به جز اینها آوار شایعههای شاخدار و حتی بیشاخ و دمی مثل «انفجار و آزمایش اتمی» و... بود که ترس و وحشت و غم و درد مضاعف را نخست به جان زلزلهزدگان و بعد هم به جان ایران و ایرانیها میریخت.
رابطه جهل و قصهسازی
پاسخ به اینکه چطور و چرا، چند سالی است رسم شده هنگام وقوع بلایای طبیعی، عدهای کار و زندگیشان را رها کنند و به جای همدردی و یا مرهم گذاشتن روی زخم مردم بلادیده، ترس و نگرانی را به جان ملت بریزند، کار چندان ساده ای نیست. البته میشود و درست هم هست که بگوییم فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، به عنوان بستر شیوع شایعهها و دروغ پراکنی، سهم مهمی در این ماجرا به گردن دارند، اما خب این، همه دلیل و واقعیت ماجرا نیست. دستکم تاریخ و گذشته انسانها میتواند گواهی دهد از هزاران سال پیش تا امروز، همواره بلایای مختلف طبیعی، دستمایه قصهسازی و داستانپردازیهای مختلف انسانها بودهاند. در این ماجرا هم نقش دو عامل از بقیه عوامل پررنگتر است. نخست بیاطلاعی و کمدانشی و یا بیدانشی بیشتر انسانها درباره پدیدههای طبیعی و غیرطبیعی و دوم علاقه ذاتی آدمیزاد به قصه گفتن و قصه شنیدن!
به خاطر همین هم ملتهای مختلف جهان از عهد بوق تا به امروز مثلاً درباره زلزله، افسانههای خاص خودشان را داشته و دارند. ژاپنیها که هنوز هم رکورددار زلزلههای روزانه هستند و با زلزله به دنیا میآیند، اما کمتر به خاطر آن میمیرند، «نامازو» گربه ماهی بزرگی که زیر جزایر ژاپن زندگی میکرد و هرازگاهی با دُمش به مجمع الجزایر این سرزمین ضربه میزد را عامل زلزله میدانستند. افسانههای مردم فلات ایران و بسیاری از مناطق آفریقا و آسیا، گاو نری داشتند که کره زمین روی شاخش میچرخید و هروقت آن را از این شاخ به شاخ دیگرش منتقل میکرد، زلزله میشد! قورباغه غولپیکر، خداهای مختلفی که با راه رفتنشان زمین را میلرزاندند، فیل های تنومند، سورتمه و سگهای سورتمهکش و... هم ازجمله عوامل افسانهای زلزله در دیگر نقاط جهان هستند.
انفجار اتمی یا «هارپ»؟
در قرن ۲۱ البته علم و دانستههای بشری اگرچه خیلی پیشرفت کرده و شاید از نادانستههایش کاسته شده است، اما علاقهاش به داستانپردازی، مثل قوه تخیلش انگار دست نخورده باقی مانده است. ضمن اینکه بشر با همه پیشرفتهای علمی فقط توانسته دلایل اصلی زلزله را پیدا کند، اما درباره زمان وقوع آن هنوز تقریباً چیزی نمیداند. پس همچنان باید توقع داشت با وقوع هر زلزلهای در هر نقطه از جهان و همچنین با وجود تواناییها و فناوریهای عجیب و غریبی که داریم و اطلاعات عموم مردم درباره برخی از آنها کمی بیشتر از هیچ است، بازار شایعهها و داستانسراییهای فراتخیلی هم داغ شود. سال ۱۳۹۶ هم داستان همین بود. حتی وقتی همه مراکز علمی و معتبر جهان، زلزله سرپل ذهاب را به عنوان «زمین لرزه» ثبت و اعلام کردند، خیلیها چون نمیدانستند راحتترین کار برای این مراکز علمی، تشخیص تفاوتهای انفجار اتمی با زلزله است به دام شایعهها افتاده و شروع کردند به لرزاندن تن خود و هموطنانشان.
