کتاب «تو خداداد عزیزی هستی؛ پا به توپ از رضاییه تا ملبورن» نوشته جواد رستم زاده روزنامه نگار ورزشی به تازگی به چاپ سوم رسیده است.
ک به بهانه چاپ سوم این کتاب و سالروز تولد خداد عزیزی گفتگویی درباره این کتاب با راوی آن انجام دادهایم که مشروح این گفتگو را میخوانید.
* چه شد پیشنهاد نوشتن زندگینامهتان را پذیرفتید؟
من از اول خیلی راغب به این کار نبودم و پیشنهادهای زیادی هم برای نوشتن کتاب و ساخت فیلم و مستند داشتم اما تن ندادم تا اینکه جواد رستمزاده پیشنهاد نوشتن کتاب را مطرح کرد؛ رستمزاده را سالیان سال میشناسم. جز معدود خبرنگارهایی بود که در بدترین و بهترین شرایط همیشه با او گفتگو میکردم. وقتی او پیشنهاد کتاب را مطرح کرد به ندای درونی و قلبی ام اعتماد کردم و جواب مثبت دادم.
* پس بیشتر به دلیل حس اعتماد به نویسنده بود که این پیشنهاد را پذیرفتید؟
بله! چون من راحت نمیتوانم اعتماد کنم و درباره صداقت کاری و رفتاری آدمهای اطرافم سخت باور هستم اما جواد رستمزاده را میشناختم همین شناخت، باعث شد زیاد درباره نتیجه کار فکر نکنم و بدون سبک، سنگین کردن به قلبم رجوع کردم و بنا بر اعتمادی که داشتم به او جواب مثبت دادم. من همه تصمیمهای زندگی ام همینطور بوده به ندای قلبم گوش دادم اگر دلم به کاری راضی بوده، انجام دادم و اگر برای انجام کاری با من نبوده آن کار را انجام ندادم.
* نظرتان درباره نتیجه کار و آنچه منتشر شده، چیست؟
این کتاب در حقیقت، نتیجه زحمات نویسندهاش است. جواد (رستمزاده) آنچه سالیان سال در حوزه رسانه و ورزش کسب کرده با شناختی که از من به عنوان دوست و ورزشکار ملی، داشته در این کتاب گردآورده است بنابراین کتاب اگر افتخاری کسب کند برای اوست. من فقط گاهی عکس برایش میفرستادم و اگر سوالی داشت و اطلاعاتش در مورد موضوعی کامل نبود، جزئیات بیشتری در اختیارش میگذاشتم چون همان اندازه که من از او شناخت دارم، او بیشتر من را میشناسد.
* کدام بخشهای کتاب بیشتر به دل شما نشست؟
ابتدای کتاب با سرفصل «تولد یک ستاره» که به دوران کودکی من و زندگی در روستا پرداخته را بسیار دوست داشتم. این قسمت به شرح دوران کودکی من، پدر و مادرم و خانواده پرداخته است که خواندنش برای من لطف خاصی داشت. عکسهای کتاب واقعاً جذاب بود مخصوصاً عکس پدرم در ۷۰ سالگی که در مقایسه با این سالها، بسیار قبراق و سرحال است یا عکسهای زمانی که من در راهآهن بازی میکردم یا در آلمان. احتمالاً رستمزاده برای اینکه به عکسها دسترسی پیدا کند زحمات زیادی کشیده که البته جذابیت کتاب را هم چند برابر کرده است. این کتاب برآمده از واقعیتهای زندگی من و انعکاس زندگی ورزشی من است. اگر کسی درباره فراز و فرودهای زندگی من، علت تصمیمها و انتخابهای من سوالی داشت با خواندن این کتاب به پاسخها میرسد. خیلیها از من میپرسند چرا من دیر به تیم ملی دعوت شدم یا چرا زود تیم ملی را ترک کردم؟ جواب همه این سوالها در کتاب آمده است.
* بیپروایی که شما در مسیر ورزشیتان داشتهاید در این کتاب هم دیده میشود.
بله و باز هم تاکید میکنم همه آنچه نوشته شده واقعیتهای زندگی من است.
بیپروایی های زندگی ورزشی من هم تاآنجا که فضای مکتوب به نویسنده اجازه داده، منعکس شده! خب وقایعی را نمیشد شرح و بسط بیشتری داد و آن هم احتمالاً به خاطر مجوزهایی است که کتاب باید میگرفته تا منتشر شود که البته زیاد هم نبود! مثلاً اتفاقاتی که برای سربازی من افتاد خیلی بیشتر از آن چیزی بود که در کتاب منعکس شده است. من آن زمان، دو روز زندانی بودم چون دوست نداشتم در یک تیم نظامی بازی کنم و دوست داشتم در ابومسلم و تیم شهرم باشم حتما آن ارگان نظامی مخالف بوده چنین چیزی در کتاب مطرح شود!
