گفته شده در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست. با همین مبنا بود که وقتی قرار شد در آستانه سالروز شهادت امام باقر علیه السلام، در مورد گوشهای از سیره و سبک زندگی امام باقر(ع) بیشتر بیاموزیم، موضوع صحبتمان شد؛ اهمیت زود از کوره در نرفتن، تند مزاج نبودن و زود عصبانی نشدن. در این گزارش حجت الاسلام «محمد هادی هدایت»، با توضیح چند شاهد رفتاری از سبک زندگی امام باقر(ع) در رابطه با این موضوع و نیز دکتر شیرازی، با ارائه چند راهکار عملی برای تبعیت و پیروی از امام باقر در این زمینه، موضوع مورد اشاره را روشنتر میکنند.
حجت الاسلام «محمد هادی هدایت»؛ دکتری کلام امامیه- شاگرد آیت الله اراکی
*استخراج تمام دین فقط از یک کلمه
بارها شنیدهایم که باقر به معنای به عمق رسیدن، باز شدن و شکافتن هست و امام باقر را از آن جهت باقرالعلوم میگویند که در واقع به واسطه استنباط کردن و باز کردن دامنه علوم، علم را توسعه میدادند. اما حجت الاسلام هدایت؛ استاد سطح عالی حوزه، در مورد باقرالعلوم بودن امام، یک مثال قابل توجه میزند و میگوید: «استاد محمد ابو زهره الازهر، استاد دانشگاه الازهر در کتابش در مورد امام باقر میگوید؛ مردم از سراسر دنیا خدمت امام باقر میرسیدند و علوم را از ایشان دریافت میکردند. از امام علی(ع) تا امام حسن عسکری، مجموعه روایاتی که به دست ما رسیده است ۶۰ هزار روایت است، و این در حالی است که امام باقر فقط به یکی از شاگردانش به نام محمدبن مسلم ۴۵هزار روایت و به شاگرد دیگری به نام زراره ۳۰ هزار روایت یاد دادند.
عدهای از فلسطین آمدند نزد امام باقر و در مورد مسائلی از حضرت سوال کردند، بعد در مورد کلمه «صمد» در الله الصمد از امام سوال کردند. حضرت فرمود: ای کاش کسی بود که من علوم را به او میگفتم و همه دین را، توحید، اسلام، ایمان و همه احکام را از همین کلمه «صمد» برایش توضیح میدادم. یعنی من کلمه صمد را میشکافتم، باز میکردم و همه علوم را همین کلمه صمد در الله الصمد برای این افراد بیان میکردم. یعنی امام باقر ما این قدرت را دارد که از یک کلمه قرآنی، یک کلمه توحیدی، همه دین را، همه احکام را، همه زیباییها را استخراج کند. »
امام محمد باقر (ع) در قبرستان بقیع کنار مرقد پدرش امام سجاد (ع) و عموی پدرش حسن بن علی (ع) تدفین شده است
*مسلمان شدن یک نصرانی؛ نتیجه حفظ آرامش در انتقال دین
حجت الاسلام هدایت در ادامه صحبتهایشان با بیان اینکه امام باقر در برابر هر گونه سوال و شبهه و کلامی، آرامشی پر از علم و دانش و یک بیان استدلالی دارند. میگوید: «این خیلی مهم است، چون ما در جامعه گاهی با جریانات و افراد و فضاهایی روبرو میشویم که از شدت بیمنطقی، از شدت ندانستن یا جهالت پرخاشگری میکنند. نقل است که یک نفر نصرانی خدمت امام باقر آمد، عمدا به امام باقر به جای کلمه باقر، گفت بقر. مثل همین افرادی که گاهی در فضای جامعه امروز با آنها روبرو هستیم، انسانهای ناسزاگو و بد زبان و فحاش که به قولی تیکه میاندازند به فرد مقابلشان.
حالا امام باقر وقتی شنیدند که آن فرد به جای باقر به معنای شکافنده علوم از کلمه بقر به معنای گاو استفاده کردند چکار کردند؟ بدون عصبانیت و تندی، آرام و منطقی منطقی گفتند: «لا، بَل اَنَاالباقر.» همین! یعنی نه من باقر هستم. این فرد ناامید شد که از این طریق بتواند حضرت را عصبانی کند. بعد به مادر حضرت ناسزا گفت: «انتَ اِبنُ الطَباخه». یعنی تو فرزند کسی هستی که آشپز هست. حضرت آرام فرمود: «ذاک حِرفَتُها». این شغل مادرم بود، این که جرم نیست، کار مادرم بود. خانه داری و تربیت فرزند و خدمت به همسر محور رفتار مادرم بود. این که جرم نیست.
