نوجوانی سن و سالی است که از فضای کودکی فاصله گرفته و وابستگی به والدین کمتر میشود. نوجوان باید خودش شرایط را مدیریت کند و با بحرانها مواجه شود. او دیگر بچه قدیم نیست و آهستهآهسته وارد بزرگسالی میشود، بنابراین باید تکریم و بیشتر از قبل به رسمیت شناخته شود. والدین باید در تصمیمگیریها با او مشارکت و مشورت کنند و به او مسئولیت بسپارند تا او را آماده ورود به دوره جوانی کنند. همه این حرکتها باید آرامآرام و ضمن احترام گذاشتن به نوجوان پیش برود، با این فرض که احترام گذاشتن به نوجوان جنسش با کودکی فرق میکند و نباید جنس ترحم داشته باشد. این دوران حساسیت خاص خودش را دارد چراکه یک رفتار غلط از پدر و مادر و مربیان، میتواند روح دینباور و وجدان پاک نوجوانان را دچار خدشه کند، به همین جهت این وظیفه خطیری که بر دوش آنها نهاده شده است، اگر با اندک لغزشی انجام شود، نه تنها در قبال نوجوان بلکه در پیشگاه خداوند مسئول و باید پاسخگو باشند. چه زیباست با درک و شناخت دقیق این دوران همچنین کمک از آموزگاران دینی، پاسخگوی نیازها و سؤالات نوجوانان باشیم تا از این مسئولیت سنگین سربلند و سرافراز بیرون بیاییم. این مهم، محقق نمیشود، مگر در سایه باورهای مذهبی و پروراندن این باور در نوجوانان به شیوه عاقلانه و استفاده از تکنیکهای دینباورانه. غلامرضا حیدریابهری، نویسنده و محقق در حوزه تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان است. خداشناسی قرآنی کودکان، دایرهالمعارف قرآن، نان و نمک، زندگینامه نهجالبلاغه، فرهنگنامه سورههای قرآن، پیامبر (ص) و قصههایش از جمله آثار این نویسنده است. «جوان» درباره تربیت دینی نوجوانان، چالشها و دغدغههای خاص این دوران با این نویسنده گفتوگویی داشته است که میخوانید.
یکی از راههایی که نوجوانان را در تلاطمها و شبهات مطرح در این دوران کمک میکند، خودشناسی و خداشناسی است. برای این شناخت یا تقویت آن چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
همه ما تحت تأثیر محیط و اطرافیان قرار داریم؛ تأثیرات فوقالعادهای که نوجوانان هم از این موضوع مستثنا نیستند. بهترین خدمت برای رشد، خداشناسی و خودشناسی ارتباط با افراد سالم است، معاشرتهای خانوادگی، به خصوص خویشاوندانی که از اخلاق خوبی برخوردار هستند و شئونات دینی در آنها رعایت میشود؛ تعامل و رفت و آمد در محیطهایی مثل مسجد و بسیج.
دوره نوجوانی یک دوره بحران هویت است و بیتردید در سایه تعلیمات دینی میتوان نوجوانان را از این بحران نجات داد. والدین و مربیان در انجام این نوع از تربیت چه نکاتی را رعایت کنند تا نتیجه درست و صحیحی حاصل شود؟
این فرایندی است که باید در کودکی شروع و در نوجوانی ادامه پیدا کند. مهمترین اصل در تربیت، پایبندی خود والدین به ارزشهاست، به طور مثال اگر آنها برنامهای برای احترام به والدین و تکریم آنها نداشته باشند، چطور میتوانند از نوجوانانشان توقع داشته باشند. دلخوریهای فامیلی و برخورد نامناسب با اطرافیان آموزش غلطی است که ناخودآگاه به فرزندان داده میشود، بنابراین میتوان گفت والدین، مربیان عملی دین هستند که در خانه و در هر لحظه دین را در رفتارشان نشان میدهند. اگر پدر و مادری به این تعلیمات پایبند باشند و فرزند آن را در کودکیاش دیده باشد، آن را در نوجوانی ادامه میدهد و این پایبندی حفظ میشود.
