آنچه از این واژه برداشت میشود همه پرسی در قوانین حاکمیت است اما بیان این واژه در پیچ های تاریخی هویتی و اجتماعی بیانگر این است که منظور گوینده صرفاً محدود به همه پرسی در قوانین نیست و کلیت نظام اسلامی و جمهوری اسلامی را هدف گرفته است. حال اینکه آیا بدین منظور رفراندوم در حاکمیت های سیاسی جهان مرسوم است؟ در نسبت با این کلیدواژه باید گفت: ممکن است پرسیده شود چرا اول انقلاب امام(ره) رفراندوم انجام دادند؟ پاسخ این است که آن زمان حکومت اسلامی تشکیل نشده بود و پیش از تشکیل حکومت اسلامی، آن را به رفراندوم گذاشت. اما وقتی که حکومت اسلامی تشکیل شد دیگر برای براندازی آن رفراندوم برگزار نمیشود. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز که پس از سالها مردم برای قبول خلافت به ایشان مراجعه کردند، در ابتدا نپذیرفتند؛ تا اینکه عموم مردم با اصرار، ایشان را به عنوان خلیفه انتخاب کردند. اما بعد که پذیرفتند و حکومت خود را آغاز کردند برای حفظ حکومت اسلامی مقاومت کردند.
از منظر سکولارها نیز، شخص میگوید به اسلام کاری ندارم، سؤال این است که چرا خود را به رفراندوم نمیگذارید؟ پاسخ این است این سؤالات را فقط برای مردم ایران درست میکنند وگرنه شما از هیچیک از مردم غرب و آمریکا نشنیدید که چرا خودشان را به رفراندوم نمیگذارند!
نخست اینکه نزدیک ۲۵۰ سال از زمان حکومت آمریکا میگذرد، چرا آمریکا، انگلیس، ایتالیا، آلمان، کره، ژاپن و... یکبار خودشان را به رفراندوم نمیگذارند؟
دوم، اصلاً امکان برگزاری رفراندوم وجود ندارد، چون سیستم انتقال قدرت همراه با قوانینش توسط چه کسی اجرا شود؟ اصلاً انتخابات زیر نظر چه کسی قرار بگیرد؟
سوم، کسانی که این درخواست را دارند چند سال یکبار میخواهند رفراندوم برگزار شود؟ مثلاً شخصی میگوید دو سال یکبار، نظر دیگری این است که هشت سال یکبار، ۱۰سال یکبار یا ۵۰ سال یکبار. پرسش این است کدام حکومتی برنامه خودش را دو ساله، پنج ساله یا ۴۰ ساله میبندد؟ حکومتها برنامه خود را ۲۰۰ ساله، ۵۰۰ ساله میبندند؛ بهعنوان مثال فرض کنید شما مدرسهای ساختهاید و مدیر آن عوض میشود. بعد مدیر جدید بگوید این ساختمان خوب نیست آن را خراب کنید؛ من نقشه دیگری دارم و شروع به ساختن کند تا به اواسط کار میرسد نفر بعدی میآید و میگوید من نقشه دیگری دارم! نتیجه این میشود که آن ساختمان هیچوقت ساخته نمیشود. چون در یک کشور باید ثبات اتفاق بیفتد، آن کشور هیچوقت اجازه نمیدهد رفراندوم برگزار شود و مردم کشور را به رأی بگذارند و حکومت عوض شود.
چهارم، فرض کنید جمهوری اسلامی نباشد؛ حالا چه کسی بیاید؟ وقتی خبرنگار از یکی از افرادی که صریحترین دشمنی با جمهوری اسلامی را دارد، یعنی روحالله زم، سؤال کرد آیا شما تا به حال ناامید شدهاید؟ گفت بله، جایی ناامید شدم که با خود گفتم حالا جمهوری اسلامی نه، چه کسی بیاید؟ یعنی رضا پهلوی اینجا بیاید و حکومت کند؟! فرضاً جمهوری اسلامی هم رفت، خود رضا پهلوی آمد، چه کسی نخستوزیر شود؟ اصلاً فرض کنید مردم ولایتفقیه را نمیخواهند، مردم باید به یکی از همین افراد رأی بدهند، پس فرقی نکرد.
یکی از شبهات این روزها، مقایسه دموکراسی در ایران و آمریکاست. بررسی تاریخ آمریکا به وضوح چنین خیالی را باطل میکند:
آمریکا بیش از ۲۳۰ سال پیش، نوع حکومت و قانون اساسیاش را مشخص کرد؛ بدون اینکه مردم دخالت مستقیم یا غیرمستقیم در آن داشته باشند. این کار نیز فقط در ۱۱ ایالت آمریکا آن هم توسط افرادی که هیچیک نماینده مردم آمریکا نبودند صورت گرفت. مردم فعلی آمریکا نیز نه تنها خودشان، بلکه پدر و پدربزرگهای آنها نیز در زمان تصویب قانون اساسی آمریکا نبودند. حتی رئیسجمهور آمریکا که اکنون انتخاب میشود هم با رأی مستقیم مردم نیست. جالب است که از زمان استقلال آمریکا، از پادشاهی بریتانیا تا کنون، بیشتر رؤسای جمهور آمریکا از خاندان سلطنتی بریتانیا یا فرانسه بودهاند. یعنی این هم از وضعیت استقلال آنهاست. شما نمیشنوید در آمریکا کسی قانون اساسی و نظام آمریکا را زیر سؤال برد و از سوی دیگر با معارضان ساختار آمریکا نیز به بدترین شکل ممکن برخورد میشود.
۳۱ فروردین ۱۴۰۲ - ۰۳:۵۶
کد خبر: ۸۶۵۶۳۹
این روزها حرف از رفراندوم است. موضوعی که در این سالها با کلیدواژه های همه پرسی در ادبیات سیاسی مترادف شده است.
زمان مطالعه: ۳ دقیقه
نظر شما