از این راه هم نا امید شد که بتواند حضرت را نا امید کند. زین پس به حرفهای خیلی زشت و بسیار ناسزا روی آورد. گفت: «انت ابنُ السَّوداءِ الزنجیّهُ البذِیّهُ.» یعنی تو فرزند خانمی هستی که چهره سیاه دارد و از قبیله زنجی هست یعنی آفریقایی هست و بیحیاست. امام باقر فرمودند: «اِن کنتَ صَدَقتَ غَفَراللهُ لَها، وَ اِن کُنتَ… غَفَراللهُ لَک.» یعنی اگر تو راست میگویی و مادر من این خصوصیات را دارد خداوند از گناهان مادر من بگذرد و اگر تو دروغ میگویی خداوند از گناهان تو بگذرد و تو را ببخشد.
خب، حالا ببینید نتیجه این آرامش در بیان و حوصله کردن و تندی نکردن امام با فرد نصرانی چی شد؟ «فَاَسلَمَ نَصرانی» یعنی همون لحظه نصرانی مسلمان شد. عزیزان یک تاملی کنید ببینید به امام معصوم توهین کردند، ناسزا گفتند، به مادر حضرت تهمت زدند، اما دقت کنید امام چگونه برخورد کردند. اما واقعا ما گاهی با تند مزاجی و زود عصبانی شدنمان آبروی دین را میبریم. در ماجرای مورچهها و حضرت سلیمان، وقتی که مورچه به حضرت سلیمان گفت: شما باریک بین نیستید و نمیتوانید ما را درک کنید، عکس العمل حضرت سلیمان چه بود؟ فَتَبَسَّمَ ضاحِکا. یعنی سلیمان تبسم کرد، خندید. یعنی مورچه به پیغمبر خدا به اصطلاح گفت: بیشعورید (لا یشعرون) اما سلیمان تند و عصبانی نشد، چون مومن هست، عاقل هست.»
*بیان دندانشکن امام باقرِ ۵ساله در حضور یزید
حجت الاسلام هدایت ماجرای بیان مستدل و دندانشکن امام باقر در سن پنج سالگی در حضور یزید را این گونه توضیح میدهد: «در کتاب الوصیة مسعودی آمده است که یزید با اطرافیانش در مورد اسرا مشورت میکند، آنان میگویند: همه را بکش! اینجا امام باقر شروع به صحبت میکند و بعد از حمد و ثناء الهی به یزید خطاب میکند: سفارش اطرافیانت بر خلاف سفارش اطرافیان فرعون در کار موسی و هارون است، زیرا آنان در مشورت گفتند به آن دو مهلت بده. ولی اینان کشتن ما را به تو سفارش کردند، و این هم علتی دارد! یزید گفت: علتش چیست؟ حضرت که فقط پنج سال داشت فرمود: آنان حلال زاده بودند و اینان حرام زاده؛ چون پیامبران و فرزندانشان را جز حرامزادگان نمیکشند! یزید در مقابل این استدالل کودک یک لحظه درمانده میشود و جوابی ندارد جز اینکه مدتی در فکر فرو میرود و بعد هم دستور میدهد با بردن آنان از مجلس، مجلس را تمام کنند.»
* سه راهکار برای کنترل عصبانیت و تندمزاجی در برابر افراد و جریانات مخالف و ناخوشایند
روزهای پر شور و پر تکاپوی دانشجویی بود؛ در یک دوره فرهنگی مهم در مشهد مقدس شرکت کرده بودیم. دورهای که رعایت نظم در آن اهمیت ویژهای داشت، آن قدر مهم بود که دیر حاضر شدن در کلاسهایش، انگار بیحرمتی بزرگی به کلاس و استاد به چشم میآمد. آن روز بنا به دلیلی با دوستم دیر به کلاس رسیدیم، خیلی دیر، آن قدر که تصور مبهم برخورد استاد با دیر آمدنمان، وسوسهمان میکرد که کلا قید آن کلاس را بزنیم. اما رفتیم. استاد یک نگاهی به ساعت انداخت و یک نگاهی به ما و با لحنی آرام و محترم گفت: «ما زِیاران، چشمِ یاری داشتیم، بفرمایید.» همین! آن قدر شیرینی این تذکر محترمانه به جانمان نشست که باقی روزهای دوره، جزء اولین کسانی بودیم که در کلاس آن استاد، مشتاقانه حاضر میشدیم.
