تحولات منطقه

چشمانتان را ببندید و خود را در برابر یک برج ۳۰ طبقه تصور کنید؛ شک ندارم عظمت آن برج شما را به حیرت وامی‌دارد، درست مثل حیرتی که وقتی در برابر عظمت این دره قرار می‌گیرم به آن دچار می‌شوم. عظمتی به‌ اندازه‌ یک برج ۳۰ طبقه، حاوی شیارها و صخره‌های بزرگ که طبیعت با حوصله زیاد نشسته و طراحی‌شان کرده.

گشت و گذار در دره‌ای که به اندازه یک برج ۳۰ طبقه ارتفاع دارد/ راگه؛ دالان دیوها
نمایی از دره راگه در نزدیکی رفسنجان
زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه

حتماً اسمش را شنیده‌اید؛ دره راگه. دره‌ای به ارتفاع ۷۰ متر، برابر با یک برج ۳۰ طبقه! دره دور و درازی در دل دشت پهن رفسنجان که مثل مار بر پیکر این دشت می‌خزد و جلو می‌رود. این را وقتی متوجه می‌شوید که تصاویر هوایی راگه را ببینید. یک مار خیلی بزرگ، دل دشت را شکافته و به‌ جایی می‌رود که مقصدش ناپیداست.

دره‎ای با تاریخ ۲۰ هزار ساله

برای رسیدن به دره راگه ۲۰ کیلومتر از رفسنجان فاصله می‌گیریم. راگه در جنوب شرقی رفسنجان واقع است و آن‌ طور که راهنما می‌گوید از خروجی رفسنجان به سمت روستای ناصریه می‌رویم و پس ‌از آن با طی ۸ کیلومتر به سمت غرب، راگه زیبا در برابرمان نمایان می‌شود.

برای نخستین ‌بار است این طبیعت بکر را از نزدیک می‌بینم. از ماشین که پیاده می‌شوم جلو پایم شن‌های نرم و دشت صافی است.

گشت و گذار در دره‎ای که به اندازه یک برج 30 طبقه ارتفاع دارد/ راگه؛ دالان دیوها

اگر از قبل راگه را نشناسید محال است بتوانید حدس بزنید این دشت صاف چه شگفتانه‌ای برایتان تدارک دیده. اما همین ‌که چشمتان به جمال راگه روشن شود و پایتان خنکای آب «گیودَری» را حس کند، نظرتان در مورد این بهشت کوچک کاملاً عوض خواهد شد. راگه را باید با تیم کوهنوردی، راهنما و امکانات کافی ببینید. پدیده‌ای فوق‌العاده زیبا و بکر که سبب می‌شود انگشت حیرت بر دهان بگزید از این‌ همه جلال، عظمت و زیبایی در دل کویری که سراسر خشکی است.

برای ورود به راگه از یک دهانه باریک، پایمان را داخل آب خنکِ مایل به یخ می‌گذاریم. حس سرمای خاصی زیر پوستم می‌خزد، از سر انگشتان پاهایم بالا می‌آید و تمام وجودم را در بر می‌گیرد. باورم نمی‌شود با آن آفتاب مستقیم کویر، گیودَری چنین آب خنکی را پیشکش ما کند. راهنما روبه‌رویمان ایستاده تا از راگه برایمان بگوید؛ «دره عظیم و پهناور راگه ۱۸۰ متر عرض، ۷۰ متر عمق، ۲۰ کیلومتر طول و ۳۶ هزار هکتار مساحت دارد و قدمت آن به ۲۰ هزار سال پیش می‌رسد». یک تاریخ ۲۰ هزار ساله را در ذهن تصور می‌کنم که اتفاق‌های گوناگونی را به خود دیده و در برابر قهر و لطف طبیعت مقاومت کرده تا اکنون به ما رسیده. کمی جلوتر می‌رویم و راهنما ادامه می‌دهد: «دره راگه یک پدیده زمین‌شناسی است که بر اثر فرسایش آبرفتی در کویرهای حاشیه رفسنجان شکل ‌گرفته و چند سال پیش در پی اکتشافات معدنی در این پهنه کشف‌ شده». همراه سایر همنوردان در دل راگه زیبا پیش می‌رویم. پاهایمان درون آب خنک است و شن و ماسه و سنگریزه‌ها بر پاهایمان بوسه می‌زنند.

