تحولات منطقه

ادبیات اردوگاهی، بازداشتگاهی و یا ادبیات اسارت یکی از خواندنی‌ترین بخش‌های ادبیات جنگ است. ادبیاتی که در همان سال‌های دفاع مقدس شکل گرفت و با ورود آزادگان به میهن و ثبت خاطرات، جان و قوت بیشتری یافت؛ ادبیاتی که بذر آن در ابتدای جنگ کاشته شد، در دوران دفاع مقدس رشد کرد و پس از جنگ به بلوغ رسید.

درباره مرتضی سرهنگی و تأثیر او بر شکل‌گیری ادبیات اسارت/ فرزند زمانه خویش
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین، یکی از افرادی که تأثیر بسیاری بر مسیر خلق و رشد ادبیات دفاع مقدس به ویژه ادبیات اسارت داشت مرتضی سرهنگی است. به طوری که اگر بخواهیم از ادبیات اسارت که از آن با عنوان ادبیات بازداشتگاهی و اردوگاهی هم یاد می‌شود، صحبت کنیم نام مرتضی سرهنگی بر تارک این ادبیات می‌درخشد؛ نویسنده‌ای که به خوبی درک کرد دفاع مقدس ایران با پایان جنگ تمام نشده و حالا سویه دیگری از جنگ آغاز شده به نام  جنگ روایت‌گری. 

در قامت یک خبرنگار
مرتضی سرهنگی جنگ را با پوست و گوشتش حس کرده بود و همین سبب شد، اجازه ندهد فریادهای جنگ خاموش شود. او که سابقه روزنامه‌نگاری داشت وقتی جنگ شروع شد در قامت یک خبرنگار به جبهه رفت و نخستین زمستان جنگ را در بیابان‌هایِ گِل‌آلود شهر کوچک هویزه سپری کرد. مثل همه روزنامه‌نگاران یک دفترچه کوچک همراه داشت و آنچه را که در جنگ می‌دید می‌نوشت. وقتی از جبهه بازگشت متوجه شد  از آنچه دیده، به راحتی نمی‌تواند بنویسد و  دنبال راهی بود تا حس و حال جبهه را با صدایی رساتر به مردم انتقال دهد. وقتش را صرف خواندن کتاب‌هایی درباره جنگ‌های جهانی کرد تا بداند بزرگان در این میان چه کرده‌اند. در میانه همین مطالعات، فهمید سربازان اشغالگر وقتی وارد شهری می‌شوند مثل شاهانِ بی‌تاج‌ و ‌تختی هستند که همه درها به رویشان باز است، پس قسمتی از خاطرات جنگ را می‌توان از زبان آن‌ها شنید. با همین رویکرد به اردوگاه نگهداری از اسیران عراقی رفت و از صبح تا شب خاطرات تجاوزها و کشتارهای آن‌ها را با ضبط صوت کوچکش ضبط ‌کرد و در دفترش نوشت. در روزنامه ستونی به نام اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی را به آن‌ها اختصاص داد. اسیران عراقی حرف‌های تازه‌ای می‌زدند، حرف‌هایی که تا به ‌حال کسی نشنیده بود. حتی از چگونگی مقاومت‌ها و رشادت سربازان ایرانی سخن می‌گفتند. برخی از اسیران عراقی که تحصیلکرده بودند، کاغذ و قلم می‌خواستند و خاطرات خودشان را می‌نوشتند؛ خاطراتی که البته بعدها شد کتابی به نام «اسرار جنگ تحمیلی».  
از همین جا بذر ادبیات اسارت کاشته شد، بذری که بعدها سرهنگی را مجاب کرد به دنبال ثبت و ضبط خاطرات اسیران جنگ باشد و از هر آزاده‌ای بخواهد خاطراتش را ثبت کند. او می‌دانست از پس این روایت‌گری‌ها، ادبیات اسارت جان می‌یابد و چه بسا صدای ادبیات ایران در عرصه جهانی شود.  معتقد بود با ادبیات هم صدای جنگ ایران بلندتر شنیده می‌شود و هم تصویر شفافی از جنگ به یادگار می‌ماند نه تصویری مغشوش و غرض‌ورزانه!  
 
