زندگی و مرگ لاله و لادن بیژنی از همان ۱۰ دی ماه ۱۳۵۱ تا ۱۷ تیر ۱۳۸۲ برای خیلی ها پر از درس بود. دوقلوهای به هم چسبیده ایرانی که پس از عمل جراحی به قصد جداسازی به فاصلهٔ چند ساعت از یکدیگر درگذشتند.
لاله می خواست در تهران بماند و روزنامهنگار شود؛ با اینحال لادن دلش می خواست به روستای لهراسب فیروزآباد؛ محل خودشان جایی که متولد شده بود برگردد و وکالت کند.
آن ها از پدر و مادر اصلی شان که هر دو کشاورز و اهل روستای لهراسب بودند چیزهایی شنیده بودند اینکه آن ها را پس از تولد را رها کرده اند و حتی بعدها بهزیستی نام لاله و لادن را برایشان انتخاب کرده بود.
این در حالی است که مادر اصلی لاله و لادن بعدها گفته بود: «اهل ده ما از همان اول فهمیدند که دو دختر گیرمان آمده که از سر چسبیدهاند به هم. روزنامهها نوشتند آن ها را گذاشتند پشت در، ولی اینطور نبود. ما بردیمشان در تهران تا عملشان کنیم، ولی پدرخواندهشان بردشان به خارج از کشور.»
پدرشان نیز گفته بود: «ما تا سال ۶۶، هیچ خبری از آن ها نداشتیم. تا اینکه در روزنامهها دیدیم؛ کسی گفت در کرج این دخترها را دیده. ما گفتیم اینها بچههای ما هستند. آقای صفائیان اینها را بدون اجازه و اطلاع ما برداشت و برد و دیگر هم به شیراز برنگرداند، چرا باید این کار را میکرد. رئیس دادگاه هم خطاب به صفائیان گفت شما که اینها را برداشتید و بردید، نگفتید پدر و مادر دارند؟ آقای صفائیان نیز با ارائه مدارک اثبات میکند که پدر و مادر اصلی لاله و لادن آن ها را رها کرده بودند و ایشان با اذن امام خمینی این دو را به فرزندی قبول کرده بودند».
لاله و لادن پس از انتقال به بهزیستی منطقه به بیمارستان نمازی شیراز منتقل و سپس به بیمارستان شهدای تجریش تهران سپرده می شوند؛ آنجاست که دکتر علیرضا صفاییان این دو کودک را که حالا سه ساله شده اند به فرزندی پمی پذیرد؛ برایشان دو شناسنامه می گیرد و با خودش به خانه در حومه کرج می برد.
لاله و لادن ۱۵ ساله اند که از وجود خانواده اصلیشان در شیراز و هویت واقعی خود مطلع می شوند. بهزیستی آن ها را از خانواده صفاییان جدا می کند و سازمان ثبت احوال شناسنامههای دیگری با اسامی لاله و لادن بیژنی برای دوقلوها صادر می کند.
با اصرار والدین اصلی دوقلوها، مجتمع قضایی تهران از لاله و لادن خواست که در حضور پدر و مادرشان و خانواده صفاییان، یکی از آن ها را انتخاب کنند که دختران نپذیرفتند و از آن پس در خانهای مستقل به زندگی ادامه دادند.
جدا می شویم به هر قیمت
لاله و لادن که ابتدا در کنکور دانشگاهها در دو شهر مجزای یزد و کرج برای ادامه تحصیل پذیرفته شده بودند، با مراجعه پدرخواندهشان به رئیسجمهور وقت، توانستند مجوز تحصیل در یک شهر و یک رشته را پیدا کنند. آن ها تحصیلات خود را در رشته حقوق در دانشگاه تهران آغاز کردند.
مشکل اصلی لاله و لادن تازه زمانی شروع شد که با در دست داشتن مدرک لیسانس حقوق، به دنبال کار رفتند؛ اما هرچه بیشتر تلاش میکردند، کمتر نتیجه میگرفتند. آن دو دختران سختکوشی بودند که علاوه برداشتن مدرک تحصیلی، به زبان انگلیسی و کار با کامپیوتر مسلط بودند، اما موفق نمیشدند.
آخرین بار، زمانی که یکی از بخشهای دولتی پس از سه ماه کار آزمایشی به آن ها جواب رد داد، لاله و لادن با چشم گریان به خانه آمدند و تصمیم گرفتند به هر قیمت از هم جدا شوند. لادن تأکید میکرد: «به هر قیمت.»
تصویری از خبر روزنامه اطلاعات/ شنبه ۳۰ دی ۱۳۵۱
دیدار با امام
لاله و لادن در زمان حیاتشان با بسیاری از شخصیتهای مذهبی و سیاسی دیدار کردند. آن ها تبدیل به شخصیتهایی ملی شده بودند و هرجا گرهی در کارشان پیش میآمد اطرافیان دست به دامان مسئولان میشدند. در فضای اینترنت عکسی امام توضیحاتی را ارائه میکند.