آن ‌طور که راهنما می‌گوید برای راگه‌نوردی باید قسمتی از این دره را در میان آب برویم و بخشی را در خشکی طی کنیم. همان‌ طور که چشمانم زلالی آب رودخانه را رصد می‌کند، آرام سرم را به آسمان می‌برم، از ارتفاع ۳۰ طبقه‌ای دره راگه مثل یک برج بالا می‌روم و قسمتی از آسمان را که میان دو شکاف دره گرفتار شده از نظر می‌گذرانم. آبی آسمان درست همرنگ آبی رودخانه زیر پایم است. انگار دیواره‌ها دو آینه‌ آبی ‌رنگ را در بر گرفته‌اند و به هر کدام از آینه‌ها نگاه کنی، تصویر قدرت خداوندی را در آن می‌بینی.

گشت و گذار در دره‎ای که به اندازه یک برج 30 طبقه ارتفاع دارد/ راگه؛ دالان دیوها

پهنای دره در بعضی جاها خیلی باریک می‌شود. اگر سابقه کوهنوردی نداشته باشید کمی برایتان سخت است از این پهنا عبور کنید. در برخی جاها باید دست به صخره‌ها بگیرید تا پایتان لیز نخورد و در آب غوطه‌ور نشوید.

راگه همان قدر که ترسناک است، همان قدر هم لذت‌بخش است. برای فتح برخی قسمت‌های دیگر، باید طناب محکم داشته باشید و دسته‌جمعی عبور کنید. خطر لیز خوردن بسیار محتمل است.

گیودَری، عامل فرسایش صخره‎ها

راهنما از رودخانه‌ای که آرام و بی‌صدا از زیر پاهایمان در حال عبور است می‌گوید؛ «گیودَری رودخانه دائمی است که هزاره‌های متمادی برای تراشیدن صخره‌های به این زیبایی و عظمت تلاش می‌کند». آقای باقری راگه را یک تنگه بهشتی می‌داند که در دل کویر شکل‌ گرفته و چشم را خیره می‌کند و روح را می‌نوازد. «رودخانه گیودَری از میان تنگه راگه عبور می‌کند و با فرسایش دیواره‌ها، هر لحظه تصویری متفاوت اما جذاب از آن‌ها ارائه می‌دهد». دیواره‌ها آن‌ قدر عظیم هستند که گاهی وهم برَت می‌دارد که میان دو دیواره اسیر شده‌ای و هر لحظه ممکن است این دو دیواره به‌ هم برسند و شما بین شکاف راگه مدفون شوید و شاید هزاران سال بعد، باستان‌شناسان پیکر فسیل ‌شده شما را کشف کنند. کمی وهم‌برانگیز است اما همین ‌که به آسمان محصور بین دو دیواره نگاه می‌کنید، حس فسیل شدن پَر می‌کشد و پُر می‌شوید از لذت تماشای آبی آسمان که گویی عکس ستاره‌های آسمان شب را در دل گیودَری منعکس می‌کند تا کف دره را نورباران کند.

آقای باقری از شب رؤیایی راگه می‌گوید: «راگه علاوه‌ بر زیبایی زمینی خاصی که دارد، آسمانی پرستاره و مبهوت‌کننده هم دارد که یک شب کویری فوق‌العاده را در دل دره برایتان متجلی می‌کند. به ‌همین دلیل است که راگه محل مناسبی برای گردشگری نجومی است و اگر تجهیزات مناسب داشته باشید، رصد ستارگان در شبِ راگه لذتی وصف‌ناشدنی به شما می‌دهد که توصیفش ممکن نیست».

