الهوردی 75 ساله و اهل ارومیه است. او 11 سال است که هر تابستان به دریاچه ارومیه میآید. این اولین سفر تنهایی او به کاظمداشی است. الهوردی، زنش را در اولین روزهای فروردین 1399 از دست داد. همسرش یکی از قربانیان کرونا بود.
الهوردی میگوید: «هر سال میآمدیم و زیر سایه کاظمخان، نمکپرورده میشدیم».
این را که میگوید با دستش صخره کاظمداشی را نشان میدهد که هنگام غروب، وقتی که خورشید پایین میآید، سایهاش بلندتر از خودش میشود. در امتداد سایه، خبری از شنا کردن نیست. تعدادی در حال پرسهزنی در آب دریاچه هستند. عدهای در جستوجوی مناطق عمیقتر و عدهای در همان قسمتهای کمعمق روی آب دراز کشیدهاند. خوبی دریاچه آب شور این است که همه را بالا نگه میدارد، بلد و نابلد.
الهوردی میگوید در این سالها که آمده، هر سال آب دریاچه کمتر شده است. میگوید: «مردم اما هنوز میآیند، مثل کاظمخان که مقاومت میکرد، اینها خشک شدن دریاچه را باور ندارند، در مقابل قبول واقعیت مقاومت میکنند».
بعد میخندد و میگوید: «امیدوارم ما هم مثل کاظمخان پیروز بشویم».
پای راستش را که به نظر میآید دچار مشکل حرکتی است، جابهجا میکند، عصا را توی دستش سفتتر میگیرد، نگاهی به آسمان میکند و میگوید: «امیدوارم خدا این دریاچه را به ما برگرداند».
جنگ در صخره کاظمداشی هنوز ادامه دارد
کاظمداشی، تکه سنگی بزرگ و جزیرهوار در شمال غرب دریاچه ارومیه و در نزدیکی روستایی به نام «گورچین قلعه» است که حدود 70 کیلومتر با شهر ارومیه فاصله دارد. پیشینه تاریخی این سنگ، به هزاره اول پیش از میلاد برمیگردد. این قلعه «اورارتو»یی در گذشته به نامهای «قالاداشی» (سنگِ قلعه) و «قیرخلار» (چهل نفر) شناخته میشد و بعدها آن را به یاد «کاظمخان» فرمانده گروه محافظان که خود اهل روستای قوشچی بوده، کاظمداشی نامگذاری کردند.
در تحولات جنگ جهانی اول، زمانی که شمال غرب ایران و قسمتی از آذربایجان غربی زیر حمله وحشیانه روسها و شورشیان مهاجم قرار گرفته بود، کاظمخان قوشچی این سنگ را محلی برای پناه گرفتن اهالی روستاهای اطراف قرار داد تا در مقابل حملات متجاوزها مقاومت کرده و در امان بمانند. در روایتهایی که از کهنسالان روستاهای منطقه آمده کاظمخان؛ فردی جسور، شجاع و باهوش بود که به امور نظامی، دفاعی و سیاسی آگاهی داشت. او در پناهگاه خود به ساختن ادوات جنگی میپرداخت. در آن سالها آب، سراسر این سنگ را احاطه کرده بود و تنها یک راه از خشکی به سنگ وجود داشت، یک خشکی کمعرض. کاظمخان و یارانش در دخمههای سنگی پنهان میشدند و با سلاحهای خود تنها راه ارتباطی به قلعه را نشانه میگرفتند بدین ترتیب، قلعه و اهالی منطقه در مقابل متجاوزان محافظت میشدند.
داستان کاظمداشی و مقاومت جانانهاش در صفحات خاک گرفته تاریخ گم شده است؛ اما صخره کاظمداشی هنوز هست و هنوز دارد مقاومت میکند؛ جنگ مرگ و زندگی در آنجا هنوز ادامه دارد.
جایی برای صخرهنوردی و تماشای آسمان
بیشتر ساحلهای دریاچه ارومیه در سالهای اخیر یا به طور کامل خشک شدهاند و یا عمق آب آنها بسیار پایین است اما ساحل کاظمداشی هنوز آب دارد. آب دریاچه در این منطقه هم کاهش قابل توجهی داشته است. باید چیزی حدود 100 متر در آب به طرف قسمتهای عمیقتر بروید تا عمق آن به زانو برسد. دریا پا پس کشیده و دور کاظمداشی را خشکی و نمک گرفته و دیگر این صخره، صخرهای جزیرهوار نیست. با این حال هنوز زیباییهای خاص خودش را دارد. این منطقه با صخرهای که از دور شبیه یک کلاه نظامی است، مقصد تعداد زیادی از مسافران تابستانی دریاچه ارومیه است. در نزدیکی آن قل دیگرش قرار دارد که مردم محلی به آن صخره «خرسک» میگویند. این دو صخره طبیعی موقعیت بسیار جذابی برای علاقهمندان به ورزش سنگنوردی و صخرهنوردی دارند. اردیبهشت هر سال دشتهای روبهروی آنها پر از شقایقهای وحشی میشوند و میتوانید دسته کاکاییها را ببینید که بر فراز این دو صخره پرواز میکنند.
