محلیهای امالدبس معتقدند که نام این منطقه یعنی«مادر شیره خرما»؛ که البته نخلهای بلند آن، درست بودن این نامگذاری را تأیید میکند. امالدبس، واحهای در دل کویر است. قدم به امالدبس که میگذاری با عبور از تپههای سراسر رملی آنجا، درونت خنک میشود از رطوبت نهفته در زیر آن. خلاصه همه زیباییها، در نسیم پر از سایه درختان جنگلی، با غلت خوردن در تلهای شنی از صافی ذهنت عبور میکند. اینجا تکهای از ایران است؛ تکهای فراموششده در آغوش خوزستان. امالدبس پهلو به پهلوی بستان است؛ جایی که عشیرههای عرب، چشم به راه میهمانها هستند تا از آنها با قهوه عربی در مضیفها پذیرایی کنند؛ بهویژه در ایام اربعین، امالدبس یکی از گذرگاههای رسیدن به وادی بلاهاست...
یک معماری شش هزار ساله
مضیفها، میهمانخانههای عربی است. نه فقط در امالدبس که در همه مناطقی که عربهای خوزستانی هستند، از مضیفها هم میتوان سراغ گرفت. همانگونه که میهماننوازی مردم ایران زبانزد است، در میان مردمان عرب هم مضیف از احترام و جایگاه خاصی برخوردار است.
مضیفها فقط از نی و حصیر ساخته میشوند؛ معماری شگفتانگیزی که منطبق بر بوم خوزستان است. اهالی خوزستان، قدمت مضیفها را به هزاره چهارم پیش از میلاد مسیح میرسانند؛ یعنی زمانی که سومریها بر این پهنه وسیع حکومت میکردهاند. این تاریخچه البته پر بیراه هم نیست. جلگه خوزستان، شاهد کهنترین زیستمندیها در فلات ایران بوده است. در زمانهای قدیم بیشتر خانههای خوزستان هم دارای مضیف بودهاند. مضیفها به خاطر جنس سازهشان، بسیار کارا هستند. از ویژگیهای مهم مضیف خنک بودن آن در گرمای تابستان است؛ و همین ویژگیها مضیف را به بهترین و زیباترین مکان برای پذیرایی از میهمان تبدیل کرده است. مضیف یک مکان عمومی است و اداره آن با «ریشسفید» یا «شیخ» است؛ در ساخت مضیف اما همه مردمان عشیره حاضر هستند.
آداب ورود به مضیف
ورودی مضیف باید رو به قبله باشد. بلندی آن هم باید به گونهای باشد که هر که خواست وارد شود، سرش به نشانه احترام به مضیف و مردمی که داخل نشستهاند خم بشود. مضیفها، در ندارند؛ این یعنی در مضیف به روی همه باز است و هر کسی بخواهد میتواند وارد آن شود. کف مضیفها هم با فرشهای عربی پوشیده شده است. میهمانها سلام و احوالپرسی را از نخستین کسی که کنار ورودی نشسته شروع میکنند. معمولاً افراد میانسال بالای مضیف مینشینند.
از قدیم، رسم بوده شبها کنار ورودی مضیف آتش روشن کنند، به گونهای که باقیمانده آن آتش، در تمام روز دود کند تا میهمانها از دور متوجه وجود مضیف شود.
اول قهوه، بعد خرما
در وسط فضای مضیف اما یک اجاق با نام «موگد» قرار دارد که از آن برای مراسم قهوهخوری استفاده میشود؛ مراسمی که به مضیفها، جلوهای دوستداشتنی میدهد. نام مضیف با نام قهوه عربی پیوند خورده است. با ورود میهمان و نشستنش در مضیف، حاضران به او خوشامد میگویند و پس از آن است که ساقی مضیف، به شخص تازهوارد قهوه تعارف میکند. قهوهخوری در میان مردمان عرب نیز آداب و آیین خاص خود را دارد. حالا چه در مضیف نشسته باشی چه در سایهسار درختان امالدبس یا جنگل «میشداغ» و یا تفرجگاه «گمبوعه» یا زیر درختان نخل و کُنار روستای «طویبه»، فرقی نمیکند؛ حتماً میزبان عرب در ابتدا از تو با قهوه پذیرایی میکند.
آیین قهوهخوری از دیرین مورد احترام مردم عرب بوده است. قهوه اولین چیزی است که عربها پس از سلام و خوشامدگویی با آن از میهمانان خود پذیرایی میکنند و پس از آن است که میزبان برای میهمانش، خرما، چای شیرین یا آب میآورد. قهوه و قهوهخوری جزوی از فرهنگ عربهای ایرانی خوزستان است. در امالدبس هم، قهوهخوری دارای رسم و رسومی خاص است؛ رسم و رسومی که حتی در خود خورستان هم زبانزد است.