* قبل از انتشار کتاب، پوسترهای شما به عنوان یک فوتبالیست در خانهها بود و بازیهای شما هم پخش میشده و حالا چهره خداداد عزیزی بر جلد یک کتاب است که نشسته در قفسههای کتاب.
ورود به این مسیر تجربه تازهای برای من بود. وقتی داستان زندگیام را از نگاه دیگری خواندم، لذت بردم تجربههایی که من از سر گذرانده بودم حالا همه یکجا جمع شده بود. من کتاب را دوست داشتم و امیدوارم مردم هم دوست داشته باشند.
* چه بازخوردی از سوی مردم و یا مدیران فوتبالی دریافت کردید. عنوانهای زیادی در کتاب آمده اعم از اسم و پُست که حالا با خواندن این کتاب چهره آنها برای مردم کمی شفاف شده است!
کتاب تازه چاپ شده و هنوز نمیشود قاطعانه درباره بازخورد مردم و مخاطب صحبت کرد. اما این کتاب اگر آن قدر چاپ شود که یک نسخه از آن در هر خانهای باشد، باز هم فرقی به حال فوتبال ما نمیکند چون دنیای مدیریت در فوتبال ما و کلاً دنیای فوتبال، دنیایی مافیایی است و افراد با رانت و رابطه روی کرسیهای ورزشی مینشینند نه بر اساس شایستگی! به کسی جوابگو هم نیستند. ما هم بواسطه حضور در دنیای ورزش از پشت پرده خیلی مسائل باخبریم و شفافسازی میکنیم، حتماً از این انتقادها و شفاف سازیها دلخور میشوند و گله هم میکنند و برای حذف منتقد، تلاش میکنند. اما در نهایت اتفاقی که بخواهد برای فوتبال راهگشا باشد، نمیافتد چون مدیران به هیچ مقام و نهادی جوابگو نیستند و مافیای فوتبال قویتر از هر چیزی است که بخواهد مقابل آن بایستد!
* حتماً مطلع هستید که مسائل اقتصادی بر صنعت نشر ما سایه انداخته و گرانی کاغذ و کتاب باعث شده مردم بیشتر از پیش از کتاب و مطالعه فاصله بگیرند. حالا که وارد این حوزه شدهاید، بگویید حضور سلبریتیها مخصوصاً چهرههای ورزشی، چقدر میتواند به صنعت نشر ما و ترویج کتابخوانی کمک کند؟
باید از ظرفیت فضای مجازی برای این مساله استفاده کرد. فضای مجازی فضای شلوغ و پرمخاطبی است البته من زیاد در فضای مجازی نیستم چون فکر میکنم این فضا آلوده است اما در این فضا، سلبریتی ها حضور دارند و بواسطه همین حضور بیشتر از همه در معرض فحش یا تعریف و تمجید هم قرار میگیرند. باید چهرههای ورزشی و هنری اجازه دهند زندگی آنها نوشته شود چون خواندن زندگی نامه این افراد برای مردم همیشه جذاب بوده است. مردم دوست دارند با نوع زندگی این افراد و مسیری که طی کردند آشنا شوند. وقتی کتابی بر اساس زندگی افراد شناخته شده، نوشته شود مسلماً آنها برایش تبلیغ میکنند و به این صورت کتاب ترویج میشود. یک راهش حتماً همین است. ما در آکادمی فوتبال این کتاب را به همه هدیه میدهیم تا به نوعی از کتاب حمایت کنیم. بچههایی که عشق فوتبال دارند این کتاب را میخوانند و متوجه میشوند جایی که من الان هستم به آسانی به دست نیامده و با سختی همراه بوده پس با انگیزه و امید بیشتری ادامه میدهند. این اتفاق در حوزه هنر و سینما و موسیقی هم میتواند بیفتد و مؤثر باشد. به هرحال کتاب همیشه مخاطب دارد اما تعداد کسانی که مطالعه میکنند، کم است. اگر قرار است خواننده بیشتر شود سلبریتی ها میتوانند کمک کنند حالا چه در جهت چاپ زندگی نامههایشان همکاری کنند و یا در جهت معرفی و تبلیغ هر کتابی که میدانند خواندنش، خوب و مفید است.
* خود شما در مواجههای که با نوجوانان دارید چقدر راجع به این مساله دغدغه دارید؟
من در آکامی خیلی درباره این موضوع صحب میکنم و همیشه روی دو مساله تاکید دارم اول ارتباط با خانواده و احترام به بزرگتر و بعد هم جدی گرفتن تحصیل و مطالعه. همیشه هم گفتهام فوتبالیستِ با سواد، مسیر رشد بیشتری دارد تا فوتبالیستی که به درس و تحصیل اهمیت نداده و آنقدر درباره این دو موضوع دغدغه دارم که در کتاب هم منعکس شده!
نظر شما