سرشان است. حسابی حال و هوای شان به معتکف ها می خورد. چند تایی شان تازه از زیارت برگشته اند.
امیرحسین سالاری شانزده ساله است و دومین باری است که در جمع دانش آموزان اتحادیه انجمن های اسلامی معتکف حرم امام رضا می شود و می خواهد از شر نفس خودش رها شود و می گوید بعد از این سه روز توفیقاتی نصیب معتکف می شود. می گوید اعتکاف جمع بندی ماه رمضان است. امیر حسین که عبای سفیدی روی شانه اش انداخته و حسابی در حال معنوی خودش فرو رفته می گوید: «اعتکاف تاثیر خودش را می گذارد، بچه ها نماز شب می خوانند، حواسشان بیشتر به دوستان شان است و من مطمئنم دنیای نوجوان ها بسیار متفاوت از بقیه است.» امیر حسین می گوید: «کسانی که فرصت گپ و گفت دوستانه را با خدا می خواهند باید اعتکاف را تجربه کنند.»
سید سجاد میرنژاد شانزده سالش است و می گوید: «واقعا دوست داشتم در اعتکاف شرکت کنم به دو دلیل. یکی اینکه نزدیکی به خدا را در فرصت گوشه نشینی و عبادت تجربه کنم و یکی اینکه در جوار امام رضا(ع) باشم و در حرم مطهر این تجربه را کسب کنم. اولش فکر می کردم باید کلا در حال دعا خواندن باشم ولی با حضور در این فضا متوجه شدم اجازه می دهند خودت را پیدا کنی و فرصتی برایت فراهم می شود که با خدا درد دل کنی. این صمیمیت با خدا را توی هیچ جای دیگری نمی شود به دست آورد.» سید سجاد می گوید: «سعی می کنیم سه روز از دنیا دورشویم و به خدا نزدیک شویم و راه دل مان با خدا باز می شود» می گوید: «به هر کسی که دلش جوان است توصیه می کنم اعتکاف را تجربه کند و این سرمایه را کسب کند و بعد نگه ش دارد و بتواند از این سرمایه در طی سال بهره ببرد.»
محمد جواد ملک زاده چهارده ساله است و بار دومش است در اعتکاف دانش آموزی در حرم شرکت می کند. محمدجواد می خواهد به خدا نزدیک شود و از دنیا و معصیت های دنیای دور شود. می گوید: «یه جور تجربه زندگی واقعی در جامعه است. دوستان معنوی مان را بیشتر می شناسیم و در کنار هم برای یک سال مان برنامه می ریزیم و معرفت جمع می کنیم.»
محمد جواد می گوید: «امسال آمده ام تا دوباره خودم را شارژ کنم و این حس و حال را تا سال بعد نگه دارم. تجربه سحری و افطاری در محضر امام رضا برایم خیلی ارزشمند است و به کسانی که هنوز سفره دل شان را پیش خدا باز نکردند توصیه می کنم حتما در اعتکاف شرکت کنند چون اینجا اتصال برقرار می شود.»
خبرنگار: صدیقه سادات بهشتی
نظر شما