بعد هم که پای پروژه «هارپ» به میان آمد. حالا توضیح درباره این پروژه آمریکایی در حد و حوصله این مطلب نیست، اما تقریباً همه آنهایی که کمکم یقین کرده بودند زلزله غرب ایران ربطی به انفجار و آزمایش اتمی نداشته و مقصر تازهای به نام هارپ را پیدا کردند، نمیدانستند مثلاً سال ۲۰۱۰ هم عدهای زلزله مهیب هائیتی را به «هارپ» ربط داده و گفته بودند آمریکاییها قصد داشتند با این زلزله، بخشی از ایران را ویران کنند، اما در محاسباتشان یکی دو ایکس و ایگرگ را عوضی گرفته و اشتباهی، هائیتی را ویران کردهاند!
انصافاً پروژه هارپ و پیچیدگیهایش سوژه و متهم تخیلی بهتری برای داستانسرایی بود. انبوه نادانستههای مردم در این باره هم کمک میکرد که راست و دروغ دست به دست هم بدهند و بازهم دل مردم را بلرزانند و روح و روانشان را به هم بریزند. تا یکی دوماه بعد که رسانهها واقعیتهای «هارپ» و شایعههایش را بنویسند و ثابت کنند این پروژه سالهاست محل و وسیله تولید شایعه شده و از سالها پیش هم روسها با دلایل سیاسی و غیرعلمی آن را بیشتر از یک پروژه علمی، سلاح کشتارجمعی آمریکاییها معرفی کردهاند، شایعه بعدی رسید که گسلها در زلزله سرپل ذهاب، جوری لغزیده و جابهجا شدهاند که گسلهای مرکز ایران را هم تحریک کردهاند و قرار است زلزله مثلاً ۸یا ۹ ریشتری بعدی در تهران اتفاق بیفتد!
اینها را یادآوری کردیم که بگوییم وقوع زمین لرزه اگرچه هنوز قابل پیشبینی نیست، حوادث و رخدادهای طبیعی هم همیشه بشر را تهدید کرده و میکنند، اما میتوانیم زلزلههای ۹ و ۱۰ ریشتری شایعهها و دروغها درباره هر واقعه را از همین حالا پیشبینی و حواسمان را جمع کنیم.
خبرنگار: مجید تربتزاده
پاسخ به اینکه چطور و چرا، چند سالی است رسم شده هنگام وقوع بلایای طبیعی، عدهای کار و زندگیشان را رها کنند و به جای همدردی و یا مرهم گذاشتن روی زخم مردم بلادیده، ترس و نگرانی را به جان ملت بریزند، کار چندان ساده ای نیست. البته میشود و درست هم هست که بگوییم فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، به عنوان بستر شیوع شایعهها و دروغ پراکنی، سهم مهمی در این ماجرا به گردن دارند، اما خب این، همه دلیل و واقعیت ماجرا نیست. دستکم تاریخ و گذشته انسانها میتواند گواهی دهد از هزاران سال پیش تا امروز، همواره بلایای مختلف طبیعی، دستمایه قصهسازی و داستانپردازیهای مختلف انسانها بودهاند. در این ماجرا هم نقش دو عامل از بقیه عوامل پررنگتر است. نخست بیاطلاعی و کمدانشی و یا بیدانشی بیشتر انسانها درباره پدیدههای طبیعی و غیرطبیعی و دوم علاقه ذاتی آدمیزاد به قصه گفتن و قصه شنیدن!
به خاطر همین هم ملتهای مختلف جهان از عهد بوق تا به امروز مثلاً درباره زلزله، افسانههای خاص خودشان را داشته و دارند. ژاپنیها که هنوز هم رکورددار زلزلههای روزانه هستند و با زلزله به دنیا میآیند، اما کمتر به خاطر آن میمیرند، «نامازو» گربه ماهی بزرگی که زیر جزایر ژاپن زندگی میکرد و هرازگاهی با دُمش به مجمع الجزایر این سرزمین ضربه میزد را عامل زلزله میدانستند. افسانههای مردم فلات ایران و بسیاری از مناطق آفریقا و آسیا، گاو نری داشتند که کره زمین روی شاخش میچرخید و هروقت آن را از این شاخ به شاخ دیگرش منتقل میکرد، زلزله میشد! قورباغه غولپیکر، خداهای مختلفی که با راه رفتنشان زمین را میلرزاندند، فیل های تنومند، سورتمه و سگهای سورتمهکش و... هم ازجمله عوامل افسانهای زلزله در دیگر نقاط جهان هستند.