دکتر «علی شیرازی»؛ دکتری اندیشه سیاسی در اسلام، ایران و غرب از دانشگاه تهران
حالا برای گفتوگو در مورد راهکارهایی برای الگوگیری از امام باقر(ع) در خصوص زود عصبانی نشدن و از کوره در نرفتن در مقابل افراد و جریانات ناخوشایندمان، به سراغ همان استاد رفتهایم و میپرسیم چه کنیم تا ما هم بتوانیم با تبعیت از امام باقر، با کوچکترین مورد ناخوشایندمان به هم نریزیم و اوقات تلخی راه نیندازیم؟ دکتر «علی شیرازی»؛ دکتری اندیشه سیاسی در اسلام، ایران و غرب میگوید: «یکی از راهکارهای کنترل عصبانیت و تندی، خصوصا در برابر افراد بدگو و مخالف، ایجاد آمادگی قبلی در خود انسان هست. ما عموما زود رنجیم، زودرنجی معمولا انسانها را به سمت گمراهی میبرد، خیلی زود اوقاتمان تلخ میشود، خیلی زود به ما برمیخورد وقتی که میبینیم با نظر ما مخالفت میشود و یا آنچه که مورد انتظار ما بود پیش نیامد.
ریشه این زودرنجی در منیّت هست. باید روی این زود رنجیمان کار کنیم. راهش هم این است که «هی برنجیم و هی ادای آنهایی که نرنجیدند را در بیاوریم برای خدا». یعنی تا رنجیدیم زود تقابل نکنیم، چهار تا چهار تا جواب ندهیم، مقابله به مثل نکنیم. البته نه اینکه نگهداریم توی دلمان و بگوییم حالا بالاخره یک جا تلافیاش را در میآورم. این دیگر خیلی بدتر است. مثلا شما اگر بدانید قرار است سفری بروید با هتل چهار ستاره و هواپیما و همه جور امکانات، یک جور انتظار دارید و اگر هم بنا باشد بروید سفر اربعین که میدانید خستگی دارد، تشنگی دارد، گرما دارد، تاول زدن پا دارد، معطلی دارد، آن را هم یک جور دیگری انتظار دارید.
بنابراین ما اگر از اول انتظارمان را در مواجهه با دیگران از هتل چهار ستاره بیاوریم در حد مسافرتی مثل سفر اربعین، و در واقع آمادگی قبلی را در خودمان ایجاد کنیم، آن وقت اگر حرف بیربط و ناخوشایند هم شنیدیم به هم نمیریزیم. به یکی از بزرگان گفتند فلانی میخواهد بیاید به دیدن شما، ایشان گفته بودند بگویید بیاید. گفته بودند آخه طرف از مخالفان شماست و اگر بیاید بدو بیراه میگوید، ایشان گفته بودند: «خب ما هم بد و بیراه میشنویم». بنابراین وقتی انتظار این باشد سعه صدر انسان بالا میرود. البته شرط همهاش هم این است که برای خدا باشد.»
*مشو غافل زِ تنبیه و زِ تمرین/گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را عقب میاندازد!
دکتر شیرازی با تاکید بر تمرین و تنبیه در این زمینه، ادامه میدهد: « در این رابطه دو راه اساسی و کلیدی هم پیشنهاد میشود. «مشو غافل زِ تنبیه و زِ تمرین/ که مفتاحی نباشد بهتر از این». یعنی مرتب تمرین کنیم و مرتب خودمان را تنبیه کنیم. مثلا بگوییم هر بار که در مواجهه با فرزند یا همسر یا افراد جامعه اوقات تلخی راه انداختم، عصبانی شدم و از کوره در رفتم، باید یک روز روزه حتی بیسحری در تابستان بگیرم. چند بار که خودمان، خودمان را جریمه کردیم، کم کم به این راحتیها اوقاتمان تلخ نمیشود، سریع به هم نمیریزیم، زود عصبانی نمیشویم و تندی نمیکنیم. در واقع باید تمرین و تنبیه داشت برای رهایی از این بلای خانمان سوز بشریت و بهترین مستمسک .شیطان یعنی غضب و عصبانیت. تعبیر استاد از عصبانیت به عنوان بلای خانمان سوز بشریت، این جمله از علامه طباطبایی را در ذهن زنده میکند: «گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را عقب میاندازد!»
نظر شما