نظر جنابعالی در خصوص برخورد سلبی و قهری در دوران حساس نوجوانی چیست؟
کلمه برخورد سلبی و قهری قابل تفسیر است. گاهی منظور انتقاد کردن است، گاهی هم برخورد قهری یا تنبیه. اگر میخواهیم اصلاحگری داشته باشیم، باید تذکر دهیم ولی قبل از آن باید رابطه محبتآمیز و دوستانه را ایجاد کنیم تا این تذکرات نتیجه مطلوبی داشته باشد. در صورت ایجاد ارتباط عاطفی است که والدین میتوانند تأثیرگذار باشند. با ایجاد قرابت روحی، روانی و درک مشترک است که میتوان انتقاد کرد بدون اینکه شخصیت نوجوان را زیر سؤال برد. با درک این شرایط نوجوان راهنمایی میشود، در غیر این صورت برخورد هجومی و تخریبی نه تنها اثرگذار نیست بلکه اثر معکوس هم دارد.
معمولاً در این سن، گرایش به جنس مخالف پیدا میشود. والدین این موضوع را چگونه مدیریت کنند؟
گرایش به جنس مخالف یکی از حکمتهای الهی است تا ازدواج شکل بگیرد. این نباید برای خانوادهها دور از انتظار باشد، به گونهای که نتوانند با فرزندانشان حرف بزنند یا فکر کنند صحبت درباره این موضوع بیتوجهی به حریم خانه است. این برخورد هر چقدر غیرطبیعی باشد، بچهها بیشتر اذیت میشوند. والدین باید این تغییرات را بپذیرند و فرزند را درک کنند، اما لازم است قبل از آن مراقبتها را یاد بدهند. باید به نوجوان بگوییم این دوران طی میشود و میگذرد، اما هر چقدر این مراقبتها لحاظ شود، مسائلی ایجاد نمیشود که غیرقابل جبران باشد و هزینههای زیادی به بار آورد. والدین باید مدیریت روابط را به نوجوانانشان یاد بدهند و ویژگیهای جنس مخالف و حساسیتهای این نوع ارتباطات را به آنان بگویند تا نوجوان در مواجهه با این موضوع آسیبی نبیند. بعضی از نوجوانان بعد از سپریکردن دوران کودکی، نسبت به انجام تکالیف دینی مثل نماز و روزه رغبتی نشان نمیدهند و در انجام آن تنبلی و سستی میکنند. در این باره چه توصیهای به والدین دارید تا مبادا به جای جاذبه، دافعه ایجاد نشود.
گاهی نوجوان اطلاعاتی را از بیرون و اطرافش دریافت میکند که ممکن است نسبت به مسائل دینی شبهاتی برای او ایجاد شود. پدر و مادر هوشمند معمولاً قبل از رسیدن این مطالب، فضای گفتگو و رفع شبهات را فراهم میکنند یا از یک عاِلم و اندیشمند در این مسیر کمک میگیرند که میتواند اطلاعات خوبی بدهد. این اطلاعات به والدین کمک میکند در مقابل بیان این شبهات دست خالی نباشند. فرزند در دوران کودکی وابسته به خانواده است، ولی در نوجوانی از خانواده فاصله میگیرد و دوستان جدید پیدا میکند. برای اینکه دوستان خوبی پیدا کند، باید محیطهای خوبی برای او فراهم شود. حال اگر این فاصله ایجاد شد، نباید رابطه عاطفی را با آنها قطع کنیم چراکه آنها تا آخر عمر فرزندان ما هستند، بنابراین نباید رابطه خصمآلود داشته باشیم. والدین بدانند اگر میخواهند هر حرف یا رفتاری در دل فرزندانشان نفوذ کند، به عطوفت آنها بستگی دارد، بنابراین اگر خطاهایی مشاهده شد یا در انجام تکالیف دینی نوسانی دیدند، با رفتاری خیرخواهانه تذکر دهند ولی مراقب باشند رابطه مخدوش نشود چراکه در این صورت مسیر تأثیرگذاری بسته خواهد شد.