تاریکی مطلقی که در شبهای کاظمداشی حکمفرماست، آن را به یک مکان جذاب برای تماشای کهکشان و عکاسی نجومی تبدیل کرده است. فصل سفر به دریاچه در استان آذربایجان غربی که دارای اقلیم سرد و کوهستانی است، کوتاهتر از فصل تابستان است. آنها که برای شنا و آبدرمانی میآیند معمولاً از ابتدای تیر تا پایان مرداد به کاظمداشی سفر میکنند. الهوردی هم یکی از آنهاست. نگران کرونا نیست. میگوید همین چند روز پیش واکسن کرونا را دریافت کرده و معتقد است آب شور دریاچه ارومیه، ویروس و باکتری را ضدعفونی میکند. اما از اینکه کاظمداشی مانند تابستانهای گذشته شلوغ نیست، خوشحال است و میگوید: «این طوری فاصله اجتماعی هم رعایت میشود».
آبتنی خانوادگی در استخرهای اختصاصی دریاچه
بین صخره خرسک و کاظمداشی، جایی که عمق آب به سختی تا زانو میرسد، سه مرد و دو پسر جوان درون یک چاله آبی دور هم نشستهاند. چالههای آبی در بستر دریاچه ارومیه به دلیل برداشت نمک ایجاد میشوند. آنها که عمرشان بیشتر بوده و دریاچه را در دهههای گذشته دیدهاند، موجهای خروشان و جریان زندگی در آن را به خاطر میآورند. اما جوانترها تا چشم باز کردند، نظارهگر دریاچهای ساکت و زخمی بودند که نفسهایش به شماره افتاده است. با این حال دریاچه، مانند همیشه سفره میزبانی را برای مسافرانش پهن کرده است. هر کسی به نوعی در نعمتهای این سفره سهیم میشود. از کسانی که با هدف آبدرمانی میآیند تا کسانی که در تجارت نمک فعالیت میکنند. در گذشته برداشت نمک تنها در معادن نمک دریاچه ممکن بود، اما با بالا آمدن سطح نمک در سالهای اخیر، امکان نمکبرداری در بیشتر ساحلهای دریاچه فراهم شده است. اواخر تابستان و اوایل پاییز، فرصت خوبی برای برداشت نمک است. محل نمکبرداری تبدیل به چاله میشود. به مرور آب درون آن جمع میشود و تابستان سال بعد، آنجا یک استخر اختصاصی است. ساحل کاظمداشی هم چند تایی از این استخرهای اختصاصی دارد؛ استخرهایی که البته هر کدام مشتریهای خودشان را دارند؛ گاهی یک پدر و پسر و گاه اعضای یک خانواده، کنار هم تن به آب شور دریاچه میزنند.
آب دریاچه آژیر کشیده است
دریاچه ارومیه از زمانهای قدیم مورد توجه برخی بیماران و پزشکان بوده است. پس از جنگ جهانی دوم و تأسیس بیمارستان صلیب سرخ شوروی در تهران، شعبهای از طرف این بیمارستان برای معالجه برخی بیماریها با لجن دریاچه ارومیه تأسیس شد. در آن سالها، لجن و آب دریاچه را به این شعبه در تهران منتقل میکردند و در درمان بیماریهای پوستی و مفصلی مانند روماتیسم مورد استفاده قرار میگرفت. حالا هم مسافران زیادی با هدف بهبود وضعیت بیماریشان به دریاچه سفر میکنند.
کاهش بارندگی در حوضه آبریز دریاچه ارومیه، موجب کاهش آبهای ورودی به دریاچه میشود و در تابستان که تبخیر شدت میگیرد، غلظت نمک در آب به حد فوق اشباع میرسد. در این زمان جلبکها و باکتریها برای مقاومت در برابر شوری و گرما، رنگدانههای قرمز رنگ تولید میکنند و آب دریاچه قرمز میشود؛ گویی آب دریاچه، بحران کمبود آب را که میبیند، آژیر قرمزش را به صدا درمیآورد.
مجتبی اسماعیلزاد
نظر شما