وقتی میرسم که منبری محترمی بالای منبر درباره تقابل همیشگی حق و باطل وعظ میکند؛ تقابلی که نهضت عاشورا ماندگارترین جلوه آن است.
صحن قدس آنقدرها شلوغ نیست. از کناره مجلس، خودم را میرسانم جلوتر و گوشهای مینشینم. چشمم به سماورهایی است که در فضای داخلی آبخوری وسط صحن، در حال جوشیدن هستند. خدمه سبزپوش، سینی به دست میچرخند لابهلای مجلس و چای تعارف میکنند. چای مجلس روضه اباعبدالله(ع) لطف دیگری دارد؛ حتی وقتی مجلس روضه در «حسینیه حرم» باشد.
*
«حسینیه حرم» عنوان برنامهای است که این شبها ساعتی پس از نماز مغرب و عشا در صحن قدس برپاست؛ هیئتهای عزاداری اقوام مختلف، از راههای دور و نزدیک میآیند و با همان شیوههای سنتی و نوحههای آشنای خودشان، در صحن و سرای حضرت رضا(ع) روضه اباعبدالله(ع) میخوانند. این شبها در صحن قدس در «حسینیه حرم» آدم تازه میفهمد «اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فی قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً» یعنی چه و چطور حب حسین(ع) همه اقوام و فرهنگها را زیر یک خیمه، تحت یک پرچم جمع میکند.
*
امشب نوبت به هیئتهای عزاداری افغانستانیها رسیده است. شب اول یزدیها آمدند و حسینیه حرم را قرق کردند. شب بعد حسینیه در اختیار هیئتهایی از خراسان شمالی بود و بعد از اینها بود که بوشهریها آمدند و با آن نوحهخوانیها و سینهزنیهای دایرهوارشان، شوری در صحن به پا کردند. بعد از آن هم اهالی خراسانی جنوبی گوشهای از آیینهای عزایشان را در این مجلس عزا، به نمایش گذاشتند و گلستانیهای کفنپوش. حالا امشب در ششمین شب، نوبت به هیئتهای عزاداری افغانستانی رسیده است.
*
«ولیالله یوسفی» نخستین نوحهخوانی است که با آن لهجه ناب دری، نوحه میخواند. «گردیده به پا در همه جا خیمه ماتم؛ مظلوم حسین جان» مستمعان با آن پیراهنهای بلند، با آن لباسهایی که از دل تاریخ آمدهاند، حالا در دو صف روبهروی هم میایستند تا سینه بزنند.
بعد از ولیالله نوبت به استاد «شفیقالله یوسفی» میرسد؛ استاد یوسفی نوحهخوانی است که سوز نوحههایش مرزهای جغرافیایی در دو سوی خراسان را پشت سر گذاشته است. در دستگاهی از دستگاههای آواز ایرانی، شعری از استاد محمدجواد غفورزاده را میخواند با ردیف «حسین را صدا بزن» و واژه حسین را چنان میکشد که همه صحن پر از صدای نوحهخوان میشود و مستمعان هم با فریاد «یا حسین» به نوحهاش جواب میدهند.
اگر که دل شکستهای حسین را صدا بزن
وگر ملول و خستهای حسین را صدا بزن
در این بهار معرفت پرستوی بهاریام
اگر چه پر شکستهای حسین را صدا بزن
سَحر شد و سپیده زد، چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بستهای حسین را صدا بزن
تو سر به زانوی غمی، ز شرمِ کردههای خویش
چرا غمین نشستهای حسین را صدا بزن
*
«جلیل احمد عظیمی» آخرین نوحهخوان است. جمعیت، همراه با نوحه اوسینه میزنند که «یاد تو به هم ریخته اوضاع جهان را». نوحه میچرخد و میچرخد و میافتد در همان مدار آشنا که «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد/ سقای حسین، سید و سالار نیامد» و همه صحن قدس پر میشود از صدای سینهزنی. زائرانی که بیرون مجلس نشستهاند انگار نمیتوانند از همراهی چشم بپوشند. دستی بالا میبرند و سینه میزنند. طولی نمیکشد که همه صحن همراه با نوحهخوان افغانستانی و آن تهلهجه دری همراه میشود.
«حسینیه حرم» در این گرماگرم همدلی، پرشورتر از همیشه شده است. کسی اهمیتی نمیدهد که این نوحهخوان، افغانستانی است یا آن زائرها لرستانی هستند و خوزستانی و ترک و فارس و ترکمن. در «حسینیه حرم» هم مثل همه حسینیهها، قرارهای دیگری برقرار است.
نظر شما