او خودش ماجرای این دیدار را اینگونه تشریح میکند: «من ۳۳ سال داشتم و کارم زیاد بود. با این حال، چون در ایران و خارج از کشور امکانات زیادی داشتم، تصمیم گرفتم سرپرستی آن ها را قبول کنم و روند درمانیشان را با پزشکان آلمانی دنبال کنم. بردمشان قم پیش امام خمینی، ایشان بچهها را بغل گرفتند، آ نها شعری خواندند، ایشان خندیدند و گفتند: بروید پیش آقای بهشتی تا کارتان را راه بیندازند. رفتیم دادگاه و دو روزه شناسنامه لاله و لادن را به نام من و همسرم صادر کردند.»
قبولی لاله و لادن در دانشگاه هم ماجرای جالبی دارد. یکی مدیریت یزد و یکی حسابداری کرج قبول شد. در این شرایط یکنفر باید به نفع دیگری قید درس و دانشگاه را میزد. صفاییان دربارهٔ روش حل این مشکل میگوید: «سال ۷۰ بود. از دفتر رئیسجمهور (اکبر هاشمی رفسنجانی) وقت گرفتم و بچهها را بردم. ایشان هم به وزیر علوم دستور داد دوقلوها را با سهمیه ریاستجمهوری سر کلاس حقوق دانشگاه تهران بنشانند. البته لادن خلبانی دوست داشت اما لاله به فکر خبرنگار شدن بود.»
عمل جراحی جداسازی
دکتر مجید سمیعی در سال ۱۹۸۸ گفته بود که این عمل بسیار پرمخاطره است و دربارهٔ انجام آن هشدار داده بود. در سال ۲۰۰۳ نیز بازگفت که عملی که در سال ۱۹۸۸ غیرممکن بوده هنوز هم ممکن نیست.
۱۰ خرداد ۱۳۸۲ اعلام شد که «جراحان در سنگاپور امروز تصمیم نهایی خود را دربارهٔ انجام عمل جراحی جداسازی لاله و لادن، دوقلوهای بههمچسبیده ایرانی، اعلام خواهند کرد.»
هفت سال پیش از این تاریخ، پزشکان آلمانی امکان جداسازی لاله و لادن را بهدلیل نتیجه قطعی مرگ یکی از دو خواهر یا هر دو، رد کرده بودند. اما این بار لاله و لادن که از موفقیت جداسازی دوقلوهای نپالی که مانند آن ها از سر به هم چسبیده بودند به دست کیت گوا جراح سنگاپوری در سال ۲۰۰۱ باخبر شده بودند، تصمیم گرفتند با او تماس بگیرند و خواهان عمل جراحی مشابهی برای خود شوند.
بعد از موافقت پزشکان متخصص این گروه جراحی، لاله و لادن راهی سنگاپور شدند. پس از انجام آزمایشها و معاینات در ۱۷ خرداد ۱۳۸۲ «دکتر کیت گوا، سرپرست گروه جراحی لاله و لادن، تأکید کرد که امکان مرگ یا فلج شدن آن دو وجود دارد و تمامی این موارد برای آن ها توضیح داده شدهاست.»
دوقلوها میگفتند اگر شرایط ما به همین نحو ادامه داشته باشد، دیگر نمیتوانیم آن را تحمل کنیم. به همین دلیل است که لاله و لادن همهٔ مخاطراتی را که پزشکان از پیش اعلام میکنند میپذیرند. این اولین عمل جداسازی دوقلوهای بهمچسبیده بالغ در جهان است.» شاید همین جسارت در رویارویی با واقعیت است که سبب میشود سیل کمکهای مالی از سراسر جهان به حساب آن ها در سنگاپور سرازیر شود.
گروه جراحی خواهران بههمچسبیده ایرانی به سرپرستی دکتر کیت گوا شامل ۳۵ متخصص، ۵ جراح اعصاب، ۱ متخصص جراحی عروق، ۶ متخصص جراحی پلاستیک، ۸ رادیولوژیست و در مجموع ۱۲۵ نفر پزشک بود.
عمل جراحی جداسازی لاله و لادن در بیمارستان رافلز سنگاپور آغاز میشود، ۵۲ ساعت میگذرد، پزشکان بیش از ۸۰ درصد بافتها را از یکدیگر جدا کردهاند که خونریزی شروع میشود. گردش خون در بدن لادن مختل میشود و لادن جان میسپارد. بعد از مرگ لادن، بلافاصله فعالیت پزشکان برای نجات لاله که به حالت اغما فرورفتهاست شروع میشود. یک ساعت و نیم بعد، با وجود تزریق خون و تلاش بسیار پزشکان، لاله هم درمیگذرد.
حضور مردم در مراسم تشییع جنازه آن ها به حدی بود که جاده لهراسب به فیروزآباد و ۳۰ کیلومتر از جاده فیروزآباد به شیراز مملو از اتومبیلهای مردم بود.
نظر شما