به گزارش قدس خراسان، اسماعیل کریمی؛ جانباز ۴۰ درصد دفاع مقدس، در عملیات کربلای ۵ در سال ۱۳۶۵، در کانال ماهی از ناحیه کمر مجروح شد.
وی میگوید هفت سال در بیمارستان قائم(عج) تحت درمان و بستری بوده و به تدریج هفت عمل جراحی داشته است.
هنوز هم ترکشی در نزدیکی نخاع او جا خوش کرده و روند درمانش ادامه دارد.
جانباز ۴۰ درصد دفاع مقدس میگوید: با افزایش سن، دردهایش بیشتر شده و خیلی از شبها نمیتواند آرام بخوابد.
کریمی متولد سال ۴۴ است و پنج فرزند دارد. سه فرزند کوچکتر وی ناشنوا هستند و این مسئله شرایط زندگی را برای این جانباز وطن سختتر میکند.
هزینه سمعک بچهها برایم سنگین است
جانباز ۴۰ درصد دفاع مقدس میگوید: دو دختر کوچک و پسرم ناصر ناشنوا هستند. ناصر نزدیک ۲۲ سال دارد و دخترها هم کلاس دهم و پنجم هستند. هر ماه باید باتری سمعک بچهها تعویض شود و هزینههای آن برای من سنگین است و حقوقی که از بنیاد شهید دریافت میکنم، کفاف خرج و مخارج را نمیدهد.
وی ادامه میدهد: من جانباز اعصاب و روان هستم و نمیتوانم زیاد در مشهد بمانم. مجبورم هرچند وقت یک بار به روستا بروم تا رنجشی برای خانواده نداشته باشم. تاکنون هنوز هم به جز یک وام ۱۲میلیونی که حدود سال ۸۰ گرفتم، کمک دیگری برای بزرگ کردن بچهها و مخارج زندگی دریافت نکردم. دختران من محصل هستند و هزینه تحصیل آنها نیز بالاست. ناصر هم درسش تمام شده و قصد ازدواج و تشکیل زندگی دارد؛ اما با این مشکلات شرایط خیلی برای ما سخت است. هنوز هم نتوانستهایم وام ازدواج برای بچهها بگیریم و در بحث ضامن خیلی اذیت شدیم.
کریمی میگوید هزینه باتری سمعک بچهها را خودش پرداخت میکند و ادامه میدهد: ما آدمهای دوران جنگ هستیم و به آن زمان تعلق داریم. گاهی وقتها که برای پیگیری کارها میرفتم، کسانی را پشت میزها میدیدم که هیچ شناختی از جایگاه شهادت و جانبازی ندارند و ارزشی برای ما قائل نیستند. درکی از شرایط ما ندارند و نمیدانند جنگ چیست. وقتی این شرایط را میبینم، ناراحت میشوم و به خاطر مشکلات اعصاب و روان نمیتوانم خیلی پیگیر باشم.
برای تأمین هزینههای باشگاه پسرم خیلی سختی کشیدیم
وی با اشاره به قهرمانی پسرش ناصر در مسابقات آسیایی کشتی ناشنوایان میگوید: ناصر چندین مدال نقره و برنز از مسابقات آسیایی دارد و قهرمان این کشور است؛ اما هنوز شغل مناسبی پیدا نکرده است. حدود دو سال است به طور موقت در یک شهرک صنعتی نزدیک چناران کار میکند. خدا را شکر هوش بسیار خوبی دارد و از خیلیها بهتر کارش را انجام میدهد. مدالهایش را به رئیس شرکت نشان دادم و گفتم ۱۵ سال کشتیگیر بوده؛ اما شغلی ندارد. آن هم در حالی که تیم کانادا با تمام امکانات و موقعیت مناسب از او دعوت کرده بود. این درد دارد که در مملکت خودمان قدر این قهرمانها را ندانند.
کریمی ادامه میدهد: تمام هزینههای باشگاه و کلاس ناصر را خودمان به سختی در این ۱۵ سال پرداخت کردیم. همسرم مجبور شد کار کند یا بخشی از خانه را اجاره دادیم تا بتوانیم از پس هزینهها بربیاییم. هنوز هم هیچ هدیه و پاداشی برای مدالهایش دریافت نکرده است.
شبها باتری سمعک را جدا میکنیم تا هزینهها کم شود!
این جانباز دفاع مقدس در مورد هزینه تحصیل دخترهایش میگوید: دخترها چون ناشنوا هستند، باید به مدارس خاص بروند در حالی که باید در مدارس شاهد و با امکانات خوب درس بخوانند تا اگر ما به جایی نرسیدیم، آنها بتوانند برای خودشان کسی بشوند. هزینه مدرسه بچهها هم برای من سنگین است و به سختی از پس آن برمیآیم. دخترم که کلاس دهم است، در رشته حسابداری درس میخواند و برای تحصیل به لپتاپ نیاز داشت؛ اما نتوانستیم آن را تهیه کنیم. تمام نمرههایش بالاست؛ اما چون لپتاپ ندارد، به بعضی درسهایش لطمه میخورد.
کریمی میگوید شبها مجبور است باتری سمعک بچهها را دربیاورد تا زود تمام نشوند و در هزینهها صرفهجویی کنند. او میگوید ماهانه بیش از یک میلیون تومان هزینه تعویض باتری سمعک است که در کنار هزینههای زندگی و درمان خودش، سنگین تمام میشود. با این وجود ادامه میدهد: «من عمرم را کردهام و معلوم نیست چقدر زنده بمانم؛ اما برای دخترها که سنشان کم است، خیلی نگرانم. داروهای ما در حال حاضر فقط با هزینه آزاد عرضه میشوند. باید نسخه دکتر را به بنیاد شهید ببریم تا هزینه آن را به ما برگردانند؛ اما روال آن طولانی است و من به خاطر مشکلات اعصاب و روان نمیتوانم زیاد به بنیاد بروم و معطل شوم. فقط یک قلم داروی من ۶۰۰هزار تومان قیمت دارد».
تنها درخواست من از مسئولان پیدا کردن یک شغل برای پسرم است
وی در حین درددلهایش میگوید: «من فقط از مسئولان درخواست دارم پسرم یک شغل مناسب و دائمی داشته باشد که از عهده مخارج زندگیاش بربیاید. شغل فعلی او سخت است؛ اما چون ورزشکار است مقاومت خوبی دارد. او و همسرش هر دو ناشنوا هستند و باید بتوانند از پس زندگی بربیایند. من فقط نگران این سه فرزندم هستم که به خاطر مسائل جانبازی من و درمانهایی که آن دوران گذراندم، ناشنوا به دنیا آمدند.
این شرایط و مشکلات در شأن و جایگاه جانباز فداکار وطن نیست؛ جانبازی که از سلامتی خود و خانوادهاش گذشت تا این مرز و بوم با قوت باقی بماند؛ جانبازی که اگر هر جای دیگر در این کره خاکی بود، مثل یک قهرمان با او رفتار میشد؛ اما حالا باید برای هزینههای درمان خودش هم دوندگی کند.
خبرنگار: محدثه مودی
نظر شما