سیدمحمدتقی موحد ابطحی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دبیر کمیسیون فلسفه و روششناسی علوم انسانی هفتمین کنگره علوم انسانی اسلامی در گفتوگو با ایکنا، به ارزیابی وضعیت علوم انسانی اسلامی در کشور پرداخت و گفت: تحول در علوم انسانی یک ضرورت است چون وضعیت علوم انسانی موجود که مبنای آن عقل خودبنیان بشری و اومانیسم است به جایی رسیده که امروزه مشاهده میکنیم کشتاری بزرگ در غزه و جلوی چشم جهانیان و مدعیان حقوق بشر رخ میدهد اما آنها سکوت میکنند. این آخر و عاقبت علوم انسانی است که اومانیسم در آن پررنگ است.
چرایی تحول در علوم انسانی
وی افزود: با این اوصاف در زمینه ضرورت تحول در علوم انسانی رایج جای هیچ حرف و حدیثی باقی نمیماند، اما درباره اینکه چرا هنوز بعد از چهل سال به دستاوردهای برجستهای نرسیدهایم میتوان گفت عوامل متعددی وجود دارد و یکی از آنها نداشتن نقشه راه است. وقتی پروژه و حرکتی را آغاز میکنیم که هدف مشخصی دارد باید همواره کارهایی که در این زمینه صورت گرفته است نقادی شود تا در نهایت اصلاح صورت گیرد. وقتی ماشینی داشته باشیم که به درستی حرکت نمیکند، مصرف بنزین آن بالاست و ما را به مقصدمان نمیرساند. بنابراین باید آن را به تعمیرگاه ببریم تا نواقص آن را برطرف کنیم. اگر در زمینه علوم انسانی هم نواقصی وجود دارد، باید آنها را برطرف کنیم.
موحد ابطحی تصریح کرد: امروز مراکز آموزشی، پژوهشی، سیاستگذاری و... بسیاری داریم که مسئول تحول در علوم انسانی هستند. لذا باید کار آسیبشناسانه انجام دهیم که چرا اینها موفق نشدهاند کار خود را به درستی انجام دهند؟ شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، یکی از نهادهای مسئول است که آقای دکتر حدادعادل مسئولیت آن را برعهده دارند و در هفتمین کنگره علوم انسانی اسلامی به سخنرانی پرداختند و برخی گلایهها را مطرح کردند، اما هیچ اشارهای نکردند که چرا سند تحول علوم انسانی دانشگاهها را نه شورای تحول و ارتقای علوم انسانی، بلکه کمیسیون حوزوی شورای عالی انقلاب فرهنگی نوشته است.
توجه متولیان تحول علوم انسانی به انتقادات
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: تصور کنید که مرکزی برای تحول در علوم انسانی شکل میگیرد و بدون نقشه راه شروع به حرکت میکند، حال سؤال این است که آیا امیدی وجود دارد که نتیجهای حاصل شود؟ در در چهارده سال گذشته چه تغییر و تحولاتی در برنامهریزیهای شورای تحول و ارتقای علوم انسانی صورت گرفته است؟ سند تحول علوم انسانی را یک مرکز دیگر نوشته اما شش سال است که هیچ خبری از بررسی و تصویب این سند نیست. ممکن است گفته شود برخی دولتها با این سند موافق نیستند و آن را اجرا نمیکنند، اما تصویب آن منعی نداشت. لذا وقتی تصویب نمیشود، بدین معناست که اصرار و علاقهای برای آن وجود ندارد و نتیجه آن وضعیت کنونی است.
وی ادامه داد: همایشهایی که در زمینه تحول در علوم انسانی برگزار میشوند، نشریاتی که منتشر میشوند و مؤسسات متعددی که در این زمینه وجود دارند بیسامان هستند. طبق بررسیهای بنده حدود چهل مرکز وجود دارند که در اساسنامه آنها به تحول در علوم انسانی اشاره شده است اما وقتی بیسامان هستند بدین معناست که چرخدندههایی وجود دارند که میچرخند اما چون این چرخدندهها به هم گیر نکردهاند. در نتیجه کاری انجام نمیشود. سازمان سمت متولی نشر کتب علوم انسانی با رویکرد اسلامی است. شورای دیگری هم به نام شورای بررسی متون داریم که متولی نقد کتب است و این دو چرخدنده جدا از هم فعالیت میکنند و ارتباطی با هم ندارند؛ یعنی کتابی که سازمان سمت منتشر کرده است قبلا توسط شورای بررسی متون نقد شده اما هیچ تأثیری در آن کتاب به جای نگذاشته است.
