تا به حال به این فکر کردهاید که شاید روزی لازم باشد و بخواهید با یک حیوان گفتوگو کنید؟ این کاری است که «جمیل» انجام میدهد؛ «جابر بَرَم» اصوات غریبی را تولید میکند و از ما که کنار فنس ایستادهایم میخواهد ساکت و بیحرکت بمانیم. بالاخره پس از چند بار تکرار صداهای نامفهوم برای ما، موجودی به رنگ خاک از لای بوتهها بیرون میخزد؛ خزیدنی که بسیار مرموز و کشدار است. با دیدنش همان لحظه اول همه ترسهایم از حیوانات به خصوص کروکودیلها در وجودم بیدار میشوند. به همین خاطر بر خلاف همسفرانم که بیشتر به فنسها میچسبند تا خزنده غریب را ببینند، من چند قدم به عقب میروم و جمیل را میبینم که به واکنشهای ما مسافران «گاندو» ندیده میخندد.
بزرگترین خزنده ایران
گاندو یا تمساح پوزه کوتاه ایرانی یا تمساح مردابی، بزرگترین خزنده ایران است. گاندوها در میان دیگر گونههای همراسته خود پهنترین پوزه را دارند و به همین دلیل از نظر ظاهری شبیه الیگاتور آمریکایی هستند. این خزنده، بومی شبه قاره هند و مناطق اطراف آن است که در محدوده کشورهای هند، بنگلادش، پاکستان، ایران، سریلانکا و برمه زندگی میکند. گاندوها تنها تمساحان بومی پاکستان و ایران هستند. این تمساح که ظاهراً از زمان دایناسورها دوام آورده و این سالها در بین مردم و گردشگران اسم و رسمی به هم زده است تا همین چند سال پیش گونه گمنام و آسیبپذیری بود که در استان سیستان و بلوچستان و بیشتر در منطقه مکران و منطقه حفاظت شده باهوکلات، سرباز، سد پیشین و رودخانه کاجو بیسر و صدا برای خودش زندگی میکرد. زندگی که میگویم آن هم برای خودش، کمی غلط است و درستتر این است که مانند جمیل نگهبان 32ساله ایستگاه زیست محیطی ریکوکش، بگویم در کنار مردم منطقه نوعی همزیستی را تجربه میکرد. همزیستی که ریشه در باورهای قدیمی مردم این ناحیه دارد. آن طور که جمیل میگوید گاندو برای مردم بلوچ یعنی برکت. برکت و آبادانی که به زیستگاه گاندوها یعنی رودخانه اشاره دارد. اهالی منطقه سرسبزی و حیات این ناحیه را وابسته به حضور گاندوها میدانند و معتقدند اگر گاندو نباشد آب هم نخواهد بود. به همین خاطر این خزنده دوزیست اینجا بسیار محترم است و میشود گفت همه اهالی از کوچک و بزرگ هوایشان را دارند و کسی هم از حضورشان نمیترسد.
قدرتمند در آب و در خشکی
بر عکس من که حتی دوست ندارم از پشت فنس به چشمهایشان نگاه کنم، جمیل از برخورد مهربانانه اهالی با گاندوها میگوید و نگرانیای که در بین مردم برای از بین رفتنشان وجود دارد. با این وجود این محترم بودن، همهاش به آب و آبادانی بستگی ندارد؛ یک سر این همزیستی مسالمتآمیز به رفتار این جانور گره خورده است. آن طور که جمیل تعریف میکند، این خزنده زیادی خجالتی و محتاط است. حتی میشود گفت بسیار ترسوست و هیچ خوش ندارد که کسی وقت و بیوقت مزاحمش شود و به جای اعتراض، با حس شنوایی قویای که دارد اگر صدایی بشنود فوری پنهان میشود. آنها در قسمت پشت سر و ناحیه گردن دو جفت صفحه شاخی بزرگ دارند و سوراخهای بینی و گوششان در قسمت بالایی سرشان قرار گرفته است. شاید برایتان جالب باشد بدانید که سوراخهای بینی تمساح داخل آب توسط سرپوشی ماهیچهای بسته میشود اما خارج از آب قدرت بویایی و شنوایی بسیاری دارد. گوش گاندو در اصل شکافی باریک است که در عقب چشم واقع شده و به مانند چشمها با سرپوشی ماهیچهای در آب از آن محافظت میشود. در آب هم به واسطه اندامهای حسی پوستی که به فشار آب حساس هستند میتواند هر موجود زندهای که در اطراف آن شنا میکند را حس کند و پنهان شود. به همین خاطر مردم این ناحیه با خیال راحت در جوار گاندوها زندگی میکنند و در برکهها و رودخانهای که محل زندگی گاندوهاست، کودکان بدون ترس شنا میکنند.
باور بیخطر بودن گاندوها برای من که یکی از ترسهایم مربوط به تمساحهاست، سخت است و از جمیل درباره حمله احتمالی گاندوها به مردم سؤال و به چند حادثهای که در خبرها آمده اشاره میکنم. جمیل با تأکید بر آرام بودن گاندو، منکر برخی حوادث نمیشود و توضیح میدهد گاندوها هم یک روی خشن دارند و آن رویشان به اصطلاح زمانی بالا میآید که حیوان تخم گذاشته یا در حال مراقبت از جوجههایش است. جمیل میگوید گاهی مردم محلی از زمان جفتگیری و تخمگذاری گاندوها خبر ندارند و میشود با اطلاعرسانی، این اندک نگرانی را هم برطرف کرد.