انفجار اتمی یا «هارپ»؟
در قرن ۲۱ البته علم و دانستههای بشری اگرچه خیلی پیشرفت کرده و شاید از نادانستههایش کاسته شده است، اما علاقهاش به داستانپردازی، مثل قوه تخیلش انگار دست نخورده باقی مانده است. ضمن اینکه بشر با همه پیشرفتهای علمی فقط توانسته دلایل اصلی زلزله را پیدا کند، اما درباره زمان وقوع آن هنوز تقریباً چیزی نمیداند. پس همچنان باید توقع داشت با وقوع هر زلزلهای در هر نقطه از جهان و همچنین با وجود تواناییها و فناوریهای عجیب و غریبی که داریم و اطلاعات عموم مردم درباره برخی از آنها کمی بیشتر از هیچ است، بازار شایعهها و داستانسراییهای فراتخیلی هم داغ شود. سال ۱۳۹۶ هم داستان همین بود. حتی وقتی همه مراکز علمی و معتبر جهان، زلزله سرپل ذهاب را به عنوان «زمین لرزه» ثبت و اعلام کردند، خیلیها چون نمیدانستند راحتترین کار برای این مراکز علمی، تشخیص تفاوتهای انفجار اتمی با زلزله است به دام شایعهها افتاده و شروع کردند به لرزاندن تن خود و هموطنانشان.
بعد هم که پای پروژه «هارپ» به میان آمد. حالا توضیح درباره این پروژه آمریکایی در حد و حوصله این مطلب نیست، اما تقریباً همه آنهایی که کمکم یقین کرده بودند زلزله غرب ایران ربطی به انفجار و آزمایش اتمی نداشته و مقصر تازهای به نام هارپ را پیدا کردند، نمیدانستند مثلاً سال ۲۰۱۰ هم عدهای زلزله مهیب هائیتی را به «هارپ» ربط داده و گفته بودند آمریکاییها قصد داشتند با این زلزله، بخشی از ایران را ویران کنند، اما در محاسباتشان یکی دو ایکس و ایگرگ را عوضی گرفته و اشتباهی، هائیتی را ویران کردهاند!
انصافاً پروژه هارپ و پیچیدگیهایش سوژه و متهم تخیلی بهتری برای داستانسرایی بود. انبوه نادانستههای مردم در این باره هم کمک میکرد که راست و دروغ دست به دست هم بدهند و بازهم دل مردم را بلرزانند و روح و روانشان را به هم بریزند. تا یکی دوماه بعد که رسانهها واقعیتهای «هارپ» و شایعههایش را بنویسند و ثابت کنند این پروژه سالهاست محل و وسیله تولید شایعه شده و از سالها پیش هم روسها با دلایل سیاسی و غیرعلمی آن را بیشتر از یک پروژه علمی، سلاح کشتارجمعی آمریکاییها معرفی کردهاند، شایعه بعدی رسید که گسلها در زلزله سرپل ذهاب، جوری لغزیده و جابهجا شدهاند که گسلهای مرکز ایران را هم تحریک کردهاند و قرار است زلزله مثلاً ۸یا ۹ ریشتری بعدی در تهران اتفاق بیفتد!
اینها را یادآوری کردیم که بگوییم وقوع زمین لرزه اگرچه هنوز قابل پیشبینی نیست، حوادث و رخدادهای طبیعی هم همیشه بشر را تهدید کرده و میکنند، اما میتوانیم زلزلههای ۹ و ۱۰ ریشتری شایعهها و دروغها درباره هر واقعه را از همین حالا پیشبینی و حواسمان را جمع کنیم.
خبرنگار: مجید تربتزاده
نظر شما