حتی حالا که تا خود امامزاده جاده کشیدهاند، باز هم گذر از هفت کوه و رسیدن به بقعه کار سادهای نیست؛ چه برسد به قدیمها که زائران، یکشبانهروز در راه بودهاند تا از روستاهای دور و نزدیکشان به زیارت بیایند. آنها از روستاهای این طرف، از روستاهای پلدختر یا از آنطرف، از روستاهای درهشهر خودشان را میرسانند به کنار کرخه به «پاعلم». روستاییها از پاعلم نصف شب به راه میزدند تا سر صبح برسند پای امامزاده. آفتاب که بالا بیاید سخت میشود از سنگ و صخره «کبیرکوه» بالا رفت.
کبیرکوه هنوز هم کبیر کوه است با همان صلابت و با همان صخرههای بلند نفسگیر. فقط جادهها خراش انداختهاند روی سنگ و صخرهاش تا راه را هموار کنند برای زائرانی که میخواهند آسودهتر برسند به امامزاده «شهامد»؛ هرچند هنوز هم قدیمیها ترجیح میدهند سحر نشده به کوه بزنند و آفتابگیر، کنار امامزاده باشند.
امامزاده سیداحمد ملقب به شاهاحمد(شهامد) درست بین سه استان لرستان، ایلام و خوزستان واقع شده است؛ بر نوک قله کبیرکوه. راه رسیدن به امامزاده از 13 کیلومتری غرب جاده خرمآباد به پلدختر شروع میشود. «پاعلم» جایی است برای آماده شدن و قدم گذاشتن به گذری که کورهراه عشق و ارادت است و عشق و ارادت که بیسنگلاخ نمیشود.
*
موضوعی که به امامزاده شاهاحمد جلوهای خاص میدهد قرارگیری آن در نوک قله کبیرکوه و ارتفاع یک هزار و 610 متری است و همین موضوع طبیعتنوردها را هم به کوه و به این امامزاده میکشاند. راه پر پیچ و خم است و اگر آفتاب بالا بیاید، سایهگاهی هم ندارد که بشود در زیر آن، از تیغ آفتاب در امان ماند. برای همین آنهایی به امامزاده میآیند ترجیح میدهند حتی اگر نه مثل قدیمیها نصف شب، دستکم صبح زود به راه بزنند تا آنقدرها زیر آفتاب نمانند و تا آفتاب بالا میآید، گذر عاشقانهشان را به پایان رسانده باشند، رسیده باشند به امامزاده و در یکی از اتاقهای اطراف آن یا در شبستان بزرگش جاگیر شوند.
نسب شاه احمد به امام موسی کاظم(ع) میرسد و مشتاقان و ارادتمندان اهلبیت عصمت و طهارت در ماههای مختلف سال از بسیاری از مناطق غرب کشور، با عشق به این مکان مشرف میشوند.
گفته میشود سالانه بیشتر از 100 هزار زائر، پای در این گذر میگذارند و خودشان را به این بالا میکشانند و به دیدار این حرم قدسی مشرف میشوند.
*
در مسیر، خیلی قبل از آنکه به بالای کبیرکوه برسی، امامزاده رخ نشان میدهد. بنایی چهارگوش با چهار گلدسته و گنبدی طلاییرنگ که در خشکی کبیرکوه حسابی به چشم میآید. بنای امامزاده روی تختگاهی وسیعی است که نوک کوه جا گرفته است.
حالا بخش وسیعی از این تختگاهی را بنای امامزاده پر کرده است که صحن وسیعی دارد و اتاقهایی برای استراحت زائران؛ اتاقهایی که کلیدهایش دست «حاجعلی» است. در مزار شاه احمد، حاجعلی همه کاره است و وقت سر خاراندن ندارد، حتی آنقدر فرصت ندارد که گوشهای بنشینیم و گپ بزنیم، ناچاریم توضیحاتش را لابهلای این طرف و آن طرف دویدنهایش بشنویم؛ توضیحاتی که از خلال آنها شرح زندگی حاج علی را میشود مطلع شد. «صفرعلی خویه» خادم امامزاده «شاهاحمد» است، خادمی که جوانیاش را پای خدمتگزاری به شاهاحمد گذاشته است.
*
حاج علی ماجرای خادم شدن و گذران عمرش را در امامزاده، بی کم و کاست میگوید: او 57 سال دارد، اصالتاً اهل روستای پاعلم شهرستان پلدختر است. زمانی که یکسالش تمام میشود، پدرو مادرش متوجه میشوند کودکشان نمیتواند راه برود. پزشک به آنها میگوید صفرعلی فلج است و هیچ درمانی برای او میسر نخواهد بود. فردوس و محمود پسرشان را به اینجا میآورند تا مرادشان را که همان سلامتی فرزندشان باشد از نواده امام موسی کاظم(ع) بخواهند و حالا صفرعلی، یک عمر است که راه میرود.
صفرعلی که به سن جوانی میرسد، عشق امامزاده میافتد به سرش. او خود را مدیون شاهاحمد میداند و آرزوی خدمتگزاری به او را در سر میپروراند. خادم امامزاده که بر اثر کهولت از دنیا میرود، صفرعلی از اهالی روستا تقاضا میکند خادمی امامزاده را برعهده او بگذارند، آنها هم که از عشق او به شاه احمد مطلعاند، میپذیرند.
از آن زمان صفرعلی خالصانه و بدون هیچ چشمداشتی خدمتگزاری بقعه متبرک امامزاده شاه احمد یا همان شهامد هفت کوه را برعهده دارد.
عاطفه موسیفرد
نظر شما