آوارگی به خاطر بیآبی
نکته جالب در مورد بدن گاندوها، قدرت پاهای عقبی آنهاست. این حیوان قویترین پا را در میان تمام گونههای تمساح دارد؛ خصوصیتی که به این حیوان کمک میکند تا بتواند در خشکی، مسافت زیادی را راه برود و به دنبال آب بگردد. به گفته کارشناسان اصلاً همین راهپیماییهای طولانی در پی آب سبب این تغییر تکاملی در گاندوها شده است. دم تمساح پوزه کوتاه ایرانی نیمی از طول بدن آن را تشکیل میدهد و قدرت بسیار زیادی دارد. گاندو از دم خود برای شکار و دفاع استفاده زیادی میکند و در هنگام شنا مانند یک سکان، جانور را در آب به پیش میبرد و سرعتش را کنترل میکند. دم بلند این تمساح در پایه کلفت و در انتها فشرده است و قدرت فراوانی دارد و میتواند پاهای یک گاو بزرگ را بشکند. در انتهای دم صفحات دندانهدار استخوانی (دارای ۳۳ قطعه) به چشم میخورد که در قسمت جلویی آن زاییدهای دیده میشود که به جانور در زمان شنا و جلو رفتن در آب کمک میکند. همچنین دم تمساح برای ذخیره چربی مورد استفاده قرار میگیرد و هر اندازه قطورتر باشد، نشان میدهد که حیوان سالمتر است. چند سالی است به دلیل خشکسالی و کمبود آب گاندوها از زیستگاههایشان آواره شده و بیشتر به سمت روستاها میروند. این حضور البته همزیستی بین مردم و گاندوها را به هم نزده و اهالی بدون آسیب رساندن به حیوان به ایستگاه محیط زیست خبر میدهند و نیروهای اینجا به اصطلاح برای زندهگیری گاندو اقدام میکنند.
از همان روزهای نخست
«ایستگاه تکثیر و تحقیقاتی ریکوکش» به گفته جمیل در سال ۱۳۸۹ بازگشایی شده است. جمیل میگوید راهاندازی اولیه این ایستگاه در سال 78 بوده اما فعالیتی نداشته تا سال 89 که دوباره بازگشایی شده و جمیل از همان روزهای نخست به عنوان همیار داوطلب به کارکنان ایستگاه ملحق میشود. این ایستگاه در ابتدا یک برکه داشته، اما حالا سه برکه، یک آزمایشگاه و یک اتاقک نگهبانی دارد. اینکه جمیل چرا آمده و چه شده که 11 سال در اینجا مانده را نشانی از علاقه مردم اینجا به گاندوها میداند و میگوید همیشه دوست داشته به بقای این حیوان کمک کند و از راهاندازی این ایستگاه هم مثل همه مردم بسیار خوشحال است. هر چند که خشکسالی از گذشتههای دور با طبیعت این منطقه گره خورده است اما خشک شدن بخشهای زیادی از رودخانه «سرباز» و «باهوکلات» بیشتر از گذشته حیات گاندوها را تهدید میکند.
به گفته کارشناسان از بین بردن زیستگاه گاندو برای فعالیتهای کشاورزی، استفاده بیرویه از آب برکهها به واسطه پمپاژ و حفر کانال و تغییر در ترکیب آب شیرین رودخانه با انواع آلودگیهای شیمیایی میتواند برای گاندوها بسیار خطرناک بوده و به طور مستقیم یا غیرمستقیم نسل آنها را در معرض خطر قرار دهد.
راز دوام چند صد میلیون ساله
به گفته جمیل گاندوهایی که در منطقه دچار کمآبی شدهاند و معمولاً با گزارش مردمی پیدا میشوند، پس از زندهگیری در این ایستگاه نگهداری میشوند. تعدادی از آنها که مولد هستند سالی یک بار در ماه اسفند جفتگیری میکنند و معمولاً در اردیبهشت تخم میگذارند. تخمها دو ماه و 10 روز بعد باز شده و پس از اینکه جوجهها از تخم بیرون میآیند به دلیل اینکه گاندوها همجنسخواری دارند، از بزرگترها جدا میشوند و در برکهای جداگانه نگهداری میشوند. معمولاً گاندوها زمانی که هفت یا هشت ساله شدهاند در طبیعت رها میشوند. توضیحات جمیل که به اینجا میرسد اشاره میکند که هیچ خاطرهای برایش شیرینتر از به دنیا آمدن جوجه گاندوها نیست و میگوید: «متأسفانه خشکسالی و سیلاب دو خطر بزرگ برای گاندوها هستند. همان طور که گاندوها بدون آب زنده نمیمانند، سیلاب هم میتواند تخمها را جابهجا کند و از بین ببرد. به خاطر علاقه مردم این ناحیه به گاندوها آنها از زمان دایناسورها تا به امروز دوام آوردهاند و امیدوارم با تلاشهای کوچکی که صورت میگیرد این حیات ادامه داشته باشد». پس از حرفهای جمیل، به کنار فنس بازمیگردم و دوست دارم جانوری را که چند صد میلیون سال راه آمده، دقیقتر ببینم اما این شگفتی برایم باورناپذیر است. همسفرانم از جمیل میخواهند دوباره گاندوها را صدا کند و او با شوق صدای غریبی را تکرار میکند و از ما میخواهد ساکت و بیحرکت باشیم. کمی بعد گاندوها به صدای آشنای جمیل پاسخ میدهند و خیلی کند از لای بوتهها بیرون میخزند. حرکت گاندوها و نگاه مشتاق جمیل را دنبال میکنم و حدس میزنم برقی که در نگاه نگهبان این جانور است، همان طورکه خودش میگوید، راز این دوام چند صد میلیون ساله است.
عکسها: علی ارسلانی/ ایرنا
نظر شما