تحولات لبنان و فلسطین

در تحلیل سریال‌های کمدی اخیر شبکه خانگی باید یک پیش‌شرط را رعایت کرد و آن هم اینکه این کمدی‌ها نه حاصل یک جریان نوپدید بلکه کاملاً متأثر از جریان کمدی‌سازی سالیان طولانی در تلویزیون و سینما هستند.

اگر بخواهیم کمدی‌های موفق اخیر تلویزیون را به صورت مصداقی نام ببریم بی بروبرگرد یاد سریال «نون‌خ» و «زیرخاکی» می‌افتیم و درباره شکست‌خورده‌ها هم که تا دلتان بخواهد، محصول داریم‌! عین این رویه در شبکه خانگی هم هست و در قبال انبوه سریال کمدی ضعیف و زیر حد متوسط ماه‌های اخیر، تک و توک سریال‌هایی مثل «راز بقا»، «کلیله و دمنه» و «مهمونی» هم بوده که جلب نظر کرده و در این بین فقط یکی رئال بوده و دو عنوان دیگر در مایه‌های عروسکی ساخته شده‌اند.

نگاه سهل‌گیرانه تله‌فیلمی

به تازگی سه سریال مختلف کمدی به شبکه خانگی ارائه شده و هر کدام از یک پلتفرم. سریال‌هایی که هر سه رئال هستند و در دو مورد با ساختارهای کم و بیش مشابهی برای روایت مواجهیم. از سریال سوم شروع می‌کنیم که «دادزن» نام دارد؛ عنوانی کنجکاو برانگیز برای یک سریال که هم یک عنوان شغلی را تداعی می‌کند و هم تفاسیر معنایی نمادین خود را دارد. «دادزن» را عباس خواجه‌وند به تهیه‌کنندگی محمد شهبازی ساخته است. خواجه‌وند سابقه ساخت فیلم‌های ویدئویی مختلفی را برای شبکه خانگی داشته و در «دادزن» نیز همان نگاه سهل‌گیرانه

تله فیلم‌سازی را می‌بینیم. حداقل ظرافت بصری را در دکوپاژ شاهدیم و حداقل وسواس در قاب‌بندی را می‌بینیم. بازی‌ها نیز با نوعی خرق عادت در گریم یا موقعیت کاراکترها به چشم می‌آیند ولی مسئله اصلی کسری بالای بار داستانی برای یک سریال است که سبب می‌شود در بخش عمده سکانس‌ها، مخاطب از سریال جلو برود و نماهای بعدی را حدس بزند. به نظر می‌رسد در تولید دادزن، هدف با نتیجه هماهنگ بوده چون احتمالاً با نیت ویدئویی‌سازی دوران رونق دی‌وی‌دی، سریال کمدی ساخته‌اند و سریال هم در سطح همان محصولات دوران از دست رفته رونق ویدئورسانه‌هایی است که نام برخی فعالان آن در تیتراژ سریال دیده می‌شود.

درباره سه سریال کمدی که این روزها از شبکه نمایش خانگی پخش می‌شوند/ لطفاً بخندید!

ایده‌ای جذاب و پرداختی ناموفق

سریال دوم، «نیوکمپ» را منوچهر هادی به تهیه‌کنندگی زینب تقوایی ساخته است که هر دو نفر سابقه ساخت کمدی را دارند. منوچهر هادی هم برای تلویزیون کمدی‌هایی مثل «خوب، بد، جلف» را ساخته و هم در سینما کمدی‌هایی مثل «سالوادور» و «رحمان ۱۴۰۰» را داشته و در شبکه خانگی هم «نیسان آبی» را ارائه کرده است. زینب تقوایی هم به عنوان تهیه‌کننده، سریال‌های «دودکش» و «باخانمان» را در گونه کمدی داشته است. بنابراین ترکیب تولید، قابل اعتناست ولی نتیجه چگونه است؟

نیوکمپ سریالی است با ایده جذاب در طرح شکایت یک خانواده ایرانی از فوتبالیست مطرح خارجی ولی جذابیت سریال تا جایی است که ایده، لو نرفته و پس از فاش شدن ایده به جای طرح ایده‌های تازه برای ادامه داستان، مخاطب شاهد نوعی سیطره حرافی- دورهمی بر سریال می‌شود. بخش عمده کاراکترهای «نیوکمپ» در لوکیشن‌های داخلی دور هم جمع می‌شوند و سعی می‌کنند با کل‌کل، کری‌خوانی یا خاطره‌گویی، موقعیت طنز خلق کنند و هر از گاه داد و فریادی و...!

