به گزارش قدس آنلاین، ماجرای این سریال درباره بازپرسی به نام «صدرا حسینی» با بازی محسن قصابیان است که در جریان یک قاچاق اقتصادی بزرگ قرار گرفته و به دنبال سرنخهای این پرونده با آدمهای دارای رانت و رابطه و ماجراهای پیچیدهای روبهرو میشود. احمد معظمی پیش از این سابقه ساخت سریالهای پرطرفدار «خانه امن»، «سرجوخه» و «سارق روح» را داشته است. او در این سریالها به اتفاقات روز جامعه در حوزه پروندههای امنیتی و اجتماعی پرداخته و حالا در سریال «بازپرس» چند پرونده قضایی در حوزه فساد اقتصادی را که فیلمنامه آن براساس پروندههای واقعی است، به تصویر میکشد. با نزدیک شدن به قسمتهای پایانی این سریال با «احمد معظمی» کارگردان مجموعه تلویزیونی «بازپرس» گفتوگو کردیم که میخوانید.
سریال بازپرس، برداشتی آزاد از چند پرونده واقعی فساد اقتصادی است، در این فیلمنامه چه نکاتی برایتان تازگی، جذابیت و جنبههای دراماتیک داشت؟
نخستین نکته این بود که تصور عموم جامعه این است نقد کردن یک ارگان (قوه قضائیه در این سریال) تابو است و اینکه درباره مقام بلندپایهای مثل مقام قضایی، کسی جرئت ندارد صحبت کند. نکته جذاب فیلمنامه برایم همین بود که قوه قضائیه به واسطه عملکرد بازپرس خود نقد میشود. سریال از این نظر تازه و جدید است. با اینکه در سریالها و فیلمهای زیادی به پروندههای واقعی پرداخته شده اما نخستین بار است یک پرونده اینچنینی را به صورت قصه مشخص و یکدست در سریالی تلویزیونی میبینیم. ممکن است قصههای دیگری ساخته شده باشند که پروندههای مختلفی را با محوریت یک قاضی بررسی کنند اما «بازپرس» داستانی است که چندین موضوع و گره دارد. در طول داستان چندین گره باز شده و پیگیری میشود، مثلاً در مسیر رسیدن به گره اصلی داستان که صندوق بازنشستگی کاوش است، یک بازپرس قوه قضائیه ناخواسته آلوده به فساد میشود. نکته مهم این است قصه سریال، واقعی است و برآمده از تخیل یک نویسنده نیست، جنبههای دراماتیک فراوانی هم دارد، همچون رابطه خانوادگی بازپرسها و اینکه یک بازپرس چقدر زندگی شخصی پرفراز و نشیبی دارد یا مثل مردم عادی زندگی میکند، به این مسائل تاکنون پرداخته نشده است.
یکی از دلایل ترغیبم به ساخت «بازپرس» این بود که موضوع آن متفاوت از آثار قبلیام بود و سوژه نابی داشت. سریال قرار بود موضوع اختلاس را از زاویهای تعریف کند که برای تماشاگر جذاب و سرگرمکننده باشد. آنقدر مخاطب برایمان مهم بود که در طول فیلمبرداری، نویسنده اثر مشغول بازنویسی بود. به نظرم قصه در جذاب شدن هر اثری حرف اول را میزند و پس از آن اجرای درست توسط کارگردان است که میتواند مردم را پیگیر سریالی کند. البته در این مسیر مشاورانی که قوه قضائیه در اختیارمان گذاشته بود هم بسیار راهگشا بودند.
چقدر مهم است مردم با مسائل قانونی، قضایی و حقوقی آشنا شوند تا درباره بار مالی و قضایی پیشنهادهای مشکوکی که ممکن است آنها را تطمیع کند، آگاهی یابند؟
در مورد این ماجرا شخصیت «عندلیب» و «عباسعلی» که از طبقه پایین جامعه هستند و دغدغه مالی و معضلاتی در زندگیشان وجود دارد را در سریال میبینیم. آنها براساس طمعی که میکنند به دام این افراد میافتند. همه این موارد دارای نکتههایی است که به درد بیننده میخورد. نشان دادن این شخصیتها و خردهقصههایی که در خط اصلی داستان وجود دارد بسیار لازم و مفید بود تا به مردم یادآور شود مراقب پیشنهادهای عجیب و پولهای بیحساب و کتاب باشند. من معتقدم فیلم و سریال باید پیامی برای مخاطب داشته باشد و چه بهتر که به لحاظ بصری این موقعیتها را به بیننده نشان دهیم، سریالی که علاوه بر قصهگویی و سرگرمی مخاطب، سرشار از آگاهی و پیام است. ما در «بازپرس» به شکلی مختصر و مفید، با چند شخصیت روند کلاهبرداری از افراد ساده و طماع را به تصویر کشیدیم تا مخاطب هم بتواند با آنها همذاتپنداری کند. این ترفندها همانطور که «عباسعلی» کمسواد داستان را درگیر میکند «عندلیب» درسخوانده را هم وسوسه میکند.
چقدر تلاش کردید در شخصیتپردازی از تیپسازی دور شوید، درواقع شخصیتهای سریال دارای چه ویژگیهایی هستند که آنها را تبدیل به شخصیت میکند؟
چه در مجموعههایی که قبلاً ساختم و چه سریال «بازپرس» همیشه سعی کردم شخصیت را به کاراکتر نزدیک کنم و دنبال تیپسازی نباشم. این موضوع در خود سریال واضح است؛ مثلاً نقش بازپرس حسینی را میشد طوری بازی کرد که به تیپ نزدیک شود اما بازپرس را طوری نشان دادیم که وارد زندگی شخصی او میشویم تا بیننده با بازپرس صدرا حسینی احساس راحتی کند. شاید اگر ۲۰سال پیش چنین سریالی ساخته میشد، بازپرس شخصیتی عصا قورت داده و خشن بود که با همه دعوا داشت یا اگر به خانهاش میرفت با همه قهر بود، چنین تصویری از بازپرس در آن دوره باورپذیر بود و در قاب تصور میگنجید اما امروز دوره اینبازپرسها گذشته و منسوخ شده است و اگر اینطور اجرا شود، شخصیتپردازی اشتباه است. متأسفانه هنوز در برخی کارها میبینیم چنین شخصیتهایی وجود دارند، شخصیتپردازی برای کاراکترها صورت نگرفته است، همه بازیگرها مثل هم بازی میکنند، دیالوگها بدون حس گفته میشود و شخصیتها چند بعدی نیستند اما در «بازپرس» همه شخصیتها از عباسعلی و عندلیب گرفته تا بازپرس سعادت و بازپرس حسینی و حتی نقش مهدی فخیمزاده -که همیشه یک بزن بهادر بود و در اینجا «هدایت» که پدری از خانوادهای فقیر است- برای مخاطب جذابیت دارند چون هر کدام قصه و ویژگیهای خودشان را دارند. از این رو میتوان گفت «بازپرس» سریالی است که تمام بازیگرها در آن نقشآفرینی باورپذیری دارند و کاراکترهایشان تبدیل به شخصیت شدهاست.
در این سریال چند پرونده توسط بازپرس «صدرا حسینی» دنبال میشود. اینکه پروندههای بزرگ فساد اقتصادی با پرونده جنایت توسط «هدایت» روایت میشود دلیل خاصی دارد؟
این قصه مانند دومینو است و با یک ضربه همه چیز شروع به ریختن میکند. بر همین اساس آدمها هر قدمی که برمیدارند در زندگی دیگری تأثیر دارد؛ مثلاً «هدایت» که دغدغه گرفتن یک وام از صندوق کاوش را دارد، دست به جنایت میزند، در حالیکه عدهای که وام را به او ندادند و پولها را بالا کشیدند در تقصیر هدایت بیتأثیر نیستند.
انتخاب بازیگران سریال بر چه اساسی بود؟ چطور به انتخاب محسن قصابیان برای ایفای نقش «بازپرس حسینی» رسیدید؟
انتخاب بازیگران سریال در وهله اول با همفکری بنده و تهیهکننده صورت گرفت و سپس سیمافیلم یعنی تعاملی بین من، تهیهکننده و سیمافیلم اتفاق افتاد و به این نتیجه رسیدیم با این بازیگرها برای این نقشها صحبت کنیم. طبیعتاً برخی بازیگرها درگیر پروژههای دیگری بودند و نشد در خدمتشان باشیم، با عدهای هم به لحاظ دستمزد به نتیجه نرسیدیم و یکسری هم گرفتاریهایی داشتند که در نهایت به فهرست بازیگرانی رسیدیم که در سریال میبینید. به نظرم محسنقصابیان گزینه فوقالعادهای برای ایفای نقش «بازپرس حسینی» بود، چون به لحاظ حجم دیالوگها و ارتباطی که با بیننده برقرار میکند بهشدت موفق عمل کرده و توانسته ارتباط خوب و زندهای با مخاطب ایجاد کند، آقای قائمیان هم دارای وجناتی است که در نقش بازپرس مینشست. آقایان هژیرآزاد، ایوب آقاخانی، فخیمزاده و خانمها کوثری، فولادوند و دیگر بازیگران سریال هم از درجه یکهای تلویزیون و سینما هستند.
مهدی فخیمزاده چطور دعوت به همکاری شد، مدتها از سینما و تلویزیون دور بوده و حالا با نقش «هدایت مسلمی» به تلویزیون بازگشته است؟
من از سالها پیش با استاد فخیمزاده آشنا بوده و ۲۵سال پیش شاگرد ایشان بودم. در چند کار هم میخواستم در خدمتشان باشم اما چون مشغله داشتند و درگیر پروژههای دیگری بودند این امکان فراهم نشد تا اینکه در سریال «بازپرس» باتوجه به آشنایی و رفاقتی که با آقای ترابنژاد، نویسنده سریال داشتند، تشریف آوردند و در نقشی متفاوت از نقشهایی که بازی کرده بودند ظاهر شدند. تجربهای که استاد دارد قالب عوض کردن را برای بازیگر فوقحرفهای مثل ایشان آسان میکند. البته تا روز سوم نگرانی برای این نقش وجود داشت اما از روز چهارم آقای فخیمزاده خیالش راحت شد که در قالب نقش «هدایت» نشسته است و به نظرم نقش ماندگاری بود که استاد بازی کردند. حضور استاد فخیمزاده برای من موجب افتخار بود، به سریال اعتبار داد و ارزش کار را بالا برد. آقای فخیمزاده بهقدری این نقش را باورپذیر ایفا کرد که مدت فیلمبرداری هم با نقش زندگی میکرد. اینجاست که فرق بازیگر حرفهای با کسی که فقط برای پول بازی میکند مشخص میشود، همین شد که شخصیت «هدایت» برای مردم دوستداشتنی شده است.
بازخوردها نسبت به پخش سریال چگونه بوده است؟
بازخوردها را باید مؤسسات نظرسنجی بگویند اما براساس آنچه از بیرون و در میان همصنفیهای خودمان و مردم که کار را دنبال میکنند، میشنوم، استقبال خوب بوده است. شما اگر ساعت ۱۰:۱۰ شب که همزمان با پخش سریال است وارد سوپرمارکتها شوید، میبینید سریال را دنبال میکنند و اگر به ۵۰سوپرمارکت بروید، میبینید۴۵ نفرشان سریال را میبینند. به نظرم کار به اعتبار خودش دیده میشود و احتیاجی به جنجال نیست. خوشحالم فیلمنامه خوب آقای ترابنژاد را کار کردم.
نظر شما