یا فنجان را تکان بده یا قهوه بعدی را بخور
آمادهسازی قهوه، وسایل متعدد دارد. عربهای امالدبس به جمع آنها «معامیل» میگویند. «محماس» ظرفی گرد یا استوانهای شکل است که از آن برای برشته کردن و بو دادن دانههای قهوه استفاده میشود. «مجر» هم هاونی است که قهوه را در آن میکوبند و پودر میکنند. مجر اگر چه وسیله کوبیدن قهوه است اما هر کدام از صداهای صادره از آن، نزد مردمان عرب، منظور خاصی را میرساند. مجر دستهای هم دارد به نام «قضیب».
عربهای امالدبس، برای آمادهسازی قهوه از دونوع ظرف خاص استفاده میکنند. آنها به ظرف بزرگتری که برای آمادهسازی اولیه قهوه و جوشاندن آن استفاده میشود، «گُمگُم» میگویند؛ اما ظرف کوچکتری هم هست که از آن برای راکد نمودن قهوه به مدت زمان معین و گرم نگه داشتن آن جهت پذیرایی از میهمان استفاده میشود. عربها به این ظرف «دله» میگویند.
فنجانهای قهوهخوری هم ساختمان خودش را دارد. این فنجانها دسته ندارند. ساقی ابتدا باید فنجان را با دست راست خود به میهمان تعارف کند. میهمان هم باید آن را با دست راست خود بگیرد. قهوه که رخته شد، میهمان باید بدون آنکه فنجان را بر روی زمین بگذارد، آن را میل کند. اگر میهمان قهوه را میل کرد و دیگر نخواست باید فنجان را تکان بدهد. در این صورت ساقی متوجه میشود که دیگر نباید برای آن میهمان در فنجانش قهوه بریزد. اما اگر میهمان، فنجان را با دستش تکان نداد، ساقی خود را موظف میداند که همچنان برای او قهوه بریزد. ساقی در هنگام تعارف قهوه به نشانه احترام به میهمان، خود را تا حدی خم میکند. در برخی از مضیفها بهویژه در روستاهای جنوب غرب خوزستان، ساقی موقع تعارف قهوه به زنان، مقابل آنها مینشینند تا زنها ناچار نشوند، برای گرفتن قهوه، دستشان را دراز کنند. در موقع تعارف قهوه، ساقی با زدن دله به فنجان، صدایی تولید میکند که میهمان با شنیدن آن صدا متوجه میشود قهوه برای او ریخته و آماده شده است؛ این حرکت و این صدا به پذیرایی از میهمانها نظم میدهد.
قهوهخوردن، معادل پیمان برادری
قهوههایی که توسط ساقی تعارف میشوند، اسامی خاصی دارند. اسامی اینهاست: الهیف، الضیف، الکیف و السیف.
الهیف، فنجان نخستی است که توسط ساقی قهوه و در حضور و دید میهمان صرف میشود تا هم میزبان و هم میهمان از کیفیت هرچه بهتر قهوه باخبر شوند.
الضیف، فنجان دوم است که به میهمان تقدیم میشود و میهمان هم در صورت تمایل میل میکند؛ مگر در مواقعی که میهمان خواستهای داشته باشد که در این صورت فنجان را از دست ساقی گرفته و سپس آن را روی زمین میگذارد. در این صورت میزبان متوجه میشود که میهمان از او خواستهای دارد یا برای بیان موضوعی آمده است.
الکیف، فنجان سوم است که در صورت تکان ندادن فنجان توسط میهمان و آن هم به خاطر طعم خاص و طریقه آمادهسازی قهوه و یا بُعد مسافتی که میهمان طی نموده صرف میشود. در این حالت میهمان نشان میدهد که در حال لذت بردن از خوردن قهوه است.
فنجان چهارم همان السیف است و آنهم در صورت تکان ندادن فنجان به میهمان تقدیم میشود. در این مرحله میهمان با صرف نمودن فنجان چهارم به میزبان اعلام می کند در تمامی شادیها و غمها شریک است. صرف السیف به گونهای معادل پیمان برادری است.
در آیینهای قهوهخوری اهالی امالدبس، میهمان حق حمل دله و پذیرایی از دیگران را ندارد. میهمان باید بنشیند تا میزبان از او پذیرایی کند. نیز در صورت حضور پسران، پدر نباید قهوه تعارف کند. شروع پذیرایی قهوه هم از سمت راست نخستین نفری است که پیش از حضور دیگران در مضیف، قهوه صرف کرده است. اینها بخشی از آداب مردمی است که میهمان را از خودشان عزیزتر میدانند و عزیزتر میدارند. میهماننوازی در خون خوزستانیهاست؛ در خون اهالی امالدبس.
مجتبی گهستونی
نظر شما