تحولات منطقه

۱۷ مهر ۱۴۰۲ - ۱۳:۴۰
کد خبر: ۹۲۲۷۳۹

فوتبال از آن مقوله‌هایی است که سرش را بگیری، پایش ممکن است برسد به عالم سیاست ... پایش را بگیری، سر و کله‌اش در محوطه ۱۸ قدم سیاست پیدا می‌شود! جذابیت، زیبایی، زشتی و شورانگیزی فوتبال را نمی‌شود فقط به مستطیل سبز و ورزشگاه‌های صد و چند هزار نفری محدود کرد.

چراغ اول
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

مجید تربیت زاده/ نمونه‌اش ۵۳سال پیش مثل امروز که با وجود گذشت حدود دوهفته از پیروزی یک باشگاه فوتبال ایرانی برابر باشگاهی از رژیم صهیونیستی، دانشجویان دانشگاه تهران تظاهرات ضد صهیونیستی برگزار کردند. همان روز بازی هم تماشاگران وقتی از امجدیه بیرون آمده بودند به پخش شیرینی و شکلات و ابراز شادمانی اکتفا نکرده و جشن پیروزی را تبدیل کرده بودند به راهپیمایی با شعارهای ضدآمریکایی و ضد صهیونیستی. هیچ‌کدام این‌ها البته بی‌سابقه نبود. دوسال پیش از این هم، پیروزی تیم ملی ایران بر رژیم صهیونیستی منجر به شادمانی و راهپیمایی توأم شده بود.

تهران بیدار بود
فوتبال ایران در واقع چراغ اول قهرمانی در فوتبال آسیا را، ۵۵ سال پیش مقابل رژیم صهیونیستی روشن کرد. آن هم درست زمانی که صهیونیست‌ها در عرصه سیاست، جان کشورهای اسلامی و مسلمانان را به لب رسانده بودند. حال و هوای سیاسی انگار هیجانی‌تر و حساس‌تر از وضعیت ورزشی و فوتبالی بود، جوری که علاوه بر «سیاست پیشه‌»های عالم ورزش، ورزش‌دوستان عرصه سیاست هم شاخک‌هایشان حساس شده بود. یک سال پیش، صهیونیست‌ها در جنگ، حیثیت کشورهای عربی و مسلمان را با خاک یکسان کرده بودند.
آن‌ها در جام ملت‌های آسیا هم با ۱۰ گل زده در بازی‌های قبلی و هفت گل خورده و تفاضل مثبت هفت، به بازی آخر رسیده بودند و با حساب و کتاب خودشان، روی کاغذ قرار بود قهرمانی دوره پیش را تکرار کنند. تیم ایران  که در جام ملت‌های آسیا هنوز به قهرمانی نرسیده بود، حالا با ۹گل زده و یک گل خورده و تفاضل مثبتِ هشت خودش را رسانده به بازی آخر. این یعنی یک مساوی هم می‌توانست ما را برای نخستین بار در جام ملت‌ها به قهرمانی برساند. 
تهران انگار تمام شب گذشته را از شدت هیجان نخوابیده بود و خیابان‌های اطراف ورزشگاه چند ساعت مانده به مسابقه بسته شده بودند. «کیهان» تیتر زده بود: لحظات هیجان و اضطراب در تهران... آن‌هایی که به ورزشگاه نرسیده‌اند، گوششان را چسبانده‌اند به رادیو... حساسیت و هیجان، نفس کشیدن را هم دشوار کرده است... .

ماشین سنگین
با همه این‌ها اما بهار بود و انگار قرار بود نه تنها ورزش که سیاست هم در ایران نفسی بکشد و حال و هوا عوض کند. «حمیدرضا صدر» نویسنده و تحلیلگر ورزشی آن روز روایت کرده است: « نیمه‌ اول... چند پرتاب اوت مصطفی عرب... دریبل و شوت زمینی اکبر افتخاری... شوت حسین فرزامی... شعار «بچه‌ها حمله کنید»... اما گلی از دروازه‌ها عبور نمی‌کند ... آتش در نیمه دوم روشن می‌شود... فرار اشپیگل از جناح راست... پاس زمینی عرضی برای گیورا اشپیگل ... اشپیگل با شوتی از فاصله ۶متری، دروازه ایران را باز می‌کند. انگار  آب یخ پاشیده‌اند روی تماشاگران...».
اسرائیلی‌ها معروف شده بودند به «ماشین سنگین» ... شاید برای اینکه فکر می‌کردند در فوتبال هم می‌شود سوار ماشین جنگی و آدم‌کشی شد و از روی همه تیم‌ها رد شد. با اخراج «اسماعیلی» و ۱۰ نفره شدن ایران، ماشین سنگین جام را از همین حالا بالای سرش می‌دید... «همایون بهزادی» که بازی قبل مینیسک زانواش به فنا رفته بود غایب بزرگ بازی است. گفته بودند باید جراحی شود....تماشاگران اما دم گرفته‌اند: بهزادی...بهزادی... دقیقه ۶۰ مربی مجبور می‌شود بهزادی را به زمین بفرستد... کماکان عقب‌ماندن... کماکان جان‌کندن... لَنگ‌زدن کلانیِ مجروح... احتیاط بهزادی برای پرهیز از مصدومیت دوباره ... دقیقه‌ ۷۵، نفوذ کاشانی از قلب دفاع... حرکت به جناح چپ ... پاس به اکبر افتخاری... نفوذ عالی افتخاری ... ارسال توپ برای بهزادی ... ضربه بهزادی... گل ل ل ل ل ... اعتراض حریف ... توپ از خط دروازه عبور کرده....گل ل ل ل ل ... بهزادی درباره آن روزها گفته است: «دقیقه ۷۵ موفق شدم گل مساوی را بزنم... مینیسک پای دیگرم هم پاره شد...»!
چند دقیقه مانده به پایان بازی، قلیچ‌خانی با شوتی سنگین، تیرخلاص را به حریف معترض و خشن زد... دور افتخار و شادی ملی‌پوشان گره خورد به جشن و پایکوبی مردم در خیابان‌ها و شعارهای ضدصهیونیستی... ایرانی‌ها انتقام جنگ و عالم سیاست را روی چمن امجدیه از حریف گرفته بودند... بهار فوتبال ایران آغاز شده بود ...تا چهار سال بعد... بهار۱۳۵۱ و قهرمانی دوباره در آسیا... . 

منبع: قدس آنلاین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.