گشت و گذار در دره‎ای که به اندازه یک برج 30 طبقه ارتفاع دارد/ راگه؛ دالان دیوها

در این سفر رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری رفسنجان هم همراهمان است و از فرسایش صخره‌ها و دیواره‌های رگه توسط گیودَری برایمان می‌گوید: «رودخانه گیودَری به‌ وسیله‌ فرسایش آب ایجاد شده و به دلیل وزش مکرر باد، تغییر شکل داده. ماسه‌ بادی‌هایی که وزش باد از کف رودخانه بلند کرده و به دیواره دره کوبیده، فرسایش زیبایی ایجاد کرده و اشکال هندسی بدیعی که شبیه مجسمه‌های شنی هستند را پدید آورده». به دیوارها نگاه می‌کنم. دقیقاً همان‌ طور است که آقای حسینی می‌گوید. اشکال بسیار زیبایی دارد که گویی پیکرتراشی پیر، سال‌ها برای خلق آن‌ها وقت گذاشته و با دقت و وسواس آن‌ها را در دل این دشت وسیع ایجاد کرده. آن‌ طور که آقای حسینی می‌گوید تماشای این اشکال از کف دره بسیار زیباتر است.

گردشگران شیفته راگه می‎شوند

اگر با دقت دیواره‌های راگه را از نظر بگذرانید صخره‌هایی را می‌بینید که گاهی نوک‌تیز می‌شوند و گاهی کله‌قندی به ‌نظر می‌رسند. نوک‌تیز مثل لبه‌ چاقوهای زنجان و کله‌قندی مثل کله‌های قند سفیدی که در یزد دیده‌ام. این صخره‌ها در دل خود تیغه‌ها، آرک‌ها و ستون‌هایی دارند که حاصل فرسایش صخره‌ها توسط باد هستند. کمی که پیش می‌رویم برای استراحت روی تخته‌سنگ‌هایی می‌نشینیم که دو طرف گیودَری وجود دارند. مثل صندلی‌های صیقل یافته می‌مانند تا میهمانان راگه رویشان استراحت کنند و نگاهی به اطراف بیندازند و از این‌ همه زیبایی بکر لذت ببرند. گیودَری پیکرتراش ماهری است که هر لحظه و هر ثانیه مشغول تغییر شکل صخره‌های این دره است و اگر شما با فاصله یک‌ ساله؛ دو بار به دیدن راگه بیایید چه‌بسا هر دفعه با شکل تازه‌ای از این دره روبه‌رو شوید. یک ربع بعد دوباره در دل راگه به راه می‌افتیم. در گذر از باریکه‌های دره به شکاف‌ها و سوراخ‌های کوچک و بزرگی برخورد می‌کنیم که باید از میان برخی از آن‌ها عبور کنیم. هم لذت‌بخش است و هم ترسناک؛ که مبادا سنگی از زیر پایمان سُر بخورد یا تکه‌ای از صخره‌ها بشکند و بر سرمان آوار شود. اما راگه مهربان‌تر از این حرف‌هاست و به‌ راحتی عبور می‌کنیم. برخی از این صخره‌ها به گفته‌ آقای باقری، طبیعی هستند اما برخی دیگر در گذشته‌های دور توسط انسان‌ها ساخته شده‌اند و ارتفاع آن‌ها در برخی نقاط به ۱۰۰ متر نیز می‌رسد. شاید آن زمان انسان‌ها دست به ساخت این صخره‌ها زده‌اند تا از دل راگه مسیری برای پیشروی ایجاد کنند. کسی چه می‌داند در ذهن آدم‌ها موقع تراشیدن این صخره‌ها چه می‌گذشته. آقای باقری به جاذبه‌های گردشگری راگه اشاره می‌کند: «راگه با اینکه مدت زیادی نیست که کشف ‌شده اما مورد توجه گردشگران بسیاری واقع شده و برخی آن را از نظر ظرفیت‌های طبیعت گردشگری، هم‌سنگ و هم‌تراز کلوت‌های شهداد می‌دانند. این دره نزدیک منطقه حفاظت ‌شده «بیدوئیه» واقع ‌شده و مقصد گردشگری علاقه‌مندان بسیاری است». او به حیات وحش این منطقه هم اشاره می‌کند: «معمولاً حیوانات عظیم‌الجثه را در این منطقه کمتر می‌توان یافت اما پرندگانی چون عقاب، دراج و کبک در این منطقه زندگی می‌کنند و در حفره‌های صخره‌ها آشیانه دارند». همچنان که در دل راگه پیش می‌رویم آقای حسینی در تکمیل صحبت‌هایی که در مورد جاذبه گردشگری راگه شد، به یک خاطره پُل می‌زند: «چند سال پیش با یک زوج گردشگر بلژیکی تمام روز را در دره راگه سپری کردیم. آنچنان مبهوت عظمت و زیبایی این پدیده طبیعی شده بودند که لحظه‌ای لبخند از روی لبانشان محو نمی‌شد. عصر به رفسنجان برگشتیم اما راگه کار خودش را کرده بود و این زوج، عاشق زیبایی‌های دره شده بودند. به ‌طوری ‌که می‌خواستند شبِ راگه را هم تجربه کنند. ترتیبی دادیم تا این زوج؛ شب برای دیدن دره و تماشای ستارگان به راگه برگردند. خوشحالی‌ای در چهره‌شان بود وصف‌ناپذیر».