ایده نیوکمپ اگر در دستور کار یک طراح درجه اول بود از دل تناقض طبقاتی ذات داستان، دست‌کم یک کمدی قابل تحمل درمی‌آورد ولی نیوکمپ به جز تلاش‌های منوچهر هادی در نمایش قدرت کارگردانی- به خصوص در آن نماهای فیلم در فیلم- چیز تازه‌ای را عاید نمی‌کند. زیربنای داستان وقوع در یک بیغوله حاشیه‌ای است! چون «نیسان آبی» کمی موفق بود حالا کارگردان «نیوکمپ» را در حاشیه ساخته آن هم با تأکید بر زشتی و نخراشیدگی محیط و آدم‌های

حاشیه‌ای!

درباره سه سریال کمدی که این روزها از شبکه نمایش خانگی پخش می‌شوند/ لطفاً بخندید!

ترکیبی از «شادروان» و «لونه زنبور»

از دو کمدی متوسط و زیر حد متوسط گذر کردیم تا برسیم به سریال «سیاه‌چاله» که در بین این سه کمدی، تکلیفش روشن‌تر است. «سیاه‌چاله» سوژه دوپهلوی سرقت از شاه‌لوله نفت پالایشگاه را محور داستان قرار داده که یک سمت آن خانواده‌ای است که به خاطر سرقت گرفتار می‌شود و سمت دیگر آسیب‌های تکیه بر نفت‌فروشی و اثرات مهلکش بر اقتصاد! «سیاه‌چاله» را حسین نمازی به تهیه‌کنندگی سعید خانی ساخته است. نمازی پیشتر «شادروان» را برای سینما در گونه کمدی ساخته بود و سعید خانی نیز تهیه‌کننده کمدی پرفروش «لونه زنبور» بوده و در عین حال کمدی‌های رکوردشکنی نظیر «دینامیت» و «انفرادی» را پخش کرده است.

«سیاه‌چاله» از منظر ساختار می‌تواند ترکیبی باشد از «شادروان» و «لونه زنبور». مخاطب هم آن اجتماع آدم‌های متضاد به بهانه یک اشتراک غیرمنتظره مثل شادروان را می‌بیند و هم موش و گربه بازی‌ها برای رهایی از بحران نظیر لونه زنبور را شاهد است.«سیاه‌چاله» تأثیرپذیری خود را از دو عنصر می‌گیرد؛ سوژه دوپهلو و غنا در همگونی داستان و تصویر که به نظر می‌رسد ناشی از تجربیات تولیدی مختلف سعید خانی باشد. اینجا هم مثل «نیوکمپ» بخشی از داستان در یک بافت مستعمل است ولی نورپردازی‌های درست، میزانسن بندی‌های تمیز و ریتم مناسب برای القای درونیات هر کدام از تیپ‌های داستانی موجب شده سریال کم و بیش بتواند در هر اپیزود جلب نظر کند.

تجربه‌ تیم تولید سبب شده به جای کژی مطلق، زیبایی‌های حاشیه را هم ببینیم و این برای مخاطب محصور با انبوه اگزوتیک‌بازی‌های محفلی، جذاب‌تر است. سیاه‌چاله چند بازی خوب هم دارد و از همه بهتر رضا بهبودی در نقش مأمور امنیتی و سعید نعمتی در نقش دستیارش است. حسن پورشیرازی نیز هر چه تجربه بازی داشته در این مجموعه به میدان آورده و به خوبی نقش یک ساده‌لوح گرفتار دسایس قوم و خویش را ارائه کرده است... .

و اما حرف آخر اینکه «سیاه‌چاله»، «نیوکمپ» و «دادزن» تلاش‌هایی هستند برای دمیدن رونق به شبکه خانگی. سازندگان هر سه سریال زحمت کشیده و به اندازه خود تلاش کرده‌اند و از حالا به بعد باید باز هم تلاش کنند البته با کاستن از اشتباه‌ها و افزودن بر نقاط قوت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.