۵۰ هزار اسیر، ۵۰ هزار کتاب
مرتضی سرهنگی در همان سال پذیرش قطعنامه در تیر ماه۱۳۶۷ با همراهی هدایت‌الله بهبودی، دفتر ادبیات و هنر مقاومت را در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی بنیان‌گذاری کرد. هدف مشخص بود؛ گردآوری و تدوین خاطرات و آثار ادبی دوران دفاع مقدس. 
وقتی مبادله بزرگ اسیران ایرانی و عراقی شروع شد؛ نوشته‌های دفتر ادبیات و هنر مقاومت شکل تازه‌ای به خود گرفتند و زندگی سخت اردوگاهی و خاطرات اسیران ایرانی در ادبیات دفاع مقدس بازتاب پیدا کرد.
او معتقد بود ۵۰ هزار اسیر ایرانی که از اسارت بازگشته‌اند هر کدام دارایی ملی کشور هستند که باید خاطراتشان ثبت شود. هر کدام آن‌ها کتابی هستند که دست ما را در دست دنیایی می‌گذارند که ما نمی‌توانستیم آن را ببینیم. او معتقد بود جنگ برای سربازی که به اسارت درمی‌آید تمام نمی‌شود بلکه عوض می‌شود. تصویر سربازی که دستانش را روی سرش می‌گذارد، از خاک کشورش جدا می‌شود و به دنبال سرنوشت نامعلومی می‌رود، تصویری گویاست که ناگفته های بسیاری در دل خود دارد و حال این ناگفته باید روایت و ثبت شود؛ سربازی ۲۰ساله که به اسارت درمی‌آید و ۳۰ ساله به کشور بازمی‌گردد، گنجینه خاطراتی سیاه و شگفت‌انگیز است که نقل آن پرتره شفافی از جنگ به مردم ارائه می‌دهد و پازل این سال‌ها را کنار هم می‌گذارد برای قضاوت جهان درباره آنچه بر مردمان ایران گذشته است. 

تقدیمی یک اسیر به شکنجه‌گرش  
سرهنگی خاطرات بسیاری از خواندن و شنیدن روایت‌های اسارت دارد که حتماً خودش مواد خامی برای خلق یک اثر خواندنی و ماندگار است. 
از ماجرای تب کردن و بیماری او پس از خواندن پیش‌نویس کتاب «عصرهای کریسکان» و شوکی که پس از خواندن کتاب به او وارد شد تا روزی که تقدیمیه کتاب «پایی که جا ماند» را خواند. 
روایتی که سرهنگی از مواجهه‌اش با این کتاب نقل می‌کند، جالب است. او می‌گوید: «وقتی به اتاق کارم رسیدم دو جزوه قطور روی میز دیدم و با خودم گفتم با این‌ همه کار، این دیگر چیست؟ آن را برداشتم، ورق زدم، وقتی به تقدیمیه کتاب رسیدم؛ دیگر نتوانستم ادامه بدهم. این جزوه‌ها خاطرات یک اسیر ایرانی بود که خاطراتش را به گروهبان عراقی که او را شکنجه می‌کرد تقدیم کرده بود!». 
این کتاب که خاطرات سیدناصر حسینی‌پور، جانباز و آزاده جنگ تحمیلی بود با عنوان «پایی که جا ماند» منتشر شد و مورد اقبال قرار گرفت و به چاپ‌های چندم هم رسید.  

کارنامه‌ای پُر و پیمان
سرهنگی کارنامه پروپیمانی دارد که می‌توان با یک جست‌وجوی ساده این فهرست طویل را دید و به اهمیت و البته عظمت خدمات و تلاش‌های او در عرصه ادبیات دفاع مقدس برای گروه‌های مختلف سنی پی برد. اما با توجه به محور این نوشته درباره تأثیر او بر ادبیات اسارت به معرفی کوتاهی از دو اثرخاص او می‌پردازیم. نخستین اثر کتاب «اسرار جنگ به روایت اسرای عراقی» است؛ کتابی که اهمیتش به این دلیل است که در آن خاطرات اسیران عراقی در طول جنگ با ایران به تصویر کشیده می‌شود. این افراد در زمان اسارت به استودیوی ضبط صوت نویسنده می‌آمدند و خاطرات خود را تعریف می‌کردند و چون در سال‌های دفاع مقدس روایت شده‌اند، تصویری واقعی از آن دوران به خواننده ارائه می‌دهد. 
کتاب بعدی اثری است که سال گذشته منتشر شد با عنوان «تابستان ۱۳۶۹»؛ این کتاب شامل ۴۰ خاطره است که نویسنده در طول سه سال در میان انبوهی از خاطرات اسارت انتخاب کرده و هر فصل، از زبان یکی از اسیران روایت شده است. اهمیت این کتاب از دو جهت است؛ نخست اینکه ناب‌ترین خاطرات اسرا در یک اثر گردآوری شده و به شیوه داستان کوتاه مقابل چشم خواننده قرار گرفته است. اهمیت دوم در این است که یک موضوع مشترک، این خاطرات را مانند نخ تسبیح به هم متصل می‌کند و  آن هم لحظه به ‌اسارت ‌درآمدن هر سرباز و توصیف رعب و وحشت آن لحظه است؛ ترسی که با کلمه به خوبی به خواننده منتقل می‌شود و تصویر واقعی از احساس و زندگی یک اسیر را با کلمات شرح می‌دهد.  

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.