در این برهه سنی فرزندان با انواع تلقین از سوی دوستهای مجازی یا حقیقی مواجه میشوند، از جمله اینکه دینداری مایه نشاط و شادی نیست و دین مانع کسب علم و پیشرفت است! چگونه این نگرش در آنها ایجاد نشود یا در صورت ایجاد، اصلاح شود؟
این نگاه نیز به نوع برخورد خانوادهها مربوط میشود. در خانوادهای که در کنار دینداری برنامه شاد و مفرح داشته و اهل مطالعه و تحصیل باشد، نوجوان هیچ وقت فکر نمیکند دین مانع شادی و تحصیل است. در تاریخ از این نمونهها بسیار داریم که هم دیندار بوده و هم اهل تحصیل، طوری که پیشرفتهای خوبی هم داشتهاند، مثل بوعلی سینا و پروفسور حسابی که اهل فکر، مطالعه، تحصیل و دارای تألیفات و دستاوردهای علمی زیادی بودهاند، اما دیندار هم بودهاند و عمل به واجبات نیز داشتهاند. این مهم با حرف زدن ممکن نیست و باید برای آن برنامه و یک توازن در شادی و غم داشته باشیم.
یکی از مشکلات و تعارضات نوجوان امروز، فاصلهگیری از هویت ایرانی و گرایش به هویت غربی است. درباره آشتی نوجوانان با هویتشان چه توصیه و راهکاری دارید؟
این واقعیتی است که بچهها با فضای زیست غربی مواجه میشوند و یک سبک زندگی غربی را در رسانهها میبینند. نباید این مسئولیت را تنها گردن خانوادهها انداخت بلکه مجموعهای از کمکاریها باعث فراموشی هویت در نوجوان میشود که لازم است همه آنها پای کار باشند. کمکاری تلویزیون و آموزش و پرورش و کمکاری روحانیت در جای خودش حائز اهمیت است. در این خصوص اگرچه نقش خانواده مهم است، اما نمیتوان بار خانواده را زیاد کرد. راهحل آن این است، وقتی نوجوانان با مفاخر و امتیازات فرهنگی آشنا میشوند، با ویژگیها و امتیازات آن هم آشنا میشوند. متأسفانه آموزش و پرورش آنقدر روی درسهای فیزیک، شیمی و علوم تجربی تمرکز کرده است که بقیه مسئولیت و شاید اصلیترین مسئولیتهایش را فراموش کرده یا خیلی جدی تلقی نمیکند.
کشور ما ارزشهای بسیاری در تاریخ دارد که دفاع مقدس از جمله آنهاست. آشنایی نوجوانان با این ارزشها چه آثار تربیتی را در پی خواهد داشت؟
بیشک هر چه بچههای ما در مورد گذشته کشورمان مخصوصاً تجربیاتی مثل تجربه بزرگ دفاع مقدس بدانند و آشنا شوند، توان بیشتری خواهند داشت تا زندگی بهتری را رقم بزنند. به طور خاص درباره دفاع مقدس باید گفت، از آن تجربیات ارزشمندی مثل خودباوری، عزم، اراده، صبر و بردباری کسب میشود. در این عرصه قهرمانان بزرگی داریم. نوجوانان دوست دارند قهرمان و الگو داشته باشند، زیرا الگوسازی و الگوگیری خاص این دوران است، بنابراین میتوان آنها را الگو و قهرمان نوجوانان کرد. ارزش تربیتی تاریخ ایران و اسلام خیلی بالاست. اگر عواطفشان با قهرمانان بزرگ و با شهدا گره بخورد، آنها با قدرت بیشتری میتوانند در زندگیشان پیش بروند. اثر تربیتی این پیوند روشن است. فقط برای این مهم هم باید برنامه و راهکار داشت. در این زمینه از ظرفیت هنر نباید غافل شد که خیلی کمککننده است. نوشتن رمان و ساخت فیلم میتواند الگوهای خوبی به نوجوانان ما معرفی کند، اما مقدم بر همه اینها خانواده است که میتواند خود الگوی مناسب یا معرف الگوهای صدر تاریخ باشد.
نظر شما