یکی از تبعات ناگزیر شخصی شدن رسانهها و عمیق شدن نفوذ شبکههای اجتماعی اینترنت محور در زندگی امروز، تغییرات گسترده و بنیادین در حوزۀ تجارت و اقتصاد است. این تغییرات هم در نوع محصولاتی که بیشتر مورد توجه خریداران است، روی داده است، هم در شیوههای ارائه و بازاریابی و هم در شیوههای خرید و فروش و مبادلۀ مالی. همۀ حوزههای تجاری هم کمابیش از این تغییرات نصیبی برده اند اما این دگرگونی در بخش اقتصاد هنر بسیار مشهودتر است. زمانی هیچکدام از ما تصور نمیکرد میشود کتاب خرید اما قبل از خرید، آن کتاب را از نزدیک ندید، کاغذش را لمس نکرد و چند ورقی از آن را نخواند. این درحالی است که امروز همه به خرید برخط و اینترنتی کتاب عادت کردهایم و بسیاری از نیازهای مصرف فرهنگی خود را اینچنین تهیه میکنیم.
ناتوانی در اصلاح بازار
اصطلاح تهدید و فرصت این روزها به هر مناسبتی استفاده میشود ولی راستش را بخواهید نتوانستم اصطلاح بهتری را برای توصیف تأثیرات شبکههای اجتماعی بر خرید و فروش محصولات فرهنگی پیدا کنم. این شبکهها هم واقعاً فرصتهای تازه و جذابی را در اختیار تولیدکنندگان مخاطبان قرار میدهند و هم از سویی این بازار را به شدت تهدید میکنند. امکان تبلیغ و معرفی محصولات با استفاده از خاصیت چندرسانه ای شبکههای اجتماعی، پیدا کردن راحت تر و بی دردسرتر محصولات مورد تقاضا بدون دردسرهایی چون محدودیتهای زمانی و مکانی، تنوع محصولات قابل عرضه، امکان رصد پیوستۀ محصولات مورد تقاضا و رها شدن از هزینههای انبار و اجاره مغازه و کارمندان متعدد و ... در بازار تولیدات فرهنگی تحولات اساسی ایجاد کرده است اما همزمان امکان نفوذ شبکههای قاچاق کتاب و کالای فرهنگی، کپی کاری و فرار از محدودیتهای قانونی مانند ممیزی و مالیات را هم فراهم کرده است.
ممکن است با خود بگویید تهدیدها در این بازار در مقابل فرصتها چیزی نیستند و دولت به راحتی میتواند از امکانات و اختیارات خود استفاده کند و در برابر استفادههای غیرقانونی از اینترنت برای فروش و تبلیغات کالاهای فرهنگی استفاده کند. در این صورت باید شما را به این واقعیت تلخ ارجاع بدهم که همین امروز در چند قدمیمؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران که قرار است حامیمنافع اهل قلم باشد، بساطهای مفصل فروش و عرضۀ کتابهای کپی کاری شده و یا قاچاق برپا میشود و هیچکس به ناشران منتشر کننده این کتابها، توزیع کنندگان و فروشندگان آنها نمیگوید بالای چشمتان ابروست. همین امروز وزارت ارشاد در حفظ منافع ناشران رسمیو مجوزدار در بازار علنی محصولات فرهنگی درمانده است چه برسد به اینکه این بازار رنگ و بوی پنهان و مخفی هم به خود بگیرد.
سخت گیری به جای حمایت
معمولا زمانی که یک بازار بخصوص یک بازار رسمی و تحت نظارت دولتی تحت فشار و تهدید است، برای حفظ جذابیتهای فعالیت در آن، دولت سعی میکند با ارائۀ مشوقهایی فشار را از دوش فعالان آن عرصه بردارد و ادامۀ فعالیت قانونی را جذاب نگه دارد. بازار کتاب و محصولات فرهنگی که از طریق دریافت مجوزهای رسمی و قانونی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیدر حال فعالیت هستند، تحت فشار شدیدی هم از سوی قاچاقچیان کتاب و هم از سوی ناشران غیررسمیهستند. ناشران غیررسمیدر زمینۀ چاپ و نشر و توزیع کتاب و محصولات فرهنگی دیگر فعالند اما این فعالیت را با دورزدن محدودیتهای رسمیو مجوزهای قانونی انجام میدهند و شبکههای اجتماعی به آنان این فرصت را داده است که مخاطبان خود را پیدا کنند و نیاز چندانی به مبادی قانونی و رسمیعرضه و فروش نداشته باشند. در این وضعیت، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامیبه جای اعطای مشوقها و افزایش حمایتها، فشار بر ناشران و مؤلفان را از طریق تشدید ممیزی کتاب و به کارگماردن ممیزان کم سابقه و احتمالاً تند مزاج تشدید کرده است به گونه ای که نویسندۀ باسابقۀ آثار مذهبی سید مهدی شجاعی هم چندی پیش صدایش درآمد و از افزایش بی دلیل سطح سختگیری ممیزان ارشاد شکایت کرد. تازه، وزارت ارشاد به همین هم بسنده نکرده و حس کرده است این میزان سختگیری و فشار کافی نیست و سامانهای هم برای گزارش دادن موارد جامانده طراحی کرده است. شاید اگر وزارت ارشاد اینهمه همت را خرج مبارزه با قاچاق یا کپی کاری کتاب و سر و سامان دادن به مجوزهای نشر میکرد، کار مفیدتری بود ولی گویا این کارها اولویت مسؤولان وزارت ارشاد نیست.
تحمل ریسک حدی دارد
نتیجۀ طبیعی رها کردن ناشرانی که برای فعالیت فرهنگی خود مسیر قانونی را انتخاب کرده اند و بی اعتبار شدن مجوزهای وزارت ارشاد و احتمال دریافت اصلاحیههای پیاپی، این است که به این گونه ناشران و فعالان فرهنگی پیام بدهیم که ادامۀ فعالیت را در مسیر دیگری تجربه کنند. ناشران دوست دارند مانند همۀ اقشار و صنوف اقتصادی در چهارچوب قوانین کشور فعالیت کنند و به سود قانونی و مشروع خود برسند اما تحمل ریسک فعالیت در فضایی بی ثبات که در آن هرروز مسؤولان یک تصمیم میگیرند و در نبود قواعد و چهارچوبهای روشن، همه سرنوشت یک فعالیت فرهنگی به میزان حوصلۀ یک ممیز وابسته است، ممکن است از عهدۀ گروه زیادی از آنان خارج شود و این یعنی تقویت سویۀ تاریک و مبهم فعالیت در عرصۀ تولید و توزیع محصولات فرهنگی، جایی که در آن سود اقتصادی به هر شیوه، جای دغدغههای فرهنگی را گرفته است.
نظر شما