موحد ابطحی تصریح کرد: پیشنهادی که در هفتمین کنگره علوم انسانی اسلامی درباره لزوم تشکیل پژوهشکده مطالعات تحول در علوم انسانی مطرح شد، پیشنهاد امروز نیست بلکه ده سال قبل چنین پیشنهادی مطرح شده است و بارها نقد شده است و آقای دکتر احمد واعظی هم این پیشنهاد را در این کنگره نقد کردند اما مطرح کنندگان این پیشنهاد ننشستند تا نقد پیشنهادشان را بشنوند. لذا ده سال قبل پیشنهادی مطرح شده و نقدهای بسیار جدی به آن وارد است، اما هنوز برخی پای آن پیشنهاد ایستادهاند.
مفهوم علوم انسانی اسلامی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پاسخ به این سؤال که انگار نوعی سردرگمی در زمینه تحول در علوم انسانی وجود دارد و هنوز تعریف روشنی از علوم انسانی اسلامی ارائه نشده است، گفت: ممکن است برخی بگویند روانشناسی اسلامی چیست، اما مقالاتی را که طب یکی دو ماه گذشته درباره روانشناسی اسلامی و رواندرمانی اسلامی نوشته شده و در نشریات معتبر بینالمللی چاپ شده است بخوانید. متوجه میشوید که مفهوم علوم انسانی اسلامی مشخص است یعنی میخواهیم دین در فرایند علمورزی نقش ایفا کند. از سوی دیگر باید به خوبی رقیب علوم انسانی اسلامی را بشناسیم. رقیب آن در قرن هجدهم به وجود آمد که بانیان آن تصمیم گرفتند دین را در عرصه زندگی و از جمله در عرصه علمورزی کنار بگذارند. لذا وقتی دین در زمینه علمورزی کنار رفت نتیجه آن علوم انسانی سکولار است.
وی ادامه داد: وقتی ما تبعات علوم انسانی سکولار را مشاهده کردیم بنابراین باید دین را در زمینه علمورزی، به اشکال و در مراتب مختلف دخالت دهیم. مسلماً میزان تأثیری که دین میتواند در ریاضیات داشته باشد به اندازه میزان تأثیری نیست که دین میتواند در روانشناسی داشته باشد و تاثیرش در روانشناسی بسیار بیشتر است. در زمینه روانشناسی، نسخههای استنباطی بسیار باب است و جواب هم داده است بدین معنا که ما سراغ آیات و روایات برویم و از دل آنها، یک الگوی رواندرمانی استخراج کنیم و چنین مواردی به میزان زیادی کار شده و در مجلات بینالمللی هم چاپ شده است اما قطعاً در زمینه ریاضیات نمیتوانیم چنین کاری انجام دهیم ولی میتوانیم سراغ فلسفه اسلامی یا عرفان اسلامی برویم و از آنها مبانی انسانشناسانه استنباط کنیم. اینها همگی اشکال مختلف نقشآفرینی دین در عرصه علمورزی هستند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان تصریح کرد: نباید خودمان را به یکی از این الگوها محدود کنیم و بگوییم فلان الگو در ریاضیات جواب نمیدهد بلکه باید برای هر حوزهای الگوی خاصی داشته باشیم. چنین روندی در مجموع تبدیل به پروژهای به نام علوم انسانی اسلامی میشود. همین وضعیت را در غرب هم مشاهده میکنیم یعنی گمان نکنیم در غرب رویکرد واحدی در زمینه علوم انسانی وجود دارد بلکه وقتی به پارادایمهای علوم انسانی در آنجا نگاه میکنیم متوجه میشویم تفاوتهای بنیادین میان آنها از جمله رویکرد پوزیتیویستی، رویکرد تفسیری و انتقادی به علوم انسانی و همچنین رویکردهایی که در آمریکا، آلمان یا فرانسه بعد از انقلاب وجود دارد تفاوتهای بنیادین دارند ولی همگی آنها ذیل یک عنوان یعنی علوم انسانیِ غربیِ سکولار قرار میگیرند. بنابراین با حفظ همه تنوعات علوم انسانی اسلامی میتوانیم یک مفهوم کلی را در نظر بگیریم و آن اینکه دین در علوم انسانی نقش داشته باشد برخلاف رویکردهای غربی که توجهی به دین در عرصه علوم انسانی ندارند.
نظر شما