گشت و گذار در دره‎ای که به اندازه یک برج 30 طبقه ارتفاع دارد/ راگه؛ دالان دیوها

حسینی به ثبت ملی این دره هم اشاره می‌کند: «پیش ‌از شیوع کرونا یکی از نقاطی که به‌ وفور مورد بازدید گردشگران خارجی قرار می‌گرفت دره راگه بود که جذابیت بصری بالایی دارد. به ‌دنبال ثبت ملی این دره هستیم و اقدام‌های اولیه آن انجام‌ شده. این دره جزو مسیرهای گردشگری است که در تورهای پایتخت هم تعریف‌ شده و باید زیرساخت‌های گردشگری آن را توسعه دهیم». خنکای ملایمی پوست صورتم را می‌نوازد و همچنان در دل راگه پیش می‌رویم. کمی خسته شده‌ام. پیمودن این دره توان حرفه‌ای نسبتاً بالایی می‌طلبد و برای من که کمی ترس از ارتفاع دارم عبور از برخی جاها سخت است که به لطف همسفران آسان می‌شود.

باورهای عامیانه این دره در دست نیست

دره راگه را در کنار ژئوپارک جهانی قشم و ژئوپارک ارس، سومین ژئوپارک ایران می‌دانند که می‌تواند روز هیجان‌انگیزی را برای شما بسازد. اما یادتان باشد در روزهای طوفانی به راگه نروید. ممکن است سیلاب راه بیفتد یا باد شدید، سنگریزه‌ها را از دیواره‌ها به هوا بلند کند و بر سر و صورتتان بکوبد. زمانی به دلیل ریزش همین سنگریزه‌ها به پایین، راگه را دره مرگ نامیده بودند و عاقلانه نیست در روزهای طوفانی، ریسک سفر به راگه را به جان بخرید و لذت دیدن زیبایی‌های این دره در یک روز آرام و دل‌انگیز را با ترسِ اتفاق‌های ناگوار در یک روز طوفانی عوض کنید. همان‌ طور که دل راگه را می‌شکافیم و جلو می‌رویم با حوضچه‌های کوچکی روبه‌رو می‌شویم. رئیس اداره میراث فرهنگی و گردشگری رفسنجان علت ایجاد این حوضچه‌ها را آبِ بارانی می‌داند که پشت صخره‌ها جمع می‌شود و حوضچه‌های بسیار زیبایی را پدید می‌آورد. حوضچه‌هایی که شاید بتوان آن‌ها را بچه‌های گیودَری در نظر گرفت.

برایم سؤال است که آیا راگه هم باورهای عامیانه‌ای را به خود اختصاص داده؟ مثل کویر لوت یا تنگه واشی که از این باورهای عامیانه بی‌نصیب نمانده‌اند. حسینی پاسخ پرسشم را می‌دهد: «ساکنان قدیمی روستاهای اطراف این دره سال‌هاست کوچ کرده‌اند و این روستاها متروکه شده‌اند. بنابراین از فرهنگ عامه و باور مردم این منطقه در خصوص راگه اطلاعاتی در دست نیست». راستش را بخواهید کمی ناراحت می‌شوم. برای من که حس کنجکاوی در همه ابعاد زندگی‌ام جریان دارد و واکاوی گذشته می‌تواند کمی این حس را ارضا کند، سخت است بخواهم به ‌همین راحتی از حرف‌هایی که ممکن است پشت سر راگه وجود داشته باشد بگذرم. یعنی مردمان روستا در مورد راگه چه می‌گفته‌اند؟ راگه را دوست داشته‌اند یا زخم راگه بر چهره زندگی‌شان نشسته بوده؟ نکند این دره جن داشته یا شاید هم قصه‌هایی مثل قصه‌های دیو و پری در موردش رواج داشته و مادران روستایی هر شب با همین قصه‌ها کودکانشان را میهمان خواب می‌کرده‌اند؟ نکند دره با همه پیچ و خمش، دالانی بوده برای گذر دیوها. هر چه بوده، تمام آن حرف و حدیث‌ها با کوچ روستاییان، از اطراف راگه رخت بربسته‌اند و گذشته عامیانه این دره به راز مبهمی تبدیل‌ شده است.

گشت و گذار در دره‎ای که به اندازه یک برج 30 طبقه ارتفاع دارد/ راگه؛ دالان دیوها

وقت برگشت است و آفتاب پاییزی، کمی تیزتر می‌تابد تا قطرات عرق از تیره‌ کمرم راه بیفتد و دلم هوس یک بطری آب خنک بکند. همان‌ طور که جرعه‌های آب، گلویم را تازه می‌کند حسینی از وجه تسمیه راگه می‌گوید: «راگه در گویش مردم رفسنجان به ‌معنای «راه گله» یا «روگَه» استفاده می‌شود. یعنی مسیر عبور گله یا مسیر عبور و مرور». کمی که فکر می‌کنم به استفاده مشابه این کلمه در بین مردمان سیرجان می‌رسم. ما هم عبارت «راه روگِه» را داریم، به‌ معنای جایی‌ که می‌توان با خیال آسوده به آنجا رفت. مثلاً می‌گویند فلانی در بین فامیل «راه روگِه» دارد؛ یعنی کسی را دارد که با تعلق‌خاطر به منزلش برود. احتمالاً دره راگه را هم به این دلیل راگه نامیده‌اند که چوپانان با تعلق‌خاطر گوسفندانشان را برای چرا به اینجا می‌آورده‌اند یا مسیر مناسبی برای تردد بوده است. آبان ‌ماه است و کمی سوز پاییزی اذیت می‌کند. آقای باقری بهترین زمان برای سفر به راگه را بهار و پاییز می‌داند: «در فصل بهار یا پاییز باید یا صبح خیلی زود به راگه بیایید یا هنگام غروب که آفتاب شدید نباشد؛ چراکه طی مسافت زیاد این دره زیر تابش بی‌امان آفتاب، حالتان را بد می‌کند و انرژی‌تان را می‌گیرد. در فصل تابستان هم اگر هوس راگه‌نوردی کردید باید صبح خیلی زود بیایید که ۸ صبح پیش از گرم شدن هوا از دره خارج شوید. اما در زمستان طوری به راگه بیایید که ظهر را در دل دره سپری کنید و از گرمای خورشید استفاده کنید». کم‌کم داریم از دره خارج می‌شویم و من دوست دارم باز هم به اینجا بیاییم. راگه رازهای کشف نشده بسیاری دارد که با یک بار آمدن نمی‌توان به آن‌ها پی برد. مطمئناً در سفر بعدی که میهمان راگه شویم این دره زیبا دوباره چهره عوض کرده و فرسایش آب، شکلی جدید به آن داده‌ است. گویی گیودَری دلش می‌خواهد با دستان هنرمندش نقش‌های تازه‌ای بر چهره راگه خلق کند... .

خبرنگار: هدی رضوانی‌پور
عکاس: مرتضی صالحی 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.