پشت هر کدام از حیاطخلوتهای دانشگاه را که نگاه میکنی پُر است از تهسیگارهایی که این طرف و آن طرف بین بوتهها قایم شدهاند، سیگارهایی که دیگر برخلاف زمانهای قدیم، مصرفکننده آنها فقط آقایان نیستند و به دست خانمها هم رسیده است.
انگار که دیگر باکلاس بودن در میان قشر جوان، منوط به همراه داشتن یک پاکت سیگار و فندک است، اگر هم بخواهی بیشتر باکلاستر به نظر برسی باید سیگارت مارک بهتری باشد، البته اگر یک کتاب هم دستت بگیری نشانه روشنفکر بودن است. به قول همین قشر به نظر روشنفکر، بهانه سنگینتر شدن پکها هم فشار و سختیهای جامعه است.
اما بعد از ردکردن حیاطخلوتهای دانشگاه و ردشدن از روی فیلترهای تهسیگارها، به بی فیلترشدن مصرف سیگار در سطح شهر و جامعه میرسیم. راه دوری لازم نیست برویم، چون وقتی این طرف و آن طرف خیابان را نگاه کنیم، میببینیم جوانها و حتی نوجوانهایی که دور هم جمع می شوند و اغلب تفریح اکثر آنها کشیدن سیگار است. متأسفانه دیگر سیگار دست جوانان، عادی شده، در صورتی اما ظرافت دست نوجوانها، اصلاً جایی برای گرفتن سیگار نیست.
دیدن این صحنهها و فکرکردن به آنها، ذهنم را بهشدت درگیر کرده بود، با خودم کلنجار رفتم که دراینرابطه با چه کسی صحبت کنم تا اطلاعات خوبی در این زمینه بگوید، در نهایت تصمیم گرفتم با فائزه گوانجی، روانشناس و استاد دانشگاه درباره مصرف سیگار در بین جوانان گفتوگویی انجام دهم که متن این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
فائزه گوانجی، استاد دانشگاه و روانشناس در گفتوگو با ایسنا، در خصوص اینکه چطور میشود که دخترها و پسرها به سمت مصرف سیگار میروند، اظهار کرد: اصولاً آدمها در شرایطی سراغ سیگار میروند که تحتتأثیر یک فشار روانی هضم نشده باشند، برای مثال یک استرس یا افسردگی و یک موج ناامیدی اذیتکننده میتواند جرقههای اولیه برای پناهآوردن به مصرف سیگار باشد.
وی افزود: به همین علت تجربههای اولیه استفاده از سیگار و دخانیات تا حد زیادی حس لذت را برای مصرفکنندگان به وجود میآورد، تمامی مدارهای مغزی در حالت طبیعی یک عملکرد متوسط دارند؛ اما ممکن است در اثر تجربه اول مصرف، وقتی که برای بار اول نیکوتین به آنها میرسد، مدارهای مغز به میزان بیشتری فعالیت کنند. در این حالت فرد تمرکز بیشتر و حس سرزندگی بیشتری دارد و یکسری پاداشهای لحظهای از تجربههای اولیه مصرف سیگار دریافت میکند. اما متأسفانه عمر این پاداشها خیلی کوتاه است و بعد از مدتی یا باید تجربه مصرف را بالا ببرند تا به لذت اولیه برسند یا نوع مخدر را تغییر دهند و سراغ مخدرهای سنگینتر بروند.
این روانشناس در پاسخ به اینکه آیا در تجربههای اولیه سیگار افراد احساس آرامش دارد یا خیر؟ گفت: بله، در استفادههای اولیه افراد متوجه حس آرامش بیشتر در خود میشوند و تمرکز و سرخوشی بیشتری پیدا میکنند، اما نکته مهم این است که این قضیه عمر کوتاهی دارد و افراد پس از چندبار مصرف دیگر به تجربه اوج آرامش دسترسی پیدا نمیکنند، در واقع این تغییر و تحولات در حال مصرف اعتیادزا هستند.
وی درباره وضعیت کنونی جامعه در مصرف سیگار، توضیح داد: باتوجهبه مطالعات انجام شده، در چند سال اخیر میزان مصرف دخانیات در کشور ما همواره روبهافزایش است و در سنین ۱۵ تا ۲۵ سال که تقریباً نوجوان و جوان اولیه حساب میشوند گرایش به مصرف دخانیات بالا رفته و اگر بخواهیم بهصورت آسیب اجتماعی به این قضیه نگاه کنیم، یکسری ریشههایی در جامعه وجود دارد که جوانهای ما را به سمت سیگار و مواد مخدر سوق میدهد.
گوانجی خاطرنشان کرد: در هر آسیب اجتماعی وقتی موضوع را بادقت نگاه کنیم، متوجه میشویم چند عامل متفاوت وجود دارد که جوانها وقتی این عوامل را تجربه کنند یا در معرض آن قرار بگیرند ناخودآگاه به سمت مصرف سیگار و دخانیات کشیده میشوند. اولین عامل انتقال فرهنگی است که متأسفانه میبینم رسانهها استفاده از سیگار را از طریق سلبریتیها و بازیگران مطرح نشان میدهند و باب شده جریان فیلمنامهها به شکلی پیش برود که در مواقع ناراحتی، فشار مشکلات و گرفتاریها آدمها به سمت استفاده از دخانیات بروند.
وی ادامه داد: استفاده از دخانیات در بین گروههای مطرح جامعه انتقال فرهنگی را بین جوانها باب میکنند، البته خانوادهها هم از این قضیه مستثنی نیستند؛ یعنی نوجوانی که ببیند یک نفر در خانه مدام سیگار مصرف میکند ابتلای بیشتری به این قضیه پیدا میکند. ما باید بدانیم چه الگوهایی را برای نوجوانها و جوانها معرفی میکنیم.
این استاد دانشگاه درمورد دیگر عوامل، تصریح کرد: عامل دوم که باعث میشود افراد به سمت اعتیاد بروند زمانی است که فردی در جامعه احساس کند برای رسیدن به اهداف ایدهآل خود، وسایل مناسبی ندارد، سپس به وسایل نامشروع روی میآورد؛ یعنی اینکه وقتی استفاده از تفریحات سالم در جامعه آنقدر گران باشد که نوجوان و جوانان نتوانند از این تفریحها استفاده کنند به تفریحات کمهزینهتر روی میآورند.
وی افزود: عامل سوم کنترل اجتماعی است، چیزی که خانوادهها میتوانند روی آن نقش داشته باشند، بچههای ما جوری تربیت میشوند که ما رفتار میکنیم. این سه عامل در خیلی از آسیبهای اجتماعی میتوانند مطرح باشند. اعتیاد یک مثلث است و استرس و فشار روانی، افسردگی و شخصیت ضداجتماعی سه ضلع مثلث اعتیاد هستند.
گوانجی بیان کرد: اگر فردی تحتتأثیر استرس، فشار روانی و بیلذتی باشد، بیشتر میتواند به سمت اعتیاد سوق پیدا کند. نوجوانها با خطرات زیادی مواجه هستند و خطرات زیادی آنها را تهدید میکند، اما خانوادهها باید تا حد زیادی حواسشان به این قضیه باشد و بدانند که نوجوانشان در این سن به چه چیزهایی نیاز دارد و همچنان جامعه باید پذیرای این اتفاقات باشد.
وی در پاسخ به این سؤال که اگر خانوادهای متوجه مصرف سیگار نوجوانش شود باید چه کاری انجام دهد، گفت: بعضی وقتها قبح اجتماعی مصرف سیگار باعث میشود خانوادهها بهجای اینکه برای حلکردن این مشکل وقت بگذارند، سعی میکنند قضاوتهای جامعه را خودشان هم داشته باشند. ما مصرف سیگار را هنوز که هنوز است بهعنوان یک قبح اجتماعی میدانیم و خیلی صورت قشنگی ندارد، اما خانواده وقتی متوجه شدند که نوجوانشان مصرف سیگار دارد، نباید به چشم یک نوجوان سیگاری به آن نگاه کنند، باید به چشم یک فرزند نوجوان دارای مشکل نگاه کنند.
این روانشناس در خاتمه تصریح کرد: ما باید با کمک متخصصی که در این زمینه سررشته دارد بفهمیم این آلارم دیدن سیگار بین انگشتهای نوجوانمان از کجا سررشته میگیرد و ریشههای اصلی آن را مورد توجه قرار